سرنوشت سفید و سیاه 1

0 views
0%

اولین باریه که میخوام بنویسم ولی سعی میکنم بعد از خاطرات واقعی داستان های تخیلی بنویسم که بشه یه سری قوانین رو رعایت کرد تا شاید بعضی از دوستان خوششون بیاد امیدوارم با انتقادات سازندتون کمک کنید بتونم پیشرفت مناسبی داشته باشم برای داستانها سرنوشت سفید و سیاه قسمت 1 بدون سکس امروز یکم زودتر از خواب بیدار شدم اصلا نمیتونستم بخوابم اخه همش به فکر اجاره اتاقم بودم که باید تا اخر هفته به صاحب خونه میدادم چشامو باز میکنم یه اتاق 9 متری درب و داغون که شاید خیلیا دوست نداشته باشن حتی برای ده دقیقه توش بمونن شده خونه و زندگی من پشت سرم دیوار های سیمانی با ترک های چند ساله روبروم چمدون لباسها که با بی حوصلگی لباسها توش فشرده شده و درش نیمه بازه کنارش یه سری کتاب از دوره دبیرستانه که هنوز دورشون ننداختم از جام بلند میشم و بالاخره مهم ترین چیزی که توی اتاق وجود داره رو روبروی خودم میبینم میزکامپیوتر و سیستمی که ظاهرش مال 6 ساله پیشه ولی خب داخلشو چند باری تغییر دادم سه چهار ساله که اینجا با این وضعیت تخمی زندگی میکنم بهتره بگم زندگی منو میکنه میشینم روی صندلی و سیستم رو روشن میکنم بخاطر دانلود شبانه رایگان مودم از دیشب روشن مونده و به خاطر مسخره بازی های مخابرات مجبورم یه بار ریستش کنم تا ویندوز بالا میاد هدفون رو میذارم و بلافاصله اهنگایی که دیشب برای دانلود گذاشتم رو پلی میکنم مودم کامل روشن میشه و به نت وصل میشم گوشی رو چک میکنم واااااااااااااااااااااااااااااااااااااای بازم این گروه های مسخره وایبر که اعصاب ادمو خورد میکنن وارد گروه میشم میپرسم کی منو اینوایت کرده میخوام بهش بگم بدون اجازه اینوایت نکنه شاید کسی دلش نخواد عضو گروهی باشه هه ملت هنوز خوابن کسی نیست جوابمو بده اعضای گروه رو چک میکنم ولی هیچکس رو نمیشناسم حس گهی بهم دست میده بدون اینکه از گروه بیام بیرون گوشی رو میندازم روی میز و شروع میکنم به چک کردن ایمیل هام و میرم سراغ سایت ها و مشتریا دو سه سالی هست که توی این اتاقک با این سیستم زندگی میکنم و تنها راه درآمدم انجام کارای اینترنتی هست چه ثبت نام برای کافی نت ها باشه چه تایپ کردن جزوه های بچه های دبیرستانی جزوه اول رو نگاه میکنم با این دست خط ها به کجا میخوان برسن چجوریه که توی امتحانات نمره کامل میگیرن چجوری دبیرشون میتونه جواب اینا رو بخونه حوصلشو ندارم میندازم یه گوشه تا اخر هفته وقت دارم تایپش کنم حالا از این حمالی ها که بگذریم میرسیم به اینترنت در حالت عادی مردم توی دنیای واقعی زندگی میکنن و بعضی از کارای بانکی یا با اینترنت انجام میدن و بخش عمده مردم برای استراحت و تفریح میان اینترنت ولی من جز این دو تا دسته نیستم من جز اون افرادیم که توی دنیای اینترنتی زندگی میکنن و فقط برای خواب وارد دنیای واقعی میشن زندگی من خلاصه شده توی این مانیتور 19 اینچی که عمرش از حافظه من بیشتره یادمه وقتی 11 سالم بود این مانیتور به همراه بقیه وسایل کامپیوتر وارد خونه شد ولی یادم نمیاد اون دوران چطور بود سایر وسایل رو تغییر دادم و جوون تر حساب میشن خب تا ظهر یکم توی اینترنت میچرخم ولی اصلا حس و حال سیستم رو ندارم شاید بخاطر دیشب بود اخه با یکی از دخترای چت رومی که چند ماهی هست مدیرش شدم و کارای فنی و حمالی هاشو انجام میدم صمیمی شده بودم و دیشب برای اولین بار سکس چت داشتم باهاش خب برای یه ادم اینترنتی مثل من سکس ها هم اینترنتی میشه نه این خستگی ربطی به این جریانا نداره سیستم رو خاموش میکنم گوشی رو برمیدارم و روی زمین ولو میشم هوا سرده با اینکه تازه تابستون تموم شده پتو رو روی خودم میکشم حس خوبی بهم دست میده میرم توی لاین و تایم لاین رو میگردم یکم توی پستای این و اون کرم میریزم و کامنتای مسخره میذارم البته هشتاد درصدشون این کارا رو دوست دارن کون لق اون بیست درصد وقتی وایبر رو باز میکنم میبینم 99 تا پیام توی گروه اه چرا صبح من از گروه خارج نشدم وارد میشم میبینم اولین پیام بعد من با یک ساعت و 18 دقیقه تاخیر گذاشته شده چه فرقی میکنه کی اوردتت مهم اینه فعلا پیش مایی حاضر جوابی خوبی بود حیف زمانش گذشته بود و حوصله کل کل نداشتم اخه دورانش گذشته یه سال بیشتره که با هک و کل و این مسخره بازیا خداحافظی کردم اخه اینا که خرج زندگی رو نمیدن پسر دوباره سوالمو تکرار میکنم دو تا دختر توی گروه هستن که نظرمو جلب میکنن نه اینکه خوشگل باشن یا من پسر هیزی باشم ولی اینکه بقیه رو پشم خودشون هم حساب نمیکنن و در حال گفت و گو هستن جالبه یکی اومد خصوصی شمارش سیو نیست احتمالا از داخل گروه پیام داده آرمین جان من اددت کردم امیدوارم ناراحت نشده باشی بچه های خوبی هستن اگه افتخار بدی توی گروه بمونی خیلی خوب میشه از تجربیاتتون استفاده میکنیم برام تعجبی نداره شمارم توی گوشی مردمی باشه که شمارشون رو ندارم اخه همونطور که میدونید وقتی توی اینترنت یکم شهرت بدست بیاری توی هر صنفی باشه بالاخره شمارت همه جا هست مخصوصا مدیری که شمارش رو روی در و دیوار چت روم و وبسایت نوشته برای مشکلات کاربران یا وب دولوپری که سه سال فعالیت مستمر داره و پشتیبانی 25 ساعته تلفنی رو به مشتریاش ارائه میده اسمش امید بود و بخاطر مورد اول شمارمو داشت منم وارد گروه شدم تا با بچه ها اشنا بشم ظاهرا دعوا بود اه تابستون که تموم شده بود پس چرا این بچه مدرسه ای ها هنوزم تو فاز هک و هک کردن و کسشعر گفتن و تهدید کردن هستن سه ماه بس نیست تا بفهمن اقا چیزی توی این فاز نصیبت نمیشه جز چهار تا فحش آبدار خوشم میاد این بچه ها رو سر جاشون بشونم پس دوتا سوال میکنم ببینم چی بارشه که میفهمم قد گوسفند هم از اینترنت سر در نمیاره و فقط عقده داره توی گروه ادرس سایتشو میذاره دو تا از پسرای گروه دارن باهاش کل کل میکنن اون دو تا دختر ساکتن به اعضای گروه میگم 50 ت میگیرم سایتشو تا شب کامل حذف میکنم هیچ وقت نمیگم هک اخه خداحافظی کردم درضمن سایتش انقدر مشکل امنیتی داره که حتی میشه به سرور دسترسی پیدا کرد با یه شل کار سایت تمومه ولی نباید به همه اینو بگم که برای همین قیمت میذارم روی امنیت سایتش ولی هیچ امیدی ندارم که کسی ازم بخواد بزنمش اخه سودی براشون نداره و یه کل کل 50 هزار تومن ارزش نداره یه سری تیکه میندازه و جوابشو میدم ولی چون سنش کمه کلمات من براش معنی ندارن و مسخره میکنه دست خودش نیست بار معنایی جملاتم سنگینه یکی از دخترا که اسم ایدیش بود میزنه زیر خنده اولش فکر کردم مسخرم کرده برای همین محترمانه گفتم شما هم نفهمیدید منظور رو نه اتفاقا چون فهمیدم دارم میخندم ادامه خنده الان به من میخندین یا حالت خوش نیستا باز هم شکلک های خنده ولی متفاوت تر چیزی زدی ببخشید حوصله ندارم مثل بچه ها فحش بدم نه تو رو خدا بیا فحش کاری بینم اون یکی دختره وارد شد و گفت پسرا زورشون به دخترا نمیرسه هههههههه با چند تا جک کاملا مودبانه شخصیت دخترا رو خورد کردم دختر دومیه جواب میداد ولی دختر اولیه میخندید جالب بود رفتارش مثل بقیه نبود یه تعداد دیگه جک فرستادم که صدای در اومد و گفت بسه کل کل نمیخوایم حس خوبیه که همیشه بقیه از دستت عاصی باشن قدرت زیادی حس میکنی در شان خودم نمیدیدم که با یه خانم اینطور رفتار کنم برای همین رفتم خصوصی هر دو و یه متن رو برای هردو کپی کردم حرفایی که توی گروه زده میشه صرفا جهت خنده و شوخی هست اگر ناراحت شدید عذر میخوام و حتما اشاره کنید که چه زمانی از حد نگذرم به گروه برمیگردم دوباره دعوا شده حالا بقیه پسرا هم رسیدن و دارن نوبتی با هم دعوا میکنن و فحش میدن قبل از خروج از گروه مینویسم لطفا منو دعوت نکنید اهل چت گروهی نیستم میام بیرون میبینم ساعت 5 بعد از ظهره امروز چقدر تخمی بود بهتره برم بیرون ناهار بخورم شایدم شام نمیدونم فقط حس خونه موندن ندارم در ورودی خونه رو باز میکنم که میبینم خالم پشت دره برات غذا اوردم کجا داری میری فدات بشم خاله جون من داشتم میرفتم با بچه ها بیرون به من یکی دروغ نگو میدونم بازم داری میری ساندویچی برای شام میرم خاله جون که شامو اوردی پیشم قربونت برم بسه زبون نریز انگار ناهار خورده که الان برای شام میره برو کنار بذار بیام تو چرا اینجا بریم خونه شما پیش بچه ها کنار هم شام هم من وبالِ گردنتون میشم منکه میدونم گند اون اتاقو برداشته به فکر سلامتی خودت نیستی به فکر خونه این بنده خدا باش از اینجا بیرونت کنه میخوای کجا بری از دم در میام کنار و خاله بیچاره من وارد میشه از همون اول شروع میکنه تمییز کاری از جمع کردن لباس و رخت خوابی که چند هفته ای هست که مرتب نشده بگیر تا جارو کردن فرش درب و داغون و میشینم روی صندلی و شروع میکنم به صحبت که حواسش پرت بشه از حمید چه خبر کی مرخصی میگیره بیاد اهی میکشه و میگه نمیدونم پسرکم داره چه زجری میبینه خب حالا فیلم هندیش نکن خال خالی جون مرگگگگگگگگ بیشعوره بی احساس بالشتی که شبا زیر سرم میذارم رو پرت میکنه سمتم خونه رو تمیز میکنه و اماده میشه برای برگشتن یکم کمک میکردی بد نمیشدااااا کمک کمک چی هست برای چی اخه برای اینکه این طویله رو شبیه خونه ادمیزاد کردم تازه میخوام برم شکایت کنم اثار باستانی رو خراب کردیدددددددددد میخنده و میخواد منو بزنه که از اتاق میپرم بیرون و وااااااااااااااااااااااای اقای محمدی اینجا چیکار میکنه باز فالگوش وایساده ببینه کی تو اتاق منه سلام شاه شاهان سرور شیران غلام پیران بسه بسه نمیخواد مزه بریزی فقط تا اخر هفته فرصت داری برای اجاره این چند ماه چـــــــــــــــــــشم اقای محمدی عزیز گل گلاب چطوره گلاب خانوم هزار بار گفتم اسم خانوم منو نیار پسر دو تا نامحرم میشنون سرمو میندازم پایین محمدی خب حالا قیافتو اینجوری نکن دیگه دلم برات نمیسوزه خالم اقای محمدی کی میخواید اینو پرتش کنید بیرون یکم زندگی کنید من شریک دزد و رفیق قافله رو بیخیال خاله من رو بچسب هر سه میخندیم ولی خنده های من تلخ تلخن چون صورت جفتشون سریع به حالت قبل برمیگرده از خونه میایم بیرون اقای محمدی میره مسجد سر کوچه اخه وقت اذان و نماز و این چیزاست خال خالی جونم امینی امروز کلاس قرآن برگذار میکنه موقع شام برمیگرده بیا بریم عاشقه خاله جونم بشم که حرف نزده میفهمه چی میخوام بگم کاش میفهمیدم توی دلت چی میگذره نفس خاله شما که تقریبا مادرمی باید بدونی خال خالی جووووونم تقریبا بیشعوره بی احساس خال خالی جون من که دوستت دارم بی احساسم آرمین مطمئنی نمیخوای مامانت حرفشو قطع میکنم و میگم خاله جون هوا سرده سرما میخورید بریم بچه ها منتظرن راه میفتیم سمت خونه خاله که دو تا کوچه پایین تر هست وارد خونه میشیم و یکم با بچه ها بازی میکنم شام اماده میشه و وروجکا سفره رو روی زمین پهن میکنن سطح زندگی خالم خیلی ساده و معمولی و فقیرانه هست و میز برای سرو غذا ندارن به شکل سنتی زندگی میکنن وروجکا دختر خاله و پسر خاله کوچیکمو میگم تو دنیای خودشونن بچگی چقدر خوب بود حیف که چیز زیادی یادم نمیاد صدای زنگ در خونه میاد اقای امینی اومد چشم خاله جون الان میرم در رو باز میکنم ارمین تو رو به هرچی میپرستی امشبمو کوفتمون نکن خاله جون منکه کاری نمیکنم چشم چیزی نمیگم در رو باز میکنم و اقای امینی میاد تو به به آقا آرمین از این طرفا سلامُ علیکم و رحمه ا و برکاتـــُــــــه بچه کم شوخی کن بچه بزرگ شد حاجی باید بفرستیش بره کجا پیش حمید اخه تو جون سربازی رفتن هم داری نگاهت کنن میشکنی هوووووووووووووووووف راست میگه یه جوون 19 20 ساله با 172 سانتی متر قد و 47 کیلو وزن اگه منو ببینید به عنوان یه پسر 15 ساله هم قبولم نمیکنید نه حاجی منظورم سربازی نبود که پس چی کجا بفرسمت بری شما پارتیت کلفته حــــاج آقــــا سفارش کن این عز عزی جون زودتر بیاد دلتنگشم خاله بیشعور تو دوباره از این حرفا زدی شوهر خاله عز عزی دختر خاله بابا آرمین به عزرائیل میگه عز عزی جون شوهر خاله استغفرا تو راهه برگشت به اتاقمم مغازه کلانتر بازه میرم تو مغازه من سلام کلانتر چطوری کلانتر سلام آرمین خوشگله آرمین دلبره آرمین از همه زیبا تره من کلانتر بازم زدی تو فاز هایده و حمیرا اینا چیه میخونی اه اه مشتری 1 اینا رو هایده نخونده ها کلانتر حمیرا خدا بیامرز هم نخونده والا من حمیرا خدا بیامرز کشتــیــــــــش قـــــــــــاتـــــــِــــل کلانتر مررررررررررررررررررض همون همیشگی آرمین خوشگله مشتری 2 مگه رستورانه که همیشگی به همراه صدای قهقه من نه ژیگول رستوران مال بچه کونیاس ما فقط ساندویچی میریم مشتری 2 اقا ادبتو حفظ کن مکان عمومی هستیماااا من کلانتر من کجام خوشگله فیس از این تخمی تر داریم یه نگاه به مشتری 2 که ادای با ادبا رو درمیاره و داره میسوزه در نوع رفتار من و کلانتر مشتری 1 فرزانه خانم این پوشاک بچه چی شد بدون پوشاک که نمیتونم برم من کلانتر یه ایزی لایف هم بیار این اقا داغ کرده مشتری 2 منو میگی مرتیکه با جای خالی که دادم دستش رفت تو شیشه در که به داخل باز شده بود دستش به درک شیشه شکست داشتم از خنده میمردم پاکت وینستون رو از کلانتر گرفتم گفتم بزن به حساب کلانتر شیشه هم به حساب توئه ها مشتری 1 هرکی زده پولشو میده تبسمی دلنشین روی لب هاش بود شونه هامو انداختم بالا حرف حق رو نمیشه نشنیده گرفت همزمان اشاره ای به مشتری 1 انداختم مشتری شماره 2 که یه پسر بچه 18 19 ساله بیشتر نبود روی زمین غلت میزد و میگفت دارم برات میدونم چیکارت کنم بی توجه بهش خداحفظی کردم و به سمت خونه راه افتادم وارد خونه شدم گوشیم شروع به لرزیدن و سرو صدا کردن کرد چون وارد خونه شدم وای فای روشن بود و گوشی وصل شده بود صدا ها زیاد بود حتما بازم عضو گروهم کرده بودن وارد وایبر شدم و دیدم چند تا پیام داده منتظر قسمت های بعدی و سکسی باشید با نظراتتون کمک کنید بهتر بنویسم چون بیخیال نوشتم نمیشم ارادتمند نوشته

Date: May 7, 2022

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *