سلام این خاطر که براتون می نویسم مربوط به عید سال 87 هستش . من جنوبیم اسمم مهرداد ه 32 سالم امده بودم تهران منزل پدرم برای عید دیدنی تمام خانواده جمع شده بودیم .دوروز که گذشت یکی از دوستام هم برای تفریح امد تهران با ماشین خودش . اسمش رضاست بهم زنگ زد منم تعارفش کردم خونه زمانی که امد خونه رضا پیشنهاد داد بریم شمال من براش شرط گذاشتم که مقصدی رو مشخص نکنه .همینطوری بزنیم جاده خلاصه به خونه گفتم که برای کاری داریم میریم شمال از قضا برادرم پیشنهاد ماشین خودشو داد دادشم دوتا ماشین داره ماشین خودشو پیشنهاد داد یه ماشین پرادو رنگ سفید ماشین رضا را گذاشتیم تو خونه و فرداش راافتادیم صبح ساعت 4 .
0 views
Date: May 15, 2018