باسلام وخسته نباشید به دوستان شهوانی عزیز میخوام امروز ازاولین وتنها سکسم تاحالا رو براتون تعریف کنم ساخته ذهن نیست و واقعیه حالا بازم هرجور راحتین فک کنین خوب بریم سرمعرفی افراد بصورت مستعاره اسم من مرتضی هستش ۱۹ساله یه ظاهرمعمولی بازبونی بشدت نرم میریم که شروع کنیم من دوساله که میرم کلاس زبان و الانم 3 هستم تو این دوران بفکر چیزای سکسی نبودم تا اینکه تواین ترم قبلیم که شیش تا پسر وچهارتا دختر تو رده سنی مختلف بودیم که توپسرا من ازهمه کوچیکتربودم تو کلاسم دختراهم سنشون بالا بود بجز یکی که یکسالی ازمن کوچیکتر بود ماها بعدمدتی کم باهم خودمونی شده بودیم شوخی زیاد میکردیم البته فیزیکی نه تا اینکه یکی از پسرا گفت بیاین رل بزنیم و اینطور چیزا که همه رد کردن ولی یکی ازدخترا گفت که این دوتا پسر ودختر کوچولیه کلاس باید باهم رل بزنن منم که تودلم گفتم ای جان دختره اول قبول نمیکرد که بعدا معلوم نشد دخترا بهش چی گفتن که قبول کرد به هرحال باهم کم کم صمیمی شدیم وقرار میذاشتیم باهم میرفتیم کلاس وباهم برمیگشتیم تا اینکه کم کم یادم افتاد من کیر دارم و شهوتمم زد بالا نگو این پدر سوخته هم دلش میخواسته که بعدا معلوم شد به هرحال بعد چند وقت ستاره گفت چرا دعوتم نمیکنی خونتونو واینطور چیزا که منم گفتم نمیترسی بلای سرت دربیارم که خندیدو گفت تو اینقدراهم جرعت نداری سرکل کل بازشد وگفتم نامرد باشم اگه نشونت ندم کیه که جرعت نداره چندوقتی دنبال خونه خالی میگشتم که همون موقعه ها قرار شد خونمونو عوض کنیم و فک کردم که الان بهترین موقع است وقتی که اخرای اسباب کشیمون شده بود دوسه تا تیکه توخونه قبلیمون موند وقرار شد که من برم اونجابخوابم با ریحانه قضیه رو درجریان گذاشتم واونم گفت که منم بایکی ازدوستام هماهنگ میکنم که به بهانه خونه اونا شب بیام پیشت دیگه نزدیک غروب راه افتادم رفتم خونه قبلیمون رسیدم اونجا رومرتب کردم و یه موکت انداختم ومخلافتم گرفته بودم واماده بودم تاریحانه برسه ساعت هفت ونیم تک زد که ینی پشت دره رفتم درو بازکردم بایه چهره معمولی وچادر اومد تو بهم گفت برو تو حال بشین تامن برم خودمو اماده کنم یه ربعی طول کشید اومد لامصب این ارایش بادخترا چه میکنه یه حوری ازاتاق اومد بیرون بهش فرصت حرف زدن ندادمو چسبیدم به لباشو شروع کردم به مکیدن لباش طوری که خودشم تعجب کرد وگفت از قحطی اومدی گفتم اره بعدش اومدیم نشستیم که یه تاب سفید بایه شلوارک تا زیرزانو پوشیده بود به هرحال خوردیم مخلافاتو گفتم خوب ریحانه کی برعرضه است وجرعت نداره که دیدم رنگش پریