سفر رئیس جمهور و تجاوز به مامانم

0 views
0%

سلام من علی هستم 21 ساله و واقعیتی رو که میخوام بگم مربوط به 14 ساله پیشه و موقعی که 7 سالم بود من یه بار وقتی بچه بودم موقعی که رییس جمهور اومد شهرمون و ما هم رفته بودیم تماشا و خیلی خیلی شلوغ بود من یادمه که یا پسری از پست چسبونده بود به مامانم و منم چون بچه بودم و کوچیک بودم دستم توی دست مامانم بود و داشت زیر آدما له میشدم و نمیتونستم جایی رو ببینم و مامانم هم چادری و مذهبی هست ولی اونجا اینقدر شلوغ بود که اصلا نمیشد تکون خورد و چاره ای هم نبود و باید وامستادیم و نمیتونستیم حرکت کنیم و اون پسره هم از پست چسبونده بود به مامانم و وقتی خیلی شلوغ تر میشد اون خیابون و موج ملت میومد و همدیگر رو هل میدادن و در حین هل دادن مردم پسره از پشت مانمو بغل کرده بود و بهش همینجوری داشت فشار میداد و پسره دور و برشو نگاه میکرد که کسی شک نکنه که داره میمالونه چون اگه کسی میفهمید پسره رو کتک میزدن و غیره خلاصه توی اون شلوغی که مردم همدیگر رو هل میدادن و اون پسره مامانمو از پست بغل کرده بود و کیرش که از شلوارش برجسته بود به کونه مامانم محکم و با فشار چسبونده بود و داشت کیرشو از روی شلوار به کون گنده مامانم میچسبوند و مامانم هم میگفت آقا هل نده و معلوم بود که ناراضی هست و پسره به زور داره اینکار رو میکنه و حتی اگه مامانم جیغ هم میزد اینقدر اونجا شلوغ بود و همه توی کل خیابون داشتن هورا میکشیدن و شعار تبلیغاتی سر میدادن و شیپور میزدن و غیره که اصلا صدای جیغ شنیده نمیشد و اطرافمون هم پسرهای فشن مشن بودن و قطعا اگه جیغ هم میزد کسی کمکمون نمیکرد و خلاصه همینجوری پسره چسبونده بود و بعد وقتی دیدی همه حواسشون به ماشین رییس جمهوره دستاشو برد زیر چادر مامانم و پستوناشو میمالید و مامانم هی سعی میکرد که فرار کنه و خودشو از زیر دست یارو بکشه بیرون ولی اینقدر شلوغ بود و همه همدیگر رو هل میدادن که اصلا نمیشد حرکت کرد و خیابون بسته شده بود و خلاصه راه فراری نبود و منم کم کم داشت گریم میگرفت چون بچه بودم و کاری از دستم بر نمیومد و یارو هم لحظه به لحظه داشت پر رو تر میشد و بعد از مالوندن پستونای مامانم دستاشو از زیر چادر یرد لای پاهاش و داشت با مامانم ور میرفت همین جوری اون ور میرفت و داشت حال میکرد و مامانم هم داشت تلاش میکرد و مقاومت میکرد و خودشو بکشه بیرون که اصلا نشد و خلاصه یه 20 دقیقه ای توی همون حالت هی مالوند مالوند تا اینکه ماشین رییس جمهور بلاخره از شلوغی در اومد و رفت سمت ورزشگاه برای سخنرانی و اونجا خولت شد و همه داشتن پراکنده میشدن و پسره دید اوضاع خرابه و ممکنه که ناجور بشه و خلاصخ خودشو از مامانم جدا کرد و رفت توی یه کوچه و مامانم هم دست منو گرفت و بدو بدو دویدیم سمت خونه و یه میدون پایین تر خونمون بود و چند تا کوچه پایین ترش خونمون بود و همینجوری که مامانم دست منو گرفته بود و داشت میدوید و پسره هم از کوچه در اومد و دنبالمون دوید و و از پشت که میدوید داشت میگفت وایسا خوشگله کجا داری میری مگه بهت حال نداد وایسا کون گنده و خلاصه مامانم هم بهش فحش میداد که برو بی شعور برو کثافت مگه خواهر مادر نداری بی شرف بی ناموس و منم گریم گرفته بود و و خلاصه همینجوری دویدیم تا رسیدیم به در خونه و زود مامانم در خونه رو باز کرد و زود در رو بست و قفل کرد و پسره موند پشته در و هی در میزد میگفت باز کنم بیام توی خونه قشنگ بهت حال میدم باز کن دیگه خوشگله ناز نکن داشتی میگفت باز کن در رو قول میدم کسی نفهمه