سرنوشت یا حماقت

0 views
0%

داستان گی هست بیشتر از پنج سال از شروع رابطه منو و محسن گذشته بود این اواخر هربار که زیر محسن بودم بی توجهیش به خودمو حس میکردم گاهی موقع ساک زدن صورتشو نگاه میکردم دیگه اون هیجان و علاقه رو توی صورتش نمیدیم گاهیم مشغول بازی با موبایلش بود و وقتی آماده میشد بدونه هیچ عشق بازی به هر پوزیشنی که دوست داشت سراغ کونم میرفت من واسه لذت بردن اون حاضر به انجام هرکاری بودم اما به محض اینکه ارضا میشد با من مثل یه آدم اضافه رفتار میکرد و دنبال این بود از شرم راحت شه تا وقتی که دوباره به من و یا درست تر بگم به سوراخم نیاز پیدا کنه از رفتارش عصبی بودم و ناراحت اما خب من از 14سالگی بغل محسن زندگی کرده بودمو و بزرگ شده بودم جدایی از اون واسم غیر ممکن شده بود و دروغ چرا به این رابطه نیاز داشتم تلاشم این بود دوباره توجه محسن رو به خودم جلب کنم پوزیشن های جدیدی رو پیشنهاد می دادم لباس های قشنگ و رنگی میپوشیدم و شب ها پیام های سکسی و عاشقونه میفرستادم اما حتی اکثر اوقات جواب پیام هارو هم نمیداد حتی پیشنهاد نفر سوم رو هم دادم که شاید باعث هیجان محسن بشه اما واسه من مهمترین قضیه ارزش داشتن بود میخواستم واسه فاعلم اهمیت داشته باشم اما خیلی وقت بود که دیگه محسن این حسو به من نمیداد و حس پوچی داشتم روزها همینطور ادامه داشت و هربار که محسن به من نیاز داشت سراغمو میگرفت تا اینکه یکی از دوستام حسن 5سال ازم بزرگتر بود 24سال و قبلا هم محله ای بودیم بهم گفت اگه دختر یا پسر مفعولی سراغ داشتی خبرم کن بعد اون قضیه توی ذهن خودم فانتزی رابطه با حسن رو داشتم اما فقط در حد فانتزی تا اینکه سه چهار روز بعد موقع اس ام اس بازی بهم گفت ارشیا جدی کسیو سراغ نداری منم به شوخی گفتم نه اما خودم هستم نمیخوای ته دلم واقعا میخواستم اونم گفت چرا که نه یهو قند تو دلم آب شد و گفتم حسن داری جدی میگی اینو گفت آره اگه خودت بخوای نمیدونستم چی بگم از یک طرف دنبال یه رابطه بودم که دوباره حس اهمیت داشتن رو به من بده و دوباره لذت ببرم و از یک طرفم ترسیده بودم که به دوست قدیمیم همچین حرفی بزنم واسه همین خودمو به اون راه زدم که منظورت چیه و جدی چی میخوای و حسن هم فقط میگفت جدی نمیدونی منظورم چیه و از این حرفا تا اینکه دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرمو و گفتم میدونم منظورت چیه و حرفی ندارم اونم گفت ساعت 7میام دنبالت من سریع رفتم حموم و خودمو آماده کردم ساعت 7شد با ماشینش اومد دنبالم و سوار شدم بدون اینکه همو نگاه کنیم احوال پرسی کردیم و تموم مسیر رو سکوت کردیم با خودم کلنجار میرفتم که کاردرستی میکنم یا نه از یک طرف دوست داشتم دوباره شور و هیجان رابطه قبلیمو تکرار کنم و از یک طرف اینکارو اشتباه میدونستم تا اینکه رسیدیم خیابون نزدیک خونشون همونجا ماشینو پارک کرد و به من گفت صبر کن ببینم کسی خونه هست یا نه و وضعیت رو چک کنم و رفت سمت خونه استرسم شدیدتر شده بود طوری که بدنم میلرزید و دستم یخ کرده بود توی همین حس و حال بودم که اومد دنبالم و گفت که کسی خونه نیست و همه چی آمادس توی مسیر دستمو گرفت و با انگشت شصت نوازش میکرد با خودم گفتم که این عالیه حسن همونه که میخواستم و با اون میتونم به همون لذتی که میخوام برسم وقتی به اتاق حسن رسیدیم ترس و استرسم شدیدتر شد و رو به حسن کردمو گفتم رفیق من فقط شوخی کردم و اینکاره نیستم اونم گفت نمیخوایم کار عجیبی کنیم که خیلیا اینکارو میکنن منم گفتم که نه دوست ندارم و فوقش روی شرت اینکارو کنیم حسن گفت که اینطور که لذتی نداره تو بیا شروع کنیم اگه دوست نداشتی ادامه نمیدیم منم قبول کردم و شروع کردیم به لخت شدن بدن خوبی داشت با یه کیر خوب کیرش از محسن بزرگتر بود رفت سمت کامپیوتر و یه پورن پخش کرد اینکارشو دوست نداشتم اما خب حرفی نزدم و بدون مقدمه دراز کشیدم حسن اومد روی من و دراز کشید اول کیرشو لای پام و روی کونم میمالید تا حسابی شق شد رفت مایع دستشویی رو آورد و یه مقدار روی سوراخم ریخت و بهم گفت که توی دستش تف کنم و منم همین کارو کردم تف رو به کیرش زد و گذاشت دم سوراخم و فشار میداد فشار هاش محکم بود و منم ترسیده بودم و خودمو سفت گرفته بودم اونم همش میگفت که شل کنم وقتی دید فایده ای نداره از روی من بلند شد و پاهامو تا جایی که میشد از هم باز کرد و دوباره کمی مایع روی سوراخم ریخت و اینبار خودش کیرشو تف مالی کرد و دوباره دم سوراخم گذاشت چندبار نسبتا محکم با سیلی رو کونم زد و چنگ مینداخت و توی همین حال فشار هم میداد ضربه هاش باعث شده بود که بدنم شل بشه و بالاخره کیرشو توی کونم کرد اولین بارم نبود و درد آنچنانی نداشتم با چندتا تلمبه کیرشو تا ته توی کونم کرد و منم آروم و گاهیم بلند آه و ناله میکردم حسن شزوع به تلمبه زدن کرد اما صدایی ازش بلند نمیشد وقتی رومو برگردوندم دیدم که محو دیدن فیلم پورنه و انگار نه انگار من زیرشم و فقط داره تلمبه میزنه تقریبا چند دقیقه توی همون حالت تلمبه زد و منم که از رفتارش دیگ خسته شده بودم و کونم درد گرفته بود و بهش گفتم چی شد ارضا نشدی گفت ارضا شدم اما یه بار که فایده نداره اونجا بود که فهمیدم حسن قابلیتو داره که دوبار ارضاشه حسن بلند شد و گفت که واسم ساک بزن تا ارضاشم منم جلوش زانو زدمو و شروع به ساک زدن کردم و گاهیم واسش جق میزدم تا اینکه خودش گفت تند تند جق برن و منم همین کارو کردم یک دقیقه ای که گذشت دستم خشک شده بود و کیرشو ول کردم که تف بزنم که یه دونه محکم زد توی سرم و گفت احمق چیکار کردی داشت آبم میومد الان دوباره کلی طول میکشه آبم بیاد بی مصرف از این حرفاش خیلی ناراحت شدم اما چی میتونستم بگم فقط از اینکه به حسن داشتم کون میدادم پشیمون بودم اینبار اون دراز کشید و گفت که من روی کیرش بشینم تا زودتر ارضاشه و منم همینکارو کردم و اروم سر کیرشو دادم تو و کم کم کامل روی کیرش نشستم و بالا پایین میکردم و حسن هم مشغول تماشای پورن تا اینکه یه آه بلند کشید و با دستاش بدنمو و روبه کیرش فشار میداد و منم تندتر بالا پایین میکردم چند ثانیه ای توی همین حالت بودیم که گفت بلند شو و منم همینکارو کردم فقط میخواستم سریع برگردم خونه واسه همین سمت لباسام رفتمو و سریع پوشیدم و از حسن که توی همون حالت نشسته بود خداحافظی کردم و اومدم سمت خونه از خودم شدیدا عصبانی بودم که حالا چطور این قضیه رو تموم کنم وقتی رسیدم خونه شام نخوردم و رفتم توی اتاقم و به حماقت و وسیله بودن خودم فکرد میکردمو و شروع کردم به گریه کردن که یهو یه پیام اومد حسن بود ازم تشکر کرده بود و گفته بود که دوست دارم بازم بهم کون بدی منم گفتم بعدا در موردش حرف میزنیم حسن گفت حرفی نمونده دیگه تو دیگ مال منی و از این به بعد همیشه باید بهم سرویس بدی من حرفشو جدی نگرفتمو و گفتم خستم و خداحافظی کردم دو روز گذشت تا اینکه بهم زنگ زد که خونشون خالیه منم رفتم اما نه واسه سکس میخواستم قضیه رو تموم کنم وقتی رسیدم به حسن گفتم نمیخوام ادامه بدم و از کارم پشیمونم و به عنوان یه رفیق چندین ساله قضیه رو ادامه نده اونم همش میگفت خودت اومدی بهم دادی حالا چه مرگته منم گفتم حالا هم میخوام تمومش کنم حسن چند لحظه بهم خیره شد و گفت باشه فقط باید سه بار دیگه هم بیای و بهم بدی منم قبول کردم چون سه بار بهتر بود تا یک عمر همون روز دوبار روی من ارضا شد بار دوم هم رفتم و همه چی بدون مشکل پیش رفت تا اینکه دو شب قبل از اینکه بار سوم برم خونشون اومد در خونمون و گفت شدید احتیاج داره و ازم خواست واسش ساک بزنم فقط من اصلا زیر بار نرفتم تا اینکه تهدید کرد که همین الان به مادرم میگه من جدی نگرفتم اما رفت سمت خونمون و زنگ خونه رو زد من خیلی ترسیدم و قبول کردم رفتیم توی ماشینش و حرکت کردیم که یه جای خلوت گیر بیاریم بعدا از نیم ساعت رانندگی بالاخره یه جایی رو پیدا کردیم حسن شلوارشو پایین کشید و منم شروع کردم ساک زدن حسن هم با دست سرمو تندتر تکون میداد تا یهو از ماشین پیاده شد و اومد سمت در کمک راننده که من نشسته بودیم گفت بکش پایین منم گفتم قرارمون این نبود و اگه بکنی دیگه بی حساب میشیم اونم گفت قرارمون سه بار خونه بووده نه که بیرون بهش گفتم واقعا حرومزاده ای که دو سه سیلی محکم زد توی گوشم و گفت مادرجنده بکش پایین منم که گریه ام گرفته بود شلوارمو پایین کشیدم و برگشتم طوری که کونم سمت بیرون باشه یه تف سر کیرش زد و دم سوراخم محکم فشار داد با همون فشار اول نصف بیشتر کیرش رفت توی کونم من که تحمل دردو نداشتم شروع کردم داد و فریاد کشیدن که چندبار با مشت روی کمر و سرم کوبید و میگفت خفه شو دیگه به گریه افتاده بودم نه واسه درد بلکه واسه حقیر بودنم حسن بدون توجه به حال من تند تند تلمبه میزد تا موقع ارضا شدنش وقتی ارضا شد موی سرمو کشید و منو برد طرف خودش و گفت تخم سگ کونی اگه یه بار دیگه صدات بالا بیاد همینجا لخت ولت میکنم تا مث سگ بمیری و منو سمت پایین فشار داد و کیرشو دهنم گذاشت و خودش شروع به تلمبه زدن کرد گاهی تا مرز خفگی پیش میرفتم و حسن هم از سرفه و اوق زدنای من لذت میبرد و میخندید اینبار شلوارمو کامل از پام درآورد و منو روی صندلی نشوند و از جلو کیرشو توی کونم کرد درد شدیدی داشت اما خب حسن انگار بیشتر از کردنم از درد کشیدنم لذت میبرد حسن گردن منو فشار داد و گفت که باید به خودت فحش بدی منم شروع کردم به فحش دادن به خودم از حرومزاده گرفته تا مادرجنده و خارکسده و تا ارضا شد وقتی ارضا شد سوار ماشین شد و سمت خونه حرکت کردیم وقتی رسیدیم در خونمون بهم گفت که فردا بیا که همه چیو تموم کنیم و رفت رفتارش منو ترسونده بود دیگه اطمینانی به تموم شدن قضیه نداشتم چطور با این همه زورگویی الان منو ولم میکنه دم غروب بود که رفتم خونشون من که دیگه حسی به حسن نداشتم سریع لخت شدم و دراز کشیدم حسن هم لخت شد اول گفت که کیرشو بخورم منم اول چند لیس از زیر کیرش زدمو و شروع کردم خوردن کیرش دو دقیقه ای که گذشت مثل دفعات قبل مایع رو روی سوراخم ریخت و کیرشو تف مالی کرد و با دو سه فشار محکم کونم میذاشت توی این دنیا نبودم و منتظر این بودم که کارش تموم بشه شروع کرد به تلمبه زدن گاهی آروم و گاهیم تند تا اینکه یه تابش نور مثل چراغ قوه رو توی فضای اتاق حس کردم سرمو که برگردوندم دیدم که داره فیلم میگیره با صدای لرزون گفتم حسن چیکار میکنی اونم گفت هیچی دارم کونت میذارم گفتم لعنتی فیلم میگیری گفت نه دستم خورد فقط میدونستم دروغ میگه اما نمیدونم چرا حرفی نزدم دیگه واقعا نمیدونم به تلمبه زدناش ادامه داد تا ارضا شد بلند شد و لباسشو پوشید و گفت میره دستشویی و الان برمیگرده پنج دقیقه ای گذشت که برگشت و دوباره لخت شد و اومد سراغم کیرشو لای پام گذاشت و عقب جلو میکرد با خنده بهم گفت بذاریم چند دقیقه اون سوراخت استراحت کنه اولین بار بود که داشتم کم کم لذت میبردم مهربون شده بود و نوازشم میکرد و کیرشو لای پام گذاشته بود بالاخره منم داشتم لذت میبردم که یهو در اتاقش باز شد برادر کوچیکترش 22سال علیرضا وارد اتاق شد سریع خودمو از زیر حسن بیرون کشیدم و سمت لباسام رفتم علیرضا شروع کرد به خندیدن و میگفت چیکار میکردین ها سمت من اومد و گفت داشتی کون میدادی باید به منم بدی بکنمت من که حرفی برای گفتن نداشتم هلش دادم و گفتم خفه شو کاری نمیکردیم دهنتو ببند حسن به علیرضا گفت ولش کن بذار بره من از خونشون زدم بیرون توی همین اوضاع محسن هم همش پیام میداد و زنگ میزد که خونمون خالیه و بیا و منم همش بهونه میاوردم که دست از سرم برداره توی راه خونه حسن بهم زنگ زد و گفت که ببین بچه کونی الان ازت فیلم گرفتم و علیرضا هم تو رو دیده پس دیگه اون کون مال منه اگه بهم ندی آبروتو میبرم و به همه میگم کونی هستی چیکار میتونستم بکنم روز بعد رفتم خونشون و جدا جدا منو کردن شهوت زیادی داشتن حداقل هفته دو یا سه بار منو میبردن خونشون و به انواع مختلف میکردن گاهی همزمان یکی دهنم میذاشت و یکیم کونم و گاهیم جدا جدا کم کم به محسن هم گفتن و سه تایی کونمو میگاییدن و هنوز هم میگان نوشته

Date: March 24, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *