سلام به همه بچه های خوب ایران من یه کرد هستم باظاهری معمولی ولی بایه کیرگنده و گوشتی و دراز داستان من از اونجایی شروع شد که بعلت اینکه درچند معامله کلی ضرر کردم و بدهکارشدم مجبورشدم از دیارم راهی تهران شوم و در یک کارگاه ساختمانی مشغول کارشوم بعد از چند روز کار کردن توی ساختمان یه شب که داشتم با موبایل بایکی ازدوستانم حرف میزدم ساعت ۱۱شب ازپنجره یکی ازهمسایه ها یه خانومی اومده بالکن بایه تاپ صورتی ویه شلوار کشی سبز رنگ همنجوری که داشتم با گوشیم حرف میزدم دوسه باری نگاه ش کردم تااینکه پشت به من کرد نمیدونم مشغول چه کاری بود وای چه کون خوش فرمی داشت باورکنید همونجا داشتم می ترکیدم هی خمو راست میشد اینقده حشرم زد بالا رفتم یه گوشه نشستم با کونش یه جرق زدم بعد از اون شب هرروز میدمش حدود ساعت ده صبح میومد سوار ماشینش میشد و میرفت هرروز یه جور باشلوارهاتنگ ومانتوی کودتاه میرفت بیرون و منم بدجور تو کف اش بودم ولی من کارگرعمله کجا اون کجا هی گذشت وگذشت تایه روز جمعه بعدازظهر که همه بچه رفت بودن بیرون ومن ونگهبان تنها بودیم صدای زنگ کارگاه به صدا در اومد رفتم دروبازکردم دیدم یه مرد جوانه گفت من همسایتونم اگه میشه چند تامبل وصندلی هست یه کمک کن ببریم توواحد من رفتم مبلو بردیم بالا در نیمه باز بود همین که وارد شدیم من کیرم راست شد همون خانمه که من تو رویا چندین بار کرده بودمش اونجا بود گرمکن ورزشی تنگ پام بود باورکنید اگه موبلو میزاشتیم زمین خودش که هیچ شوهرش می فهمید همین که مبلو گذاشتیم زمین گوشی مرد زنگ خورد رفت اون ور زن هم اومد طرف من کمک کرد جابجاش کردیم همین که خم شد خط سینه هاشو دیدم کیرم دیگه داشت گرمکن پاره میکرد بعد مرد صحبتش تموم شد اومد به خانومش گفت داداشو بایه دختره گرفتن تو ماشین باید بره به من گفت خودت میتونی مبلو صندلی هارو بیاری منم گفتم اره خیالت راحت طولانی نشه مبلو صندلی هارو اورمدم بالا به خانوم گفتم اگه کاری ندارید من برم اونم گفت اگه میشه کمک کنید تاسر جاشون بزاریم من حساسم باید دو سه باربچنیم تا جاشون معلوم شه منم گفتم چشم همیطورکه مشغول کاربودیم یهو خم شد اون کون گندشو قنبل کرد طرف من وای میخواستم برم بچسپم به کونش تواین افکاربودم که دیدم داره منو نگاه میکنه اخه بدجور گرمکنم زده بود بالا بهم گفت خسته شدی بشین برم چای وشیرینی بیارم داشت میرفت منم محوتماشای اون کون نازش بودم که برگشت دوباره منو دید خیلی ضایع شد باچای وشیرینی اومد روبروم نشد شروع کرد باهم حرف زدن که بچه کجام چند سالمه مجردم یامتهل من جوابو سوالاشو میدادم تااینکه یه چیزی گفت من مثل یخ شدم گفت شبها چرا اینقده خونشون دید میزنم منم شروع کردم به پت پت کردنتو وانکار کردن که گفت اون شب من بالکن بودم تورفتی یه جانشستی وشروع کردی به اون کار دیگه داشت گریم میگرفت که گفتم ببخشید به کسی چیزی نگید دیگه این کارو نمیکنم چیزی نگفت گفت چایتو بخور کلی کار داریم دوباره شروع کردیم کارکردن یه کم که گذشت یه مبلو داشتیم جابجا میکردیم که یهو مبلو ول کرد داد زاد وای کمرم افتاد زمین رفتم بالاسرش گفتم چی شد خانوم اونم کمرشو گرفته بو د وناله میکرد گفتم زنگ بزنم به شوهرتون گفت نه گفتم زنگ بزنم اورژانس گفت نه گفتم خوب چکارکنم گفت کمک کن برم رو تختم منم کمکش کردم تابلند شه که یهو ناله کردو دوباره افتاد زمین گفتم بااجازه بغلش کردم بردمش گذاشتم روتختش گفتم برم اب قند بیارم که گفت بمیری مگه فشارم افتاده یاسرم گیج رفته که اب قند بیاری اب قندو کمر درد گفتم خوب من برم دیگه یهو داد زد خیلی بامرامی تو این حال منو بزاری بری خوب که حالا کردی کفتم کمرتو ماساژ بدم اون هی میگفت ای کمرم منم رفتم روتخت شروع کردم بادست کمرشو بالا پایین ولی همش چشم به کونش بود کیرمم راست شده بود داشت میترکید یه کم که مالوندم گفتم بهترشد که گفت نه دارم از دردمیمرم چه خوبی گفتم خسته شدم اینجوری راحت نیستم گفت هرجورراحتی بمالش گفتم باید بیام روباسنت گفت برو دارم میمیرم نشستم وای چه کونی کیرم چاک کونش بود حواسم به مالش کمرش نبود فقط به کون نرمش بود من یهو روش دراز کشیدم شروع کردم لیس زدن پشت گردنش ولاله گوشش گفتم لاله جون چه کونی داره قربونش برم گفت مال خودته ادامه داره نوشته
0 views
Date: September 14, 2018