سفر با زن داداش به ییلاق باسلام ارش هستم 25 ساله شغل ازاد تازه فارغ لتحصیل شدم قد185 وزن 85 داستانی رو که میخام براتون تعریف کنم واقعی واقعیه برمیگرده به 2 ماه پیش برادرم راننده کامیونه و برش بار خورده بود برای فارس واون هم رفتن وبرگشتنش روزی طول میکشید برادرم به خانمش قول داده بود که باهم برن ییلاق وچون این سرویس واسش پیش امد اون سفر ییلاق کنسل کرده بود وگفت بعد برگشتن میرن ییلاق زن داداش هم خیلی از نرفتن به ییلاق ناراحت شده بود اینو یادم رفت بگم گه زن داداشم اسمش فاطی است ویه زن 29 ساله باموهای بلند که رنگش طلایی بود وقد 180 ووزنش هم حدود 70 کیلو سایز سینه 85 که هر ادمی رو مجذوب خودش میکرد من هم ارزوم بود تا حداقل یه دستی روش بکشم همیشه هم با من شوخی میکرد و میگفت چرا ازدواج نمیکنی و و هر وقت می رفتم خونشو با من دست می داد و پیش من لباس راحتی و مانتو رو باز می پوشید و میشد از بلوزی که تن داشت سینه هاشو دید زد جلوی داداشم پیش من یه شال سرش میذاشت که تمام گردن وگوشواره هاش معلوم بود من احساس می کردم با این کارها میخواست منو دیوانه خودش کند من هم زیر چشمی هیکلشو دید میزدم اون هم با ناز و عشوه راه می رفت وحین راه رفتن اون هلوهاش بالا وپایین میرفت و من هم هر وقت برمیگشتم خونه به یادش جلق می زدم ومیخوابیدم خونه ما نزدیک هم بود وهر وقت داداشم میرفت شهرستان من شب میرفتم پیشش یه شب از این شب ها که داداشم رفت بود فارس من رفتم پیشش اون هم تقریبا همین لباس ها رو داشت بعد از شام هم سر صحبت با من باز کردو از زندگی زناشویی خودش گفت من هم ازش پرسیدم که مشکل بچه نداشتن اونها چیه که گفت بعد از چند بار دکتر رفتن فهمیدیم که مشکل از داداشت هست وازم پرسید که علت ازدواج نکردن تو چیه وبا لبخند گفت نکنه تو هم مشکل برادرتو داری یا اینکه به کسی نظر داری من هم گفتم چه مشکلی اون گفت خودت میدونی دیگه من هم کمی خجالت کشیدم و اون دستش رو گذاشت رو دستم و گفت با من راحت باش من هم قسم خوردم که هیچ مشکلی ندارم گفتم حالا گزینه دوم باشه یه چیزی اون گفت ای شیطون حالا اون کی هست من هم گفتم بعدا حتما بهت میگم فاطی جون با ناز گفت اون دختری که به این تیپ وقیافه با این اندام نه بگه باید دارش زد و یه لحظه ار دهنش پریدو گفت من اگه جای اون دختر باشم خودم واسه چنین هیکلی هلاک میکردم من هم با این حرفاش یه لحظه جا خوردم و صورتم سرخ شده بود اون هم که فهمیده بود چه حرفی زده و گاف بزرگی داده گفت منظرم این بود که خیلی خاطر خا داری حرفا مون که تموم شده بود اون رفت داخا اتاق خواب ومن هم داخل هال خوابیدم البته خواب که چه عرض کنم داشتم به حرفاش فکر میکردم که نکنه اون هم مثل من به من نظر داره روی کاناپه به پشت خوبیدم اون شب هم خواب دیدم که دارم با فاطی جون سکس میکنم از خواب که پریدم دیدم کیرم تو زیر شلواریم راست شده بود شلوارم هم از اب کیرم خیس شده بود و فاطی جون هم با یه پتو جلوم ایستاده بود وبه کیرم نگاه میکرد وفهمید که من ازخواب بیدار شدم گفت که واست پتو اوردم که سردت نباشه وپتورو هم رو سرم کشید و گفت اگه می خای همیشه رو این کاناپه بخوبی به مهره های کمر وکردن و جاهای دیگه ات فشار میاد باید روی تخت بخوبی من هم منظورشو فهمیده بودم و به اون خواب فکر میکردم اخه تو خونشون یه تخت دو نفره بود که داداشم و فاطی جون روی اون می خوابیدن من هم تا صبح خوبم نبرده بودو به اون حرفاشو خوابمو وخلا صه به اندامهای نازو سکسی و دلرباش فکر میکردم من هم بعد خوب رفتم نانوایی برگشتم دیدم اون رفته حموم روی تخت خوابش هم خیس بود که دیدم اون هم مثل من اون شب خیلی سختی کشیده بود رفتم دم در حموم وگفتم که من دارم میرم و از خانه خارج شدم و رفتم سر کار بعد از ظهر هم که از سرکار امدم رفتم حموم و خودم تمیز کردم و خودم رو برای هرکاری اماده کرده بودم بعد از حموم هم خوابیدم با صدای زنگ تلفن از خوب بیدار شدم فاطی جون بود گفت بیا اینجا من هم سریع لباسم پوشیدمو رفتم درو که باز کرد از همه روزهای قبل خوشکل تر شده بود به من گفت یه پیشنهاد دارم گفت منو داداشت همه پنج شنبه ها می رفتیم ییلاق اینو بگم که فاطی جون عاشق ییلاقه چطوره حالا که اون نیست ما باهم دوتایی بریم من هم که نمی خواستم اون ناراحت بشه قبول کردم وگفتم چشم من که یه شب میتونم جای داداشم یه کاری واست انجام من که بی منظور این حرفو گفته بودم اون با یه خنده ناز گفت ای شیطون ببینیم و تعریف کنیم من چون ماشینم پاترول بود گفتم میرم بنزین میزم و وسیله می خرم و میام من رفتم بنزین زدم و سر راه گوشت وموز وسیب وگیلاس خریدم در راه که بودم یه لحظه اون خواب سکسی و هلو هاشو و بهشتشو به یاد اوردم دم در یه دارو خانه وایستادمو یه اسپری تاخیری و چند تا کاندو م ویه وودکا خریدم اونا رو گذاشتم داخل وسایلی که قبلا خریده بودم با خود گفتم کار از محکم کاری عیب نمی کنه و به سمت خونه داداشم راه افتادم رسیدم خونه دیدم اون هم یه چمدان اماده کرده بود که فهمیدم داخلش چند دس لباس برای خودش و من بود با دیدن این لباسا دل تو دلم نبود و کار شبم رو حدس زده بودم درراه هم چون منطقه جنگلی بود صدای ضبط زیاد بود و اهنگ های شادسعید اسایش از جمله اهنگ نازی رو میخوند حدود 2 ساعت طول کشید تا رسیدیم وقتی رسیدیم من درو باز کردم برق وروشن کردم تقریبا شب شده بود اون هم گازو روشن کردو کتری رو گذاشت روگاز و من هم برای درست کردن کباب منقل روشن کردم موقع غا خوردن من هم لباس راحتی داشتم و اون هم یه مانتو کوتاه تنش بود وبا یه شلوار تنک بسیار نازک تقریبا جورابی شلوار که هر وقت می خوست چایی بریزه مانتوش باز می شد تقریبا تمام پایین تنش ازجمله کوسش معلوم بود اینو بگم که صندلی نداشتیم و روی زمین نشسته بودیم من هم که با دیدن اون صحنه کم کم حشری شده بودم گفتم عزیزم راحت با اینجا که کسی نیست من که راحتم تو چرا با این کارات ناراحتم میکنی اون هم با کمی تعرف راضی شد که راحت باشه پا شد شال و مانتو شو از تنش در اورد با خنده گفت حالا راحت باش من هم تقریبا به ارزوم رسیدم واون با یه تاپ نازک که نوک سینه هاش معلوم بود با موهای طلایی بلند تا روی کمرش بود با یه شلوار تنک که برجستگی کوسش معلوم بود بصورت ازاد جلوم نشست بعد از غذا من ظرفا رو جمع کردم واون رفت حموم و با حوله امد بیرون و به من گفت لباسات تو حمومه برو دوش بگیر من هم رفتم داخل خودم خوب تمیز کردم و امدم بیرون دیدم فاطی جون با یه تاپ قرمز سکسی وسینه های کشیده و یه شورت قرمز جلوی اینه نشسته بودو به لباش ماتیک می زد من با دیدن اون صحنه طاقت نیاوردمو رفتم جلو وتو گوشش گفتم من امشب جای داداشه هستم و اون گفت مگه میخواستی نباشی شروع به لب گیری کردیم فاطی جونو روی تخت به پشت خوابوندم کم کم با کل صورتشو لیس زدم بعد کم کم از روی تاپ سینه هاشو می خوردم و اون ناله میکرد یه دفعه تابشو دراوردم ونوک سینشو می خوردم تا اینکه ازش شیر درامد کم کم رفتم پایین تر کوسشو از روی شرت بوییدم واون پاهاشه باز تر میکرد و با ناله می کوسمو بخور من هم با دندونم شرتشو در اوردم وای چه محشری یه کوس گوشتی ناز ناز بدون یک مو وسفید من هم بازبونم اونو لیس میزدم وکم کم همشم تو ی دهانم میذاشتم و پیش ابشو لیس میزدم اون هم دیگه ناله هاش تبدیل به داد میشد واز لذت به خود میپیچید من هم هی ادامه می دادم تا اینکه با یه جیغ ناز لرزید ابش امد هموشوخوردم من گفتم حالا نوبت تو ه اون هم گفت چشم جلوم نشست ویه لحظه سریع شرتمو کشید پایین تخمامو لیس میزد کم کم هم کیرم راست می شد و کلاهک کیرم لیس میزد و کم کم کیرم رو کلا کذاشت دهنش واونو می مکید من هم چون اسپری زده بودم خیالم راحت بود اون کیرم دراورد وگفت کسم کیر تو می طلبه من هم گفتم قربون زن داداش ناز تازی خودمو بهشتش میرم خواستم کاندوم بزارم که گفت اون تو خشکه ابیاری میخاد من هم کیرم رو رو بهشتش می مالوندم که باناز گفت زود باش در باز من هم یه کمی کیرمو دادم تو میخاستم با این کارا روانیش کنم یه دفعه همشو هل دادم تو که با داد کوچیک گفت جونم راحت باش من هم سرعتم بیشتر کردمو اون از لذت داد میزدمن هم سینه هاشو میخوردم بعد از 10 دقیقه احساس کردم ابم داره میاد بهش کفتم گفت راحت باش من قرص خوردم من هم با داد بلند تمام ابمو خالی کردم توکس نازش روش ولو شدم بهش گفتم تو تنها کسی بودی که بهش نظر داشتم اون هم گفت هر وقت راحتی راحتم کن این اولین سکسی بود که بعد از 11 تجربه کردم دوشب هم موندیم وهرشب بهم دیگه رسیدیم تمام نوشته
0 views
Date: August 23, 2018