و غیره و مامانم هم از پست در گفت که الان زنگ میزنم به 110 و زنگ زد و مامور اومد ولی یارو قبلترش فرار کرده بود و نتوستن بگیرنش خلاصه بعد از اون روز یه بار که داشتم میرفتم مدرسه اون پسره جلوی راهم سبز شد و گفت مامانت خونه هست منم ازش ترسیدم و فرار کردم به سمت مدرسه که از پشت منو گرفت و چهارتا کشیده خوابوند توی گوشم و گفت یالا بگو ببینم مامانت خونه هست و منم گریه میکردم و حرفی نمیزدم و منو گریه کنان آورد در خونمون و زنگ رو زد و مامانم اومد پشت در گفت کیه و من داشتم گریه میکردم و در رو باز کرد که ببینه چرا گریه میکنم که اون پسره سریع اومد توی خونه و پشت در خونه رو هم انداخت و دستشو گذاشت روی دهن مامانم و به زور گرفتش و اینقدر محکمش گرفته بودش که هر چقدر مامانم مقاومت کرد نتونست از دستش فرار کنه و یارو هم مامانمو آورد آشپزخونه و با چند تا پارچه دهن و دستا و پاهای مامانو بست و بغلش کرد برد توی اتاق خواب و انداختش روی تخت و منم گریه کنان داشتم نگاه میکردم و مامانم هم داشت گریه میکرد و التماس میکرد که ولی کنه پسره سریع لخت شد و مامانمم سریع لخت کرد و افتاد روش و سینه هاشو و کس و کونشو لیسید و کیرشو تف انداخت و گذاشت توی کس مامانم و خوابید روش و همینجوری داشت تلمبه میزد و مامانم داشت با دهن و دستو پاهای بسته گریه میکرد و با نگاهش هی التماس میکرد به اون یارو و یارو افتاده بود روش تلمبه میزد و پیشونی مامانمو ماچ میکرد میگفت ای جون چه حالی میده آروم باشه دیگه خوشگله اینقدر گریه نکن گریه هات بیشتر حشریم میکنه و تند تر تلمبه میزد و مامانم هم از درد به خودش میپیچید و ناجور داشت گریه میکرد و خلاصه یه ربع که پسره از کس کرد آبش اومد و ریخت توی کس مامانم و و اینقدر تلمبه زده بود پسره که مامانم هم ارضا شده بود و انقدر گریه کرده بود که از حال رفته بود و انگاری بیهوش شده بود و حرکت نمیکرد و من فکر میکردم مامانم مرده خلاصه پسره مامانمو که بیهوش شده بود برگردوند و چند تا انگشت کرد کون مامانم و کیرشو گذاشت توی کون مامانم و وقتی نصف کیر پسره رفت تو انگاری مامانم بهوش اومد و از شدت درد داشت جیغ میزد و دوباره گریه میکرد و ایندفعه بیشتر هی ناله میکرد و جیغ میزد و مقاومت میکرد و کونشو سفت کرده بود و پسره یهو وحشی شد و مامانو کتک زد و سیلی زد صورتش و کتکش زد و با کمربندش محکم میزد روی کون مامانم و به زور داشت کیرشو میکرد تو انقدر مامانم داشت درد میکشید که دوباره از هوش رفت و پسره یه ربعی گذشت و بعد از تلمبه زدن وحشیانه آبشو ریخت کونه مامانم و افتاد روش و بعد از چند دقیقه بلند شد و به من که داشتم گریه میکردم گفت یالا بگو ببینم بابای کونیت کی میاد منم با گریه گفتم ظهر میاد خلاصه پسره که خسته شده بود لباساشو پوشید رفت از توی دفترچه تلفن خونمون شماره خونه مون رو برداشت و بعد از اینکار رفت از یخچال خونه مون میوه برداشت گذاشت جیبش و به من گفت فردا هم میام و اگه به کسی چیزی بگی با همین چاقو مامانتو میکشم و مامانمم تهدید کرد که اگه به کسی چیزی بگی میکشمت خلاصه بعد از رفتن یارو مامانم به سختی لباساشو پوشید و وقتی ظهر بابام اومد همه چیز رو براش گفت و اونا هم رفتن پلیس و از یارو شکایت کردن و طرف رو گرفتن به جرم تجاوز به ناموس مردم اعدامش کردن اون موقع من 7 سالم بود و الان 21 سالمه و هنوز هم اون تجاوز وحشیانه توی ذهنمه و هم به من و هم مامانم و هم بابام ضربه روحی روانی خوردیم نوشته

Date: July 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *