ست لباس زیر و کون دادن به محسن

0 views
0%

سلام دوستان ساسان هستم که قبلا جریان خودمو جناب سروان محسن رو براتون تعریف کرده بودم 9 9 88 9 86 8 8 7 8 9 86 8 8 9 87 8 9 86 8 7 8 8 8 3 8 1 9 88 8 7 9 86 کون دادن به جناب سروان توی مدت 1 سال خاطرات زیادی دارم که یکی دیگه رو براتون میگم ما رابطه خیلی صمیمی داشتیم که البته کاملا پنهانی بود عصر یه روز پاییزی توی دفتر بودم که تلفن زنگ خورد جناب سروان محسن بود شام دعوتم کرد خونه شون و گفت زنش میترا یه غذای جنوبی درست کرده غلیه ماهی و یه سوپرایز هم داره دوش گرفتم خیلی تر و تمیز با ماشین رفتم به سمت خونه های سازمانی 20 دقیقه بعد در خونه محسن بودم و زنگ زدم خودش اومد دم در تعارف کرد و نشستم رو کاناپه جلوی تلوزیون با کمال تعجب برای اولین بار میترا زنش رو دیدم و فهمیدم که چرا محسن عاشق منه من یه پسر ظریف و خیلی سفید و بور و اندام دخترونه و بر عکس میترا قد حدود 175 یا شاید هم بیشتر چون قدش از من خیلی بلندتر بود تقریبا برنزه و کاملا جنوبی و چاق کون خیلی بزرگ و ژله ای و سینه های خیلی بزرگ فکر کنم سایز 100 صورتش قشنگ بود و لبهای کلفت و هر کدوم از رونهاش اندازه کل هیکل من بود میترا سلام کرد و کاملا چهرش معلوم بود که با تعجب به من نگاه میکنه و طاقت نیاورد و گفت چقدر ساسان شکل خارجی هاست و بلند خندید و ادامه داد همش فکر میکردم چرا محسن اینقدر از شما تعریف میکنه و عاشقته پس بگو آقا خوش سلیقه تشریف داره و دوباره بلند خندید وقتی میخندید پستوناش شدید تکون میخورد با سینی شربت اومد و تعارف کرد و محسن رفت توی اطاق شربت رو که برداشتم دلا شد که سینی رو بزاره رو میز سینه های گندش کاملا معلوم شد یه بلوز یقه باز مردونه با دگمه های باز پوشیده بود و یه شلوار کوتاه که تا زانوهاش بود پاهای گنده و سبزه قشنگی داشت محسن اومد با یه بطری ویسکی و گفت اینو برام از بندر آوردند و منم مخصوص امشب نگه داشتم شربت رو از دستم گرفت و دو تا لیوان آورد برای من و خودش نصف لیوان ریخت و یخ انداخت و به میترا گفت اگه تو هم میخوری از آشپزخونه یه لیوان بیار میترا با یه لیوان اومد و محسن برای اون هم ریخت و به سلامتی دوستیمون خوردیم من اولین بار بود که ویسکی میخوردم قبلا عرق سگی خورده بودم پیک بعدی و بعدی و من گیج شدم و بعدی رو من نخوردم ولی اون دوتا خوردند سرم گیج میرفت و همه چی رو دوتا میدیدم و صدا ها گنگ بود محسن و میترا با هم میخندیدند نمیدونم به من میخندیدن یا نه و با خنده های میترا پستوناش بالا پایین میرفت بعدش اون دوتا بلند شدند رقصیدن که محسن دست من رو کشید و گفت اگه تحرک داشته باشی حالت بهتر میشه منم به سختی میتونستم تعادلم رو حفظ کنم و داغ کرده بودم من یه بار میرفتم توی بغل محسن یه بار لای پستونای میترا خیس عرق شده بودیم و لباسهامون چسبیده بود به تنمون بعد از 20 دقیقه ولو شدم رو مبل و فهمیدم محسن درست میگفت حال خرابم شده بود شادابی میترا میز شام رو آماده کرده بود به زحمت رفتم پشت میز دیگه نفهمیدم غذا خوردم یا نه بعد شام کلی گفتیم و خندیدیم و محسن از آشناییش با میترا تعریف کرد و خلاصه آخر شب بود که من گفتم اگه اجازه میدید من برم پادگان که محسن گفت تو با این حالت حتی نمیتونی از در شهرک بری بیرون من میرسونمت با میترا خدا حافظی کردم که میترا گفت یه لحظه صبر کن و رفت از توی اطاق یه کادو که توی یه جعبه بود آورد و گفت این ناقابله من و محسن با هم انتخاب کردیم امیدوارم اندازت باشه و خوشت بیاد کادو رو گرفتم و تشکر کردم سوار ماشین شدم و محسن هم نشست پشت فرمان و راه افتادیم هوای خنک پاییز ی میخورد توی صورتم و حالمو جا آورده بود دکمه های پیرهنم رو باز کردم که باد میخورد به نوک سینه هام و حال میداد محسن دستش رو پام بود و میمالید و فشار میداد گفت زیپتو باز کن و منم باز کردم لای پامو باز کردم دستهای بزرگش رو کرد توی شورتم و با دولم بازی میکرد بعدش خودش زیپشو باز کرد و کیر گندشو کشید بیرون و سر منو به سمت کیرش هدایت کرد و منم شروع کردم به لیس و ساک زدن سر کیرش کیرش سفت شد و رگهاش زد بیرون عاشق کیرش بودم خیلی سفت و رگهای متورم و قهوه ای تیره با خایه های بزرگ و شل و آویزون خایه هاشم کشیدم بیرون و شروع کردم همزمان با ساک زدن کیرش خایه مالی هم میکردم وقتی خایه ها ش تو دستم بود افتخار میکردم که این کیر و خایه در اختیار منه درست مثل زنی که احساس مالکیت میکنه که کیر و خایه شوهرش ماله اونه نمیدونم چرا اینقدر دیر رسیدیم در پادگان فکر کنم محسن مخصوصا راهو دور کرده بود که بیشتر حال کنیم محسن بهم گفت خودنو جمع کن رسیدیم منم به زور کیر گنده راست شده محسن رو تو شلوارش جا دادم و از دروازه نگهبانی رفتیم تو جلوی دفتر و خوابگاه من نگه داشت همه جا تاریک بود و همه خواب بودند خودش اومد و کمکم کرد بردم توی دفتر منم بزور تعادلم رو حفظ میکردم توی خوابگاهم ولو شدم رو تخت محسن کادومو آورد گفت بیا بپوش ببین دوست داری جعبه رو گرفتم بازش کردم وای یه ست لباس زیر شورت و جوراب گیپور و سوتین و بند جوراب مشکی طوری وای پس میترا همه چی رو میدونه و محسن بهش گفته با من چه ارتباطی داره خیس عرق شدم داغ و سرخ شدم محسن گفت بپوش ببینم بهت میآد لخت شدم و ست رو پوشیدم آب دهن محسن خشک شده بود و بهم گفت یه چرخ بزن موقع چرخیدن داشتم میخوردم زمین که محسن بغلم کرد و لبهامون بهم جوش خورد لبهای کلفت و تیره محسن لبهای نازک و ظریف و صورتی منو میک میزد دستاش تنم رو نوازش میداد از تیره پشتم کشیده شد تا خط بالای چاک کون سفید و کوچیکم یه لحظه تصویر خودمو توی شیشه رفلکس پنجره دیدم باورم نمیشد این منم هر کس دیگه هم جای محسن بود بدون تردید منو چند بار میگایید از پشت بغلم کرد و گردنم و میبوسید و لیس میزد کیر گندشو پشت کمرم حس میکردم خودم بیشتر از محسن حشری شده بودم مست و داغ وحشری بودم تصویر خودم رو که توی شیشه سیاه پنجره میدیدم حس نمیکردم که خودم هستم درست مثل یه پورن استار جنده شده بودم برگشتم سمت مجسن کمر بند و زیپش رو باز کردم و شلوار و شرت رو کشیدم پایین کیرش جلوی روم بود سفت و متورم اول خوب نگاهش کردم و لیس زدم سرش رو کردم توی دهنم و با دستم خایه هاشو میکشیدم پایین خیلی ملایم طوری که دیونه شده بود جلو عقب میکردم و دهنم از یه آب لزج و کمی شور مزه لیز شد خیلی که سعی میکردم حتی یک سومش هم توی دهنم جا نمیشد و میخورد ته حلقم و حالت عق بهم میداد از زیر خایه تا کلاهک کیرش رو لیس میزدم محسن پیرهنش رو درآورد سینه های مردونه و عضلانی و سفت مو دارش خیلی حشریم میکرد دست میکشیدم روی سینه هاش و نوک سفت سینه محسن رو فشار میدادم کیرش رو میک میزدم مک عمیق که تمام پیش آبش رو میکشید بیرون محسن بلندم کرد مثل یه دختر بچه منو برد سمت حمام دستشویی و خودش برام کونم رو خوب تمیز کرد که خجالت میکشیدم اونقدر خوب با آب گرم و شامپو توی کونم رو شست که حال کردم دوباره بغلم کرد و برد روی تخت یه لحظه این صحنه رو دوباره توی شیشه پنجره دیدم وای چه صحنه شهوانیی اول به روی شکم خوابون و آروم کیر 30 سانتی خودشو لای پام گذاشت و بالا پایین میکرد وقتی میرفت داخل میخورد به خایه های من و آب لیزش مالیده شده بود به درز کونم لای چاک کونم رو باز کرد سر کیرش رو مالید به سوراخ صورتی کونم با آب کیرش سوارخ کونم لیز شده بود آروم سر کیرش رو فشار داد کونم شل بود بخاطر آب گرم کلاهک کیرش رو جا کرد و کشید بیرون و دوباره کرد دوباره باز تا نصفه کیرش رفت بیشتر نمیرفت توی کونم میخورد به دریچه داخلی کونم کیرش رو کشید بیرون پاهام رو از تخت گذاشت پایین حالا روی شکم و با کون قمبل به سمت کیر درازش آماده پذیرایی از تلمبه هاش بودم محسن فقط قربونم میرفت و میگفت ساسان جون تو مال منی تو جنده منی تو کونیه منی منم میگفتم بکن منو کونم مال توئه قربون کیر نازت برم بکن منو دوباره سر کیرش رو گذاشت روی سواخ کونم که حالا دیگه فکر کنم صورتی نبود و سرخ شده بود دو تا لپ کونم رو با فشار دستاش باز کرد طوری که سوراخ کونم مثل کوس افقی شده بود آروم و یکنواخت تا ته کیرش رو توی کونم جا داد بدون مکث تا خایه فرو کرد سر کیرش به نقطه حساس داخل کونم میخورد و پاهام میلرزید و مور مور میشد حرکت ملایم تلمبه هاشو دوست دارم و به تدریج تند تر میشد و همزمان از دول شل من آب شره میکرد خایه هام جمع شده بود به سمت دولم با تلمبه زدنهاش دول شل من تکون میخورد و حالا تمام تنم بی حس بود و رعشه به تمام تنم سرایت کرده بود و نفس نفسهام زیاد شده بود محسن زود باش پر کن کونمو چند دقیقه تند و شدید شد و بعد با یه ضربه شدید تا آخرین جایی که کونم جا داشت فشار داد و کیرش رو توم نگه داشت و ضربان کیر محسن رو توی کونم حس میکردم این تنها حسی بود که توی تمام تنم بود آبش تمام کونم رو پر کرد دلا شد روی پشتم و گوش و گردنم رو بوس کرد تشکر کرد و گفت تو بینظیری عشقم خود منم ارضا شده بودم بدون اینکه به دولم دست بزنم و خیلی برام لذت بخش بود وقتی میتونم آب یه نفرو بیارم خیلی بهم لذت میده محسن کیر نیم سفتش رو کشید بیرون و بلندم کرد چون لمس لمس شده بودم بردم تو حمام دولا کرد منو و کونم رو شست و حس کردم آب کیرش ازم ریخت برون دوباره منو برد رو تخت بوسم کرد و ملافه رو روم کشید و خداحافظی کرد نوشته ساسان

Date: February 8, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *