جونخواهرزاده: اه كثافتدايي : يه فیلم سکسی ليوان آب كستو مهمونم كنخواهر زاده
: گمشودايي : حداقل يه ليوان شاش بريز تو حلقمخواهر زاده : واقعا كهدايي سکسی : هنوز به دوست پسرت ميديخواهر
زاده شاه کس : به تو چهدايي: چي ميشه به منم بدي
كم نمياد كهخواهر زاده : اتفاقا کونی كم مياددايي : كيرم داره ميتركهخواهر زاده: جديدايي :اره قربونت برم ابمو همينجوري هم
مياريشخواهر جنده زاده : چقدر شليدايي : اره شلم اما ده
دفعه تو يه شب ميكنمتخواهر زاده پستون : راست ميگي ؟دايي : امتحانش مجانيهخواهر زاده : واسه من نهدايي : چرا
؟خواهر زاده کوس : خوب ديگهدايي : حداقل بزار كستو بليسمخواهر
زاده : نچدايي : چراخواهر زاده : يه دفعه ممكنه بزنه به سرتدايي : قول ميدم فقط كس و كونتو ليس بزنم سکس داستان كار ديگه نمي
كنمخواهر زاده : نميشه اطمينان كرددايي : قول ایران سکس ميدمخواهر زاده
: نهدايي : دستامو ببندخواهر زاده : كه چي بشهدايي : براي اينكه نتونم كيرمو تو كست كنم بدون دست كه نميشهخواهر زاده : نهدايي : خيلي تحريكم ميكنيخواهرزاده : اوهومدايي : يه لب بدهخواهرزاده : چه جوري ؟دايي : بيار جلو بچسبون رو لبم تا ميك بزنمخواهر زاده : سكوتدايي : يادته اونشب چقدر دست ماليت كردم؟خواهر زاده : سكوتدايي : از ترست نمي تونستي تكون بخوريخواهر زاده سكوتدايي : چقدر كست اب انداخته بودخواهر زاده : سكوت دايي : انگشتمو تا ته تو كونت كرده بودمخواهر زاده : سكوتدايي : چقدر كيرمو لا پات گذاشتمخواهر زاده : هومدايي : كير مو اروم اروم تو كونت كردمخواهر زاده : هومدايي : يادته اون شب تو رو به طرف خودم بر گردوندم چقدر لباتو ليس زدمخواهر زاده : ارهدايي : سرتو بردم زير ملافه كير مو از تو شورتم در اوردم گذاشتم دهنتخواهر زاده : ارهدايي : يادته ابم پاشيد تو دهنت همه شو خورديخواهر زاده : ارهدايي : پس بايد كستو بدي به من تا پاره كنم نه كسي ديگه فهميدي ؟خواهر زاده : باشهدايي : موقعشو من معلوم ميكنمخواهرزاده : باشهدايي : نمي خوام اون پسره رو ببينيشخواهر زاده : باشهدايي : هر موقع زنگ زدم گفتم بيا بايد سريع بيايخواهر زاده : باشهدايي : كست مال كيهخواهر زاده : نمي دونمدايي: يادت باشه فقط واسه منه نه هيچ كس ديگهخواهر زاده : هومدايي : الان كست خيش شده نهخواهر زاده : ارهدايي مي خواي واست بليسمشخواهر زاده : ارهدايي : كير باد كرده مو بكنم تو كستخواهرزاده : بكندايي : اول بايد ساك بزنيخواهرزاده : باشهدايي : بايد همه ابمو قورت بديخواهرزاده : باشهدايي : دستت رو بزار رو كستخواهر زاده : باشهدايي : بمال رو كستخواهر زاده : خيس شدهدايي : خودم پارت ميكنمخواهر زاده : قبلا پاره شدمد ايي : چي ؟ با كيخواهر زاده : عادلدايي : عادل؟خواهر زاده : ارهدايي : چه جوريخواهر زاده : يادته سه هفته پيش ممد و مريم اومده بودن خونه مامان بزرگدايي : ارهخواهر زاده : همون شب عادل اومد سراغمدايي : مگه اون شب عادل نرفته بود بندرخواهر زاده : نه ديگه واسه من برگشته بود فهميده بود خونه خاليهدايي : بعد چي شد ؟خواهر زاده : تو تختم خوابيده بودم كه صداي كاميون عادل رو شنيدم رفتم پشت پنجره ديدم خودشه دلم هري ريخت پايين ترسيدم چون چند بار حركات ناجور ازش ديده بودمدايي : چه حركاتي ؟خواهر زاده : چند وقت پيش اومده بود تو اطاقم به هوای اينكه متكا برداره بهم دست زده بود ولي سريع از خواب پريدم اونم تا ديد من بلند شدم متكا رو برداشت رفت بعد از اونم چند بار وقتي داشتم ظرف ميشستم خودشو بهم ماليده بود يه بار هم وقتي در اطاقم باز بود ايستاد دم در اطاق با خودش ور مي رفت اون شبم واسه همين خيلي ترسيدم مرتضی و سارا رفته بودن خونه زهراسريع رفتم دامن و پيرهن گل و گشاد پوشيدمساعت يازده بود كه زتگ درو زد رفتم درو باز كردمسلام دادمگفتم : اين وراگفت بچه ها رفتن مشهد منم بارم كنسل شد دیدم تو هم تنهايي خوبيت نداره دختر جوون تو خونه تنها باشه گفتم بيام پيشتگفتم : شام خورديگفت : اره بعد رفت دستشويي با صورت و موهاي خيس اومد بيرونگفتم : حالا که شام خوردی اگه کاری نداری میرم بخوابمگفت : برو ابجیرفتم تو اطاقم درم بستم رو تخت نشستم حسابی ترسیده بودم لباسامو در نیاوردم همونجوری بدون لباس خواب رو تخت دراز کشیدم تو هول و ولا بودم اگه عادل بیاد سراغم چیکار کنم یه مدت گذشت دیدم چراغای هال خاموش شد دیگه صدایی نیومد شش دونگ حواسم به در بود اگه داشت باز میشد شروع کنم جیغ و داد زدن تا عادل بترسه نیاد جلو اما خبری نشد یکی دو ساعت گذشت منم کم کم خوابم برد تا اینکه احساس کردم سرم داغ شده چشام از کاسه داره میزنه بیرون و بدنم گر گرفته با این احساس از خواب بیدار شدم دیدم عادل تو تاریکی زیر پای تخت داره کسم لیس میزنه جیغ خفیفی زدم پاهامو بلافاصله جمع کردم گفتم کیه عادل تویی ؟ هیچ صدایی نیومد فقط دیدم یه چیز سیاه از در باز اطاقم زد بیرون بلند شدم در اطاق رو بستم از اولم اطاق من کلید نداشت تا بتونم اطاقو قفل کنم با خیال راحت بخوابم دست زدم به کسم دیدم خیسه خیسه بعدشم ورم کرده بزرگ شده نفهمیدم چند وقت بود داشت کسمو لیس میزنه ولی با یک حس عجبیب غریب از خواب پریدم و جیغ زدم بلند شدم چراغو روشن کردم بعد اومدم نشستم رو تخت چمباتمه زدم به سرم زد اژانس بگریم برم خونه زهرا ولی بعد به خودم گفتم چه بهانه ایی بیارم بگم عادل اومده بالا سرم کسمو لیس زده نه نمی تونستم فقط باید از رودر بایستی عادل استفاده می کردم و نمی زاشتم کاری باهام انجام بده ساعتو نگاه کردم دیدم یک ونیمه تا صبح کلی راه بود از خوابیدن مجددم می ترسیدم بیرون تاریک تاریک بود هیچ نوری از پنجره نمی اومد از تو هال هم صدایی نمی اومد مطمئن بودم عادل پشت در منظر یه فرصته تا خوابم ببیره تو بیداری من جرات این کارو نداشت یه دفعه اروم از روی تختم بلند شدم گوشمو چسبوندم به در ببینم عادل اونجاست یا نه احساس کردم صدای نفس نفس میشنوم شاید توهم بود وقتی همه جا ساکته ادم از این جور صداها میشنوه وقتی فهمیدم دست چپم روی شورتمه و داره با موهاش بازی میکنه یکه خوردم که چرا دارم این کارو میکنم ؟ چرا پشت درم ؟ براش هیچ توضیحی نداشتم عجیب تر اینکه درو باز کردم برگشتم توی تخت طاق باز خوابیدم دستم رو کسم بود و چشمم به در یه ان سایه عادل رو تو تاریکی دیدم یه کم که چشمم عادت کرد دیدم یه یه زیر پیرهنی تنشه با یه شورت سفید اونم مثل من دستش او شورتش بود من به سایه اون نگاه میکردم اونم به سایه من هیچکدوم هیچ حرکتی نمی ک
ردیم هر دو منتظر بودیم حس کردم دست چپم که روی کسم بود داره دامن کش دار بلندمو میکشه به طرف بالا اونقدر به طرف بالا کشیده شد که سفیدی رونهام و بعدش شورتم از زد بیرون باور کن اصلا نمی دونستم چه اتفاقی داره می افته نمی فهمیدم چرا تو اون شرایط دامنوزدم بالا ولی کاری بود که کرده بودم هنوزدستم تو شورت و سرم به طرف در و رو به عادل بود احساس می کردم تمام اتیش دنیا تو وجودمه گر گرفته بودم تا داشتم میسوختم اصلا احساس خودمو درک نمی کردم با حرکی که من کردم عادل هم کیرشو از تو شورتش اورد بیرون خوب نمی دیدمش ولی ظاهرا کلفت و گرد بود تو بیداری من جرا نزدیک شدن به منو نداشت دستم خیس خیس شده بود مثل این بود که شیر اب کسم تا اخر باز شده باشه اب بود که از توش میریخت بیرون ناله خفیفی کردم و دست راستمو به طرف در دراز کردم از طرف دیکه شروع کردم به مالیدن کسم می خواستم یه جوری از زیر اون همه فشار خلاص بشم با فشار دادن کسم ناله هام شدید تر شد کمرمم قوس پیدا کرد سایه عادل اروم اروم بدون صدا اومد زیر پای تختم احساس جفت پاهام دارن حرکت میکنن به طرف پای تخت بعد شورتم یواش پایین کشیده شد کسم لب تخت و خودم وسط تخت بودم به طوری که پاهام از تخت اویزون شده بودن هیچ حرکتی نمی کردم صدام در نمی اومد فقط منتظر بودم یه ان نرمی کیر عادل رو اطراف کسم احساس کردم با این کار ناله بلندی از حلقومم امود بیرون که به شدت خجالت کشیدم اما دست خودم نبود با صدای ناله من عادل کیرشو بیشتر داد تو فکر کنم هدف عادل فقط لاس زدن با من بود ولی تو اون شرایط اوضاع کاملا بهم ریخته بود و شیرازه کار ازرفته بود کیر عادل اروم تو کسم جلو میرفت ناله های بی اختیار من هم بیشتر و بیشتر میشد ولی صدا از عادل در نمی اومد فقط کیرش جلو میرفت تا اینکه همه همه کس منو تصاحب کرد احساس درد توام با لذتی وصف نشدنی تمام وجودمو در بر گرفته بود برای بار سوم سیل اب از کسم بیرون میریخت ناله های من منقطع شبیه هق هق شده بود عادل کیرشو از کسم در اورد اینبار راحتر تو رفت دو باره درش اورد بعد اروم می کرد تو شدت ضربه های کیر عادل به مروز بیشتر شد اما بر خلاف من من هن هن افتاده بودم هیچ صدایی از عادل خارج نمیشد حتی دست به من نمیزد بوسم نمیکرد فقط اززیر پای تخت کیرشو مدام داخل کسم می کرد و می اورد بیرون اون شب بارها به نقطه اوج لذت رسیدم که توصیفش غیر ممکنه اخرین مرتبه ایی که عادل کیرشو داخل کسم کرد احساس کردم کیرش بزرگتر شده وباد کرده بلافاصله کیرشو در اورد و زیر پای تخت من شروع کرد به لرزیدن های شدید اونجا بود که صدای ناله های عادلرو شنیدم بلافاصله بعد از اینکه لرزش هاش تمام شد فوری ا زاطاقم خارج شد درم بست. صبح که از خواب بیدار شدم اولین چیزی که توجهم رو جلب کردلکه های خونی بود که یه کمیش روی تخت و یه کمیش هم روی فرش ریخته بود به روی خودم نیاوردم از اون به بعد دیگه عادل خونه ما نیومد فقط اکرم و بچه ها می اومدن منم دیگه خونه شون نرفتم هر موقع هم که میدیدمش یه جوری از من فرار می کرد نمی زاشت چشم تو چشم بیافتیم به هر حال فکر کنم عادل به شدت عذاب وجدان داره برای اینکه فکر میکنه ابجی ته تغاری با کاری که کرده هیچ وقت می تونه ازدواج کنه و این برای داداش عادل که اهل غیرت و مردونگی و ناموس پرستیه اصلا قابل تحمل نیست.