دوستان شهواني عزيز سلام من يه پسر فوق العاده سكسي و حشريم كه بخاطر غرورم يكي دوبار بيشتر تو زندگيم به دختر جماعت پيشنهاد ندادم نه قيافه ي خيلي خاصي دارم كه هردختري منو ارزوي خودش بدونه و نه پول و ماشين و تنها چيزايي كه دارم شادابي و سر زندگي و انرژي و سرزبون وهيكل فيت نسي خيلي خوبمه كه خيليا بخاطر همينا هوامو دارن و سعي ميكنن باهم تايممون رو بگذرونيم من رزمي كار حرفه ايم تو دوران اوج خودم كه درگير تمرين و مسابقاتم بودم يكروز تصميم گرفتم تو يه كلاس اموزش نرم افزار تو تهران شركت كنم كه مربوط به رشتم بود خلاصه ثبت نام كردمو رفتم سركلاس نشستم يك محيط دوستانه بينمون ايجاد شد و من سه تا دختر همكلاسي هم داشتم استاد كلاس خيلي باهام صميمي شده بود و طي دوره مون همش از من و هوشم تعريف ميكرد تو اين حين من تو كف يكي از دختراي كلاسمون بودم بنام ليلا ليلا خانوم قصه ما كه يه دختر قد بلند باصورت كوچيك ولباي غنچه اي و چشماي گرد بود منو حسابي گذاشته بود توكف هرموقع كلاس تموم ميشد تا از موسسه ميومدم بيرون ميديدم نزديكاي در خروجي محوطست كه حدودا ٤٠ ٥٠ متري فاصله داشت ازمن و منم بي خيالش ميشدم و پيش خودم ميگفتم ديوث چه عجله اي داره كه بره بده اصلا قسمت نميشد باهاش حرف بزنم تااينكه مسابقات كشوري شد و دوتا مدال گرفتم منم واسه اينكه برم تو دنياي ليلا يه جعبه شيريني خامه اي گرفتمو بردم موسسه و روزنامه مو كه اسممو بعنوان قهرمان زده بود بردم استاد خيلي ازم تعريف ميكردو خلاصه ليلا هم نظرش بهم جلب شده بود از اونجايي كه براي هر جلسه اموزش مسافت زيادي رو تاموسسه ميرفتم و لپ تاپم وزنش سنگين بود يكي دوبار پيش ليلا غر زدم كه اونم از خداخواسته گفت اره بيا از لپ تاپ من استفاده كن اينجوري تو لپ تاپ نمياري كه اذيت شي و به منم ياد ميدي كارهايي كه استاد ميگه رو انجام بدي كه بهتره برا جفتمون منم قبول كردم دوماه از اموزشمون گذشته بود ومن هنوز كاري نكرده بودم يروز بلاخره قبل رفتنش رسيدم بهش و تايه مسيري رو بهم رفتيم كه هركاري كردم نذاشت حساب كنم اخه اون ٣١ سالش بود و من ٢٦ گفت زشته وقتي بزرگتر كنارته دست تو جيبت كني منم چيزي نگفتم و قبول كردم گفت شمارتو بده احتمالا جلسه اين هفته رو نيام و براي پي گيري نرم افزار كه چيكار كردين باهات تماس بگيرم منم شمارمو دادم و اون باهر دوتا خطش بهم ميس داد خدافظي كرديمو رفتيم همش باخودم كلنجار يرفعم كه بگم بهش يا نه همش ميترسيدم عكس العمل بدي نشون بده و ابروم بره يروز حين اموزش كه كناش نشسته بوديمو استاد هم داشت پاي وايت برد يه سري مطالب مي نوشت من تصوير صورت ليلارو كه دستشو گذاشته زير چونش ولباش اماده خوردن شده رو ديدم واي خدا لباش با يه رژ بنفش تيره حسابي خوردني بودن همونجا راس كردم دلمو زدم بدريا وبهش اس دادم كه حواست هست خيلي ماچ كردني شدي نميدونم چم بود كه اين اس رو دادم ميترسيدم از عكس العملش و ترسيدم ابروم بره كه بهم اس داد ممنونم عزيزم نظر لطفته منم كيف كردمو وقتي ديدم اينجوري جواب داد گفتم خوشبحالش گفت كي منم تو اس جواب دادم دوس پسرت پرسيد چطور كه منم جواب دادم اخه خيلي خوبي خيلي ماهي و دوست داشتني هيچي بهم نگفت منم اسي بهش ندادم جلسه تموم شد ومثل هميشه زودتر رفت منم تا اومدم برم استاد مخمو گرفت به كار كه اره اگه همينجوري فعاليت كني اين نرم افزار ايندتو تامين ميكنه و همش پيش خودم ميگفتم ديوث ليلا رفت بزار برم بلاخره صحبتاش