سكس با زن عرب

0 views
0%

با سلام خدمت دوستان اول از خودم بگم اسمم علي و عسلويه كار ميكنم مغازه دارم البته فروشنده ام صاحب مغازه كسي ديگه است الان ٣ساله كه مغازه دارم كار مي كنم ولي تا حالا تو مغازه شماره به كسي ندادم راستي تيپم هم معمولي نه بدنسازي ميرم نه هم ورزشي ديگه اي چون حوصله اش ندارم طبق معمول صبح تو مغازه بودم كه يه مشتري اشنا كه خيلي هم خوش خريد بود اومد ويه دشت حسابي بهم داد هميشه خريداش پيش خودم بود هر وقت هم ميومد تو مغازه دست خالي بيرون نميرفت تا اينكه ي روز با خانومش اومد تو و يه جنس كه يكماه پيش برده بود اومد عوض كنه منم چون مي دنستم مشتري خوبيه قبول كردم و جاش جنس ديگه رو خواست برداره كه سايز بچش نبود منم پولشو بهش پس دادم گذاشت چند روز بعد خانمش تنهايي اومد تو مغازه و دوتا جنس خريد منم خيلي تحويلش گرفتم و از اون به بعد فقط خانمه ميومد و جنس ميخرد تا اينكه من باهاش سرصحبتو باهاش باز كردم كه گفت شوهرش كه اسمش عیسی لنج داره و ميره دوبي و هر وقت ميره يه يك دوماهي ميمونه و جنسشو خريد منم به بهونه اينكه اگه سايزش نبود بهم زنگ بزنه و سايز بزرگشو براش كنار بذارم شماره خودمو شماره مغازه هم بهش دادم تا شر نشه البته كارت مغازه چون شماره صاحب مغازه روش بود رو بهش ندادم و بهش گفتم اين شماره خودمه چون بچش گريه مي كرد و نذاشت لباسو بهش بپوشونن من از فرصت استفاده كردم و شماره رو بهش دادم گفتم هر چط بادا باد يا زنگ ميزنه يا نميزنه ديدم شب شد پيام داد گفت يه خورده براش تنگه اگر ميتونه برام سايز بزرگترشو كنار بذارم منم تو كونوم عروسي بود حداقل شمارش رو داشتم راستي از طريق واتس اپ پيام داده بود و سلفي خودش و بچش پشت واتس اپش بود منم بعد از چند روز كه اومد لباس سايز بزرگترشو برد يه پيام دوستانه براش فرستادم بعد از اون پيام چند شب از ترس خواب نداشتم كه رسوا نشم ابروم بره چند روز هيچي نشد ديگه منم بيخيالش شدم گفتم هر وقت اومد ازش معذرت خواهي ميكنم ميگم اشتباهي فرستادم ديدم اخر شب خودش هم يه پيام برام فرستاد منم پرو شدم و شروع كردم پيام فرستادن براش اونم جواب ميداد هر وقت هم ميومد مغازه ديگه يه خورده با هم راحت شده بوديم منم يه روز يه پيام سكسي فرستادم براش اونم بلافاصله شكلك خنده فرستاد از اين به بعد رابطه تقربيا سكسي از طريق پيام بينم منو زينب كه اسمشه شروع شد تا اينكه از كیر شوهرش برام گفت كه لنج داره و ميره دوبي و اونجا ديسكو و از اين حرفا و اونجا حسابي خودشو خالي ميكنه و برميگرده و چند روزي ميمونه دو باره ميره و خيلي از اين بابت نارحت بود منم دلداريش ميدادم گذشت بعد از چند روزي من با سكس تل اونو ارضا ميكردم تا اينكه راضيش كردم يه شب برم پيشش اونم با هزار بدبختي قبول كرد و هي ميگفت اگه كسي ببينتمون ابرمون ميره منم بهش قول دادم كسي خبردار نشه و اونم بالاخره قبول كرد و گفت صبر كنم تا بچش و پسر خواهرش كه وقتي شوهورش ميرفت ميومد پيشش بخابونه بعد باهام تماس ميگيره پسر خواهرش هم هفت سالش بود فقط از اين جريان من با پسر خالم كه هيچي بينمون نيس گفتوم اونم تو عسلو كار ميكنه خونشون از ما جداست من و اون با موتور پسر خالم رفتم لب دريا منتظر شدم كه زنگ بزنه من برم پيشش به بچه هاي خونمون هم گفتم من شب ميرم پيش پسر خالم ساعت يك شد زنگ زد منم نزديك خونشون پياده شدى و پسر خالم رفت در رو باز گذاشته بود منم يه نگاه به اطراف كردم ديدم كسي نيس رفتم تو تا رسيدم تو خونه اومد احوال پرسي هم من ترسيده بودم هم اون با يه اشاره به گفت بريم تو اتاق خواب بدون معطلي رفتم تو رو تخت دونفرشون نشستم كه نگامون بهم گره خورد من كه دستان ميلرزد دستمو بردم طرف گردنش و اوردم سمت خودم و لب گرفتمون شروع شد من با دست پستوناشو از رو لباس ميمالوندم ديگه ترسم ريخته بود و شروع كردم به در اوردن لباساش وهم اونو و خودمو لخت كردم و از زير گردنش شروع كردم تا رسيدم به سينه هاش چند دقيقه اي كه سينه هاشو خوردم خودش با دستش سرمو هل داد برد سمت كسش يه كس بي مو و تميز شروع كردم به خوردنش و دو تا از انگشتام رو كرده بودم تو كسش تا ديدم با پاهاش سرمو قفل كرد سمت كسش و يه لرزش بلندي كرد كه داشتم خفه ميشده ديدم داره ميخنده گفت دستت درد نكنه من هم بهش گفتم حالا نوبته خودته اومد برام ساك زد منم ميخواستم تلافي كنم كيرمو تا ته نگه داشتم تو دهنش كه منو هل داد منم بهش خنديدم بهش گفتم بسه ديگه بلند شو ميخوام كستو بكنم اومد خوابيد رو تخت و منم رفتم بين پاهاش و شروه كردم به تلمبه زدن و لب گرفتن دو بار نزديك بود ابم بياد كه نگه داشتم و ازش لب ميگرفتم و بلند شدم از روش و خودم خابيدم اونم اومد رو كيرم واقعا لذتبخش بود سينه هاش بالا و پايين ميپريد داشت ابم ميومد كه درش اوردم و از كون گذاشتم بعد از چندتا تلمبه تمام ابمو ريختم داخل كونش اونم از گرمي اب كيرم دوباره ارضا شد بعد از اين جريان هنوز هن با هميم و هر وقت بشه ميرم پيشش و حال ميكنيم واقعا زن عرب شهوتش خيلي زياده و هر وقت شوهرش ميره باهام تماس ميگره ممنون اينم داستان ما اگه راضي بودن بهم بگين تا جريان پسر خالم هم كه باهام اومد رو براتون بگم نوشته

Date: April 18, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *