سلام دوستان عزيز من محمد هستم و سالمه از اون دسته آدمايي هستم كه هفته اي يه دفه ميرن آرايشگاه و خيلي به خودشون ميرسن اين داستا حدود يه ماه پيش برام اتفاق افتاد درست دو هفته قبل از عيد من تو خونه نشسته بودم كه خالم از تست رانندگي كه ساعت داشت برگشت ومن پشت سيستم تو نت بودم كه ديدم در ميزنن رفتم ديدم خالمه ما ايفنمون بخواتر بارون شديديكه زده بود سوخته بود بعد اومد تو باهم روبوسي كرديم من گفتم خاله جون بفرما داخل باهم رفتيم تو بد مامانم با خالم روبوسي كرد وبعداز يه خورده حرف مامانم چايي اورد خالم گفت من يه خورده سبزي ميخوام خواهر مياي باهم بريم بگيريم منم اصلآ ملتفت حرفاشون نبودم يهو ديدم خالم داره ميگه محمدجان همره ما مياي منم گفت هااااا چيه باربر گير نياوردين مارو مي خواين ببرين بعد خالم گفت نه ميخواستم بگم بياي بلكه اين كامپيوترت خواموش شه توهم باد به كلت بخوره گفتم باشه چايي خوردم لباسامو عوز كردم مو هامو اتو كشيدم بد گفت بريم توراه داشت به دوستم اس ام اس ميدادم كه چرا دست دخترت ول كرده وداشت با هاش يجورايي دوا مي كردم كه رسيديم حركت كرديم به سمت بازار زناروهم كه ميشناسين از اول بازارو قيمت ميگيرن تا ته بازار رفتيم تو قسمت تره بار و جايي كه سبز فروشي بود من اصلآ توجه نميكدرم كه اونا چي ميخرن فقط ميديدم نايلكسارو ميدادن دست من من يه اس ام اسو نوشتم و ارسال كرد گوشيمو گذاشتم تو جيبم بعد سرمو چرخوندم و توجهم به يه دختر جلب شد واقعآ قشنگ وزيبا بود من محو چهرش شده بودم حس ميكردم چرش منو جزب اون كرده بود داشتم برندازش ميكردم كه يهو سرشو برگردوند و به من نگاه كرد منم انگار كه چيزي نشده سرمو برگردوندم بعد پيش خودم فك كردم و گفتم دختر خوبيه بزار موخشو بزنم برگشتم ديدم با ولع به من نگاه ميكنه انگار ميخواست يه چيزي بگه منم چش تو چش نگاش كردم ديدم از كيفش يه كيف كوچيك داشت يه دفترچه در اور داره يه چيز مي نويسه بد ديدم با چنتا خانوم ديگه داره مياد طرف ما كه از بغلمون ردشن او از همه عقب تر بو و اهسته ميومد من رومو كردم طرف خالم اينا تا نفهمن من دارم دخترشونو ديد ميزنم من دستم تو جيب سوئشرتم بود ديدم يه دست نرم رفت تو جيبم اومد بيرون من يه نگاه به اطرافم كردم ديم همون دخترست و يه نگاه بهش كردم ديدم يه چشمك ناز زد منم دستمو از تو جيبم در اوردم ديدم يه كاغد مچاله شده بازش كردم ديدم توش نوشته اين شمارمه تك بنداز تا بهت زنگ بزنم منم بعد از دقيقه تك انداختم بد بهم اس داد ام شب بي دار باش بهت اس ميد ساعت منم گفتم حتمآ خوشحال ميشم اونم گفت بوس فعلآ منم گفتم فعلآ تو كونم عروسي بود كه يه دختر بهم شماره داده جون تاحالا برام پيش نيومده بود كه يه دختربهم شماره بده همش من شماره ميدادم بعد ساعت دقيقه بهم اس داد گفت بي داري گفتم اره عزيزم بعد بهم اس داد گفت نميخواي چيزي بگي گفتم چي مثلآ گفت كي هستي چيكاره اي و اينا ديگه كفتم اهااااااا من محمد هستم سالمه سال اخر رشتم كامپيوتره اونم گفت من اسمم پرند هستم سالمه سال دوم دبيرستان بعد باهم كلي اس بازي كرديم بد بهم گفت بيا قرار بزاريم منم گفتن روز ديگه پارك شهرداري گفت باشه هرچي تو بگي عزيزم به هم باي داديم پيش خودم ميگفتم تا روز ديگه من چه جوري تحمل كنم دقمرگ ميشم كه گفت چيكار كنيم تحمل ميكنيم بعد از روز زنگ زد وگفت چيكار ميكني عزيزم من گفتم دوش گرفتم و دارم مو هامودرست ميكنم گفت بايد خيلي خشگل شده باشي گفتم بله ديگه پس چي فكر كردي بد گفتم دارم حركت ميكنم بهت ميزنگم گفت باشه عزيزم مو هامو درست كردم و بهش زنگ زدم و گفتم من حركت كردم گفت منم با دوستم دارم ميام من ديگه چيزي نپرسيدمو باي دام رسيدم پارك شهرداري نشسته بودم كه ديدم گوشيم زنگ خورد گفتم جانم گفت محمد كجايي گفتم پيشه شير مركزي گفت دارم ميام پيشت منم اطرافمو نگاه كرد ديدم واااااااااااااااااااي يه ملكه داره مياد بروم نياوردم اومد جلو ديدم پرند با دوستش فرناز و دوست پسر دوستش علي اومن من به علي و پرند دست دادم گفتم به فرناز دست ندم بهتره چون شايد دوست پسرش ناراحت بشه بد ديدم خوده فرناز دستشو اور جلو منم بهش داست دادم بعد پرند مارو بهم مرفي كرد فرناز و علي رفت يه طرف من پرندم رفتيم يه طرف بعد باهم كلي حرف زديم و باهم بيشتر اشنا شديم حرف هايي كه زديمو نميتونم بگم بد من اومد خونه حدود ساعت بود و رفتم يه دوش گرفت تا سرم شسته شه اخه كل چسبو رو سرم خالي كردم و رفتم استراحت كردمو ساعت بيددار شدم و رفتم تلوزيونو روشن كردم داشت يه بر نامه در باره ماشين ها ميداد حدود دقيقه اي بود كه داشتم مي ديدم ديدم گو شيم زنگ خورد پرند بود جواب دادم گفتم سلام گفت سلام عزيزدلم دلم برات يه زره شده گفتم بهمين زودي گفت اره چون كم كم دارم عاشقت ميشم گفتم من ازوقتي كه تورو ديدم عاشقت شدم وهي قربون صدقه هم ميرفتيم بهش گفتم كي بيكاري گفت جمعه گفتم جايي ميخواي بري گفت نه خونه تنهام مياي پيشم گفتم نه يبرنامه بهتر دارم گفت چي گفتم مياي بريم سر باغمون گفت اره چراكه نه بد گفت خيلي دلم برات تنگ ميشه عشقم گفتم ما بيشتر زوز ها سپري ميشد ومنم باهاش صحبت ميكردم و باهم پشت تلفن لاو ميتركونديم تا اينكه بعد از روز شد جمعه ساعت به من زنگ زد و گفت سلام گلم گفتم سلام عزيزم گفت داري چيكار مي كني گفتم مثل هميشه دارم مو هامو درست ميكنم بهم گفت كي مياي دنبام گفتم دقيقه ديگه گفت باشه دوست دارم باي منم گفتم باي بعد سوار ماشينم شدم و رفتم دنبالش دم خونشون نميدونين باچه دردسري خونشونو پيدا كردم بعد سوار ماشين شد و بهش دست دادم بد صورتمو بوسيد و گفت نميخواي منو بوسي منم طوري كه مثلآ خجالت ميكشم بوسيدمش و راه افتاديم رفتيم به سمت باغ تو راه بوديم كه دستمو گذاشتم رو پام اونم دستشو گذاشت رو دستم و مدام قربون صدقش ميرفتم كه چقدر قشنگ شدي لباست چقدر بهت مياد من شيفته همين زيباييت شدمو ازين حرفا كه رسيديم يه دقيقه تو راه بوديم باق ما تو يه روستا تو حومه شهر بود بد من رفتم درو باز كردم و ماشينو بردم تو باغ و گفتم برو تو الاچيق بشين من ميام من رفتم از تو ماشين يسري چيپسو پفكو ماشعیر خريده بودم اوردم ديدم روسريشو گرفته و رفت تو الاچيق نشسته منم رفتم پيشش وسايلو گذاشتم پايينو رفتم كنارش نشستم دستمو گذاشتم رو شونه هاش طوري كه سرش رو شونه هام بود بد پاهمو دراز كردمو اون سرشو گذاشت رو سينم و پاي راستشو گذاشت بين پاهام و ازم يه لب گرفت ما تو اين يه هفته و دو سه روزي كه باهم اشنا شده بوديم جوري بهم وابسته شده بوديم كه نمي تونم بگم وبهم گفت محمد ميخوام ازت يه قولي بگيرم گفتم چه قولي عزيزم او اشك تو چشاش جم شد گفت هيچوقت تنهام نزار بد در حالي كه اشك از چشاش سرازير شده بود گفت من عاشقت شدم منم خيلي اروم اشكاشو پاك كردم و يه لب ازش گرفتم گفتم من تا اخر عمرم كنارتم بعد گفت منم عاشقتم و باهم لب ميگرفتيم و تو بغل هم قربون صدقه هم ميرفتيم اينم بگما من هيچ وقت بفكر سكس با پرند نبودم و بقل هم خوابمون برد يه نيم ساعت خوابيديمو بيدار شديم ديگه كارمون شده بود هفتهاي دو سه بار بيام سر باغ ما تو بغل هم دراز بكشيم قربون صدقه هم بريم يروز كه بوديم سرباغ من پرند تو بغل هم دراز كشيده بوديم و ديدم يدفه يكي زد تو سرم سرمو برگردوندم ديدم داداشمه با دوست دخترشه گفتم تو اين جا چيكا ميكني اينو گفتم پرند روسريشو گذاشت سرش سلام كرد داداشم سلام كرد و احوال پرسي كردن به داداشم گفتم جواب ندادي گفت چشمم روشن دختر مياري سر باغ گفتم شما گفت ا ا ا ديگ به ديگ ميگه روت سيا گفتم پ نه پ ميگه خيلي سفيدي بد همه زدن زير خنده بد من پرندو به داداشم و دوست دخترش معرفي كردم انا هم رفت اون طرف ماهم باهم لب ميكرفتيم تو بغل هم ديگه بوديم كه ديدم دوست دختر داداشم داره براش ساك ميزنه من فهميدم ولي پرند نفهميد يدفه داد زدم گفتم رضا انجا جاشه داداش پرندم فهميدو داشت مي خنديد بد پرند با خنده گفت بهشون كاري ن داشتباش بزار خوش باشن منم گفتم باشه بعد پرند دستشو برد سمت كمر بندمو كمر بندمو شول كرد و دم گوشم گفت ميخواي ماهم ازين كارا كنيم منم چيزي نگفت و گذاشتم كارشو بكنه و شلوارمو اورد پايينو كيرمو ساك ميزد منم شالشو برداشتم و نگاش ميكردمو اه اه اه ميكردم و داشت حشرم ميزد بالاو اومد بسمت بالا و تيشرتمو در اورد و سينهامو ميخورد منم دكمه مانتوشو باز كردم واي چي ميديدم يه تاپ مشكي توري كه سينهاش معلوم بو و سوتين نپوشيده بود منم تاپشو در اورمو برش گردوندم به پشت خوابوندمش وباهاش لب ميگرفتم و سينه هاشو ميماليدم كه يدفه حواسم رفت سمت داداشم و ديدم دوست دختر داداشم به صورت سگ نشسته و داداشم داره تلمبه ميزنه منم بكارم ادامه دادم و شروع كردم به خوردن سينه هاي ناز و سفت پرند داشت از ته قلبش اه ميكشيد و داشت خيلي حال ميكرد منم همين جور داشتم سينه هاشو ميمكيدم يواش يواش اومدم به سمت پايين و شلوار جين پرندو در اوردم شرت پرند خيس خيس بود و منم شروع كردم به ليسيدن رون هاش و اون ميگفت محمد كسم كسمو بخور منم شرتشو كشيدم پايين شورو كرم به ليسيدن و ميك زدن كسش هي بالا پايين ميكرد خودشو ميگفت اخخخخخخ جوووون بخور بخور سرمو فشار ميداد منم اونقدر كس و چوچولشو ليسيدم تا اب منيش اومد بد برگشتو كون وسوراخ كونشو مي ليسيدم بد انگوشتمو كردم تو دهنش تا خيس بشه بد اروم اروم كردم تو كون بعد انگوشتا و كونشو تف ميزدو تا خيس بشه اونم اخ اوخ ميكر ميگفت درد داره منم خيلي حشري شده بودم بهش توجه نمي كردم بعد درحالي كه انگشتم تو كونش بود گفتم برام ساك بزنه تا كيرم خيس شه اونم برام ساك زد منم كيرمو اهسته كردم تو كونش اه اه كشيده ميكرد انگار داشت لذت ميبرد منم كيرمو يواش كردم تو اهسته اهسته عقب و جلو ميكردم بعد شروع كردم به تلمبه زدر تا تلمبه زدم ديدم اصلآ تو اين دنيا نيست ميگفت من كير ميخوام محمد بكن كونمو پاره كن منم با اين حرفاش حشري تر ميشم تندتر تلمبه ميزدم تلمبه زدم كه ديدم ابم داره مياد همه ابمو رو كمرش خالي كردم به پشت دراز كشيدمو اونم اومد رو شكمموباهم لب ميگرفتيم كه ديدم داداشم با دوست دخترش رفتن تو استخر دارن شنا ميكنن من به پرند گفتم نظرت با يه شنا چيه گفت حرفي ندارم بعد من بغلش كردمو پريديم تو استخر باهم شنا ميكرديمو لب ميگرفتيم داداشم با دوست دخترش لخت بودن من و پرندم لخت بوديم و داداشم دم گوشم ميگفت به خوب كسايي امار ميدي منم ميگفتم مثل تو كس نيستم باهم يه شناي درست و حسابي كرديم من پرندو بردم رسوندم خيلي ازم تشكر كرد وگفت بهترين روز زندگيش بود اميد وارم ازش لذت برده باشين
0 views
Date: July 14, 2018