تموم شد منم با نا اميدي رفتم پايين يه حسي داشتم گفتم بزار بهش زنگ بزنم كه ديدم باكمال تعجب دم در وايساده منم خوشحال دوييدمو رفتم پيشش و تا اومدم حرف برم گف ببين من يه دخترم كه اصلا تو فاز محبت و دوس داشتن و دوس پسر و اينا نيستم پس وقتتو الكي پاي من نزار اب پاكيو ريخت رو دستم هيچي نگفتمو رفتم يكي دوروزي نگذشته بود كه ديدم اس داد سلام چطوري نيستي گفتم خودت خواستي برم و رابطمون ازونجا شروع شد حدود دوماه ديگه طول كشيد تا تونستم خودمو حسابي تو دلش جاكنم بعد از يكي دوبار رستوران سنتي و قليون بلاخره خونمون بدليل فوت يكي از فاميلاي شهرستان خالي شد منم بلافاصله به ليلااس دادم كه خيلي نامردي گفت چرا منم جواب دادم ادم يه كسي مثل تورو داشته باشه بعد تخم مرغ بخوره مردم بخدا كه پرسيد چراتنهايي منم دليلشو گفتم كه برگشت جواب داد بيام برات غذا درست كنم خدايا باورم نميشد دقيقا همون چيزي كه انتظارشو داشتم گفت ميام ولي كاري نكنيما منم گفتم تو بيا هرچي تو بخواي قرارمون ساعت ٤ غروب روزاي اوايل دي ماه بود رفتم سر خيابون دنبالش تا ديدمش كيرم شق كرد يه ساپورت مشكي با يه بافت بلند كاموايي كلاهدار سفيد كه دور كلاش پشم داشت يه ارايش نيمه غليظ كرده بود كه دوس داشتم رفتيم خونه يكم ازش پذيرايي كردم نشسته بود رو مبل منم هيكل رزميمو با يه ركابي حسابي انداخته بودم بيرون گفت يه اهنگ بزار منم باسيستم خونه يه اهنگ گذاشتمو رفتم رو مبل كنارش نشستم اهنگ غمگيني بود تو فكر اهنگو شكستاي گذشته بودم ديدم دستمو گرفت تا نگاش كردم ديدم داره اشكاش مياد ازش دليلشو خواستم گفت دوست پسرش بهش خيانت كرده و بعد ازينكه پردشوزده ن حسابي كردتش رفته تركيه من كلي دلداريش دادم كه گذشته ها گذشته و اهنگ شاد گذاشتمو بزور بلندش كردم براي رقصيدن همينطور كه ميرقصيديم لبامو يكي دوبار بردم جلو و ديدم داره همكاري ميكنه بغلش كردمو لباشو خوردمو باهم ميچرخيديم كيرم داشت منفجر ميشد بردمش رو مبل و خوابيدم روش و حسابي لباشو خوردم گفتم بريم روتخت كه بايه حركت سر حرفمو تاييد كرد رفتيم رو تخت همزمان كه لباشو ميخوردم لباساشو در مياواردمو اونم ركابي منو در اوارد خوابيدم روش وكير سفتمو از رو شورت فشار ميدادم به كوسشو سينه هاي كوچيكشو بادست ميماليدم تا اومدم شورتشو بكشم پايين گفت بدون كاندوم نميدمو منم كه فكر همه جارو كرده بودم سه تا كاندوم خونه داشتم رفتم از تو كشو يكيشو اواردمو بعد ازينكه حسابي برام كيرمو خورد كاندومو گذاشتمو اروم كردم تو كسش خيلي تنگ نبود معلوم بود دوس پسرش ننشو گاييده ولي خوب بود داغو ليز يه بيست دقيقه اي تلمبه زدمو ابم رو تو كاندوم كسش خالي كردم كاندومو در اواردمو ساعتو نگاه كردم باخودم گفتم تا صبح بايد نگهش دارم و حد اقل ٥ بار ديگه ميكنمش پس كاندوم رو چيكار كنم كسش خيلي مو داشت و موهاشم كيرمو اذيت ميكردن ازش پرسيدم چرا نزدي كه اونم گف نادم كه وقتي ديديش نكني منو نميدونست تو كف بودم اساسي ساعت حدودا هفت بود كه باز زد بالا و باز اومديم رو تخت ساپورت و شورتشو كشيدم پايينو بعد از خوردن لاله گوش و زبون و گلوش همينطور كه كيرمو رو كسش بازي ميدادم نفسامو ميزدم به شونه هاش كه خيلي بيشتر حشريش ميكرد كاندوم دومو گذاشتمو كيرمو تا ته كردم تو يه اه بلند كشيد كه همين الانم يادم ميوفته حشري ميشم لباشو بادندون گرفتمو يه نيم ساعتي تلمبه زدم همزمان سينه هاشم ميخوردم قبل اينكه ابم بياد كشيدم بيرونو كاندومو در اواردمو ابمو خالي كردم رو كسش گفت چرا اين كارو كردي گفتم ميخوام دوباره ازش استفاده كنم كه گفت نميخواد ديگه بدون كاندوم بكن منم خيالم راحت شد رفتيم شام بخوريم كه يهو فاز رفتن گرفت كه بايد برم خونه مادربزرگم ليلا بخاطر قضيه زن بودنش از خونه طرد شده بود با يه دختر ديگه تو كرج يه خونه اجاره كرده بودن بهونه اوارد كه مايع لنزمو نياواردمو اگه نزارمشون تو مايع خراب ميشن خيلي اصرار مرد و منم نميخواستم بزارم بره به دوستم زنگ زدم و اونم نامردي نكردو سه سوته برام از داروخونه گرفت و اوارد دوستم اومد پيشمون نشست به بهونه حرف زدن تا ٤ صبح موند ولي منتظر چراغ سبز ازمنبود كه بره سراغ ليلا كه اجازه ندادم بهش و رفت اخه چطور ميشه وقتي يكي بهت اعتماد ميكنه ازش سوء استفاده كني ساعت حدودا ٤ ٥ بود كه باز منو فاز سكسي گرفت ليلا از من حشري تر باز رفتيم روتخت اما اين سري گفتم ليلا گفت جان گفتم بريم حموم گفت بريم بردمش حموم و با ژيلت پشماي كسشو زدم تو حموم سردمون بود ونتونستيم سكس كنيمو اومديم بيرون زود خودمونو خشك كرديمو رفتيم زير پتو روتخت لخت بوديم اومدم روش اين سري بدون مقدمه كيرموت اته كردم تو كسش تلمبه كه ميزدم حس كردم تو تمام سكسايي كه داشتيم ليلا يه جوريه ازش پرسيدم عزيزم چرا لذت نميبري گفت اخه بلد نيستي اونجا فهميدم كه سكس خشن ميخواد منم نامردي نكردمو رفتم از تو اشپز خونه طناب بند رخت داشتيم اواردم دستاشو بستم به تختو عين وحشيا افتادم روش گاز ميگرفتم بدنشو جيغ ميزد قشنگ مشخص بود داره ديوونه ميشه اومدم رو كسشو حسابي كس بي مو شو زبون زدم سرعت زبونمو بردم بالا تا اينكه يه جيغ زدو ارضا شد به شيكم خوابوندمشو از پشت همه كيرمو كردم تو كسش چون سكس زياد داشتيم ابم دير ميومد منم ازخدام بود ميخواستم نياد اصلا ليلا با حرفاش ديوونم ميكرد اره عشقم بكن كسمو جربده ليلاااا اهههه عشقممممم جوووووون چقدر داغه نفسممممم اههههه ليلام تو جواب ميگفت اره عشقم بكن مال خودتهههه جرم بده بدو همه كيرتو تا ته بكن تو جوووونن اره اههههه خلاصه ايندفعه ابمو تااخرين قطره خالي كردم تو كسش برش گردوندم تا دستاشو باز كردم اومد نشست روم كير بي حالمو گذاشت لا كسش و لبامو ميخوردو ميگفت تو كجا بودي تا حالا ازين ببعد مال خودمي عشقم ساعت حدودا ٨ ٥ بود رفتم صبحونهررو اماده كردمو سفره رو چيدم اومد باهم صبحونمونو خورديمو كلي كيف كرديم خوشمزه ترين صبحونه زندگيم بود بعد از صبحونه گفتم ليلا عشقم گفت جون گفتم باز بريم گفت خدانكيلي جدي ميگي گفتم اره از خدا خواسته باز رفتيم روتخت و اين سري ساپورتشو تا نصفه كشيدم پايينو همون لب تخت حسابي تو كسش تلمبه زدم اونقدر سرعتمو بردم بالا كه ليلا ارگاسم شد و ديگه نا نداشت منقبظ شدن عسلات داخل كسش دور كيرم يه حس خيلي قشنگ بود كه باعث شد چند قطره اب باقيمونده مو هم تا قطره اخر تو سوراخ كس ليلا خانوم حشري خالي كنم كيرم لاي كوسش مونده بود كنار هم بي حال درازكشيديم ساعت تقريبا يازده شده بود كه پاشد بره دوش بگيره حوله رو براش اماده كردمو اومدم اونم دوشش رو گرفت و اومد تو اتاق خواب كنار ميز ارايش شروع كرد به ارايش و لباس پوشيدن يه لب ازم گرفتن گفت تو ديگه مال خودمي شوهرمي منم از خدام بود خلاصه ليلا ارايششو كرد و رفت سر يه سري سوء تفاهم باهم رابطمون تموم شد و اون الان ازدواج كرده ببخشيد اگه طولاني بود اولين داستانم بود موفق باشين نوشته
0 views
Date: October 1, 2019