سمیه خیلی سگ حشره

0 views
0%

سلام برو بکس شهوانی خوبیند همدون میخوام یه داستان برادون تریف کونم اول از خصوصیات خودم میگم من احسانم23 سالمه قدم187 وزنم 89 پوستم سبزه میوام خرمایی چشام زاقند اقا من یه دوس دختر داشتم گُه مصصصب خیلی قشنگ بید قدوشام مه چنار بید تُپولیچیا بیبی فیس توکیچه براش شماره انداخته بیدم چون عامارشا داشتم به قولی شوما اُپِنه تاچند روزاولی دوستیمون میمد دم دکون پری میدیدیم هما منام یه بار بش فلاش پر فیلمچی وا کلیپ چی سکسی دادم عاغا اینام رفته بید خونه داییش اینا زده بیدوش تو کامپیوترشون فیلما را دیده بیدفَمیده بیدقصدیشومُم از دوستی باهاش چیه نمدونم چرا این اینجوری بید هروقت باهم تلی میحرفیدیم صداش میلرزیدنِمدونم ازشهوت یا چیز دیگه عاغا من یه روز بد جور تو کف بیدم کو اینا اساسی بوکونموش همه چیزام جور بید عروسی دَدَم بید تو تالار عروسیشا گرفتیم خونمون خالی بید منام کو هَمِش حشری یه دفه شماره داییش اینا افتاد رو گوشیم همش از خونه داییش بِم زنگ میزد گوشیا ور داشتم دیدم خودشِس تو کونوم هم رخت میششتند هم عروسی بید گفت من نیم ساعت دیگه میام دم دکون پری گفتم نه بیا خونِمون گف میترسم گفتم هیشکی ذخونمون نیس بیا اگه بیایی بِراد گیلبنده طِلامیسونم کم کم داش راضی میشد یه خوده دیگه از این قولای الِکی بش دادم اونام قبول کرد کو بیاد خونِمون اینام بوگم کو خونه هامون به هم نزیکند گُف تا نیم ساعت دیگه میام منام گفتم باشد بیا رفتم خونمون نیم ساعتی شدا دیدم زنگ زدند رفتنم درا واکردم دیدیم خودشِس گفتم بیا تو خونه تابلو میشد اونام دِوید اومد تو واااااااااااای خودا چه کُسی شده بید این جنده اینایادُم رفت بوگم خانوم یه بار عروسی کرده بیدا طِلاقشا اسده بید 16سالش بیده کو شوورش دادندوا الان25سالش بید آما اصن بش نمخورد بش میخورد18ساله باشِد تا25ساله خب اینا به کنار عاغا ما با خانوم کسه تَنا شدیم با خودوم گفتم چه حالی بوکونم اَمرووووززز همون اول کو اومد ازوش لِی گرفتم مِزه سرخاب میداد دس هَشتم رو لُپش اهییییییییییییییییییییی چرب بید وا بو کرم سیفید کوننده میداد خلاصه حالوم به هم خورد دهن شا واز کرد میخواس نِم چی چی بوگد من نهشتم بوگدا هلُش دادم رو زیمین کیرمام شق شده بید مثلی این وحشی کس ندیده ها تو فیلما خوابیدم روش نمتونست جُم بخورد دسما کردم تو یَخِش پسوناشا گرفتم تو دَسُم هِی می مالوندمشون اینام مِ چِلا جیغ زد گفت هوی چِدِس جونَمَررررررررررررررررگ شده هه لِهُم کردی کووووو منام بیشتر وحشی شدم دیگه کیره داشت شلوارما پاره میکرد پیرَنشا با یه حرکت سریع کَندَم وای چی چی میدیدم دو تا سینه ی به قولی شوما لیمویی کُ سهله اینا پرتقالی بیدند لامصب انگار پروتز شون کرده بید نفمیدم چیجوری کردمشون دهنُم اینام کو سگ حشرآخو اوخش در اومده بید همینجور کو میخوردم با اون دَسمام اون یکیا چنگ میزدم صدا نِفَسا هر دوتاییمون بلندشده بید رفتم پایین تر وزیر سینه ها و دور نافچی شا لیس میزدما مِک میزدم پایینی پایین رفته بیدم قشنگ وسطی پاهاش بیدم یوهویی نیم خیز شدم شلوار شا کندم یه شورت بنفش پاش بید پوستیشام سیفید تضاد باحالی درست کرده بید دیدم پایینُش خیسی خیسِس میخواستم از رو شرت بخورم دلُم هَم زد کندمش شیو کرده بید کسش مثل یه دمبه سیفید پوف کرده بیدا اُو میداد از بس این مال خوشکل بید هنگ کردم دسما بردم رو شا مالیدم آ با زبونُم وسط شا لیسیدم اونام کو تو فضا بید هی آها ناله میکرد خودما بردم پایین تر وا دقیقن در سولاخچی شا مک میزدم اُواشام قیلیت دادم رو چوچولهشام گِزززه میگرفتم وا بااَنگولی میکردم تو سولاخُش هی عقب جِلِی میکردم دیگه کیکُش جیغُش در اومده بید هی میگفت احسان اروم تر ررر یوهویی دیدم لرزیدانِفَساش اروم شد میخواستم بوگم جنده میدونم داری حال میکونی تو کو دختر نیسی هی میگی یواش به جا این وخیزادم شلوار ما کشیدم پایین شلوارا شورتُم با هم اومدند پایین دولُم کو با دیدن سمیه برا خودُش کیری شده بیدافتاد بیرون یُهو دیدم چِشاش چارتا شد گفت احسان چقد کوچیکه گفتم چی چی ش کوچیکه رفانی این بِرا تو کو هفت نفر تو یه روز گاییدندد یبارام رفقا اینا بلندش کرده کرده بیدند خلاصه گفتم کس نگو پاهادا ببر بالاخوابیددم روش کیرمامیمالیدم روکسش میگفت اوووووووففففففف بکن تو دیگ دارم میمیرم بکن تویهوبا یه فشارکوچیک هلش دادم تا نصفش لیز خورد رفت توش یه آآآآهههه بلند کشید شرو کردم تلمبه زدن نفسش بند اومده بیدآه آه میکرد منام سرما بردم رو سینه هاش لیس میزدم میگفت جوووووووووونننننن انقد تقه زدم عرقم در اومده بید اونام دیگه نا نداشت بازوما چنگ میزدنیگا کردم دیدم لِواشاگاز میگیردا دِیرشونا میلیسداومدم بالا لواشا کردم تو دهنُم محکم خوردم دو تا تقه دیگه بدش زدم دیدم اُوُم نزیک بید بیاد گفتم اومد اومد دیدم با یه صدای خفیفی گف بیریز تووووووووششش منام کشیدم بیرون با فشار ریخت رو شیکمُش گفتم من ریسک نمکونم کو بد بختم کونی دست برد رو شکیمش یه انگولی از اُما خوردگفت اووووممممم بقیه شام پاک دستمال دادم پاک کردمحکم بغلم کردونیگام میکردوابدشام یه لبخند مسخره تحویلم دادیوهو عینی بز وخیزاد سوتینشا ورداشت پوشیدلباساشام جم کردوَرُش کرد منام همونجوری افتاده بودم اومد یه لِی ازُم گرفتا گفت خیلی میخوامُد جیگر چییییممممممممم منام گفتم ای پدرسوخته منام میخوامد خوشگله دیگه خدافظی کردیم رفتُش وا درا آززززاد زد بِهم منام کم کم رفتم یه دوش گرفتما خونه را جما جور کردم کویکی نفمد خانوم کُسه اینجا بیده پایان نوشته

Date: October 2, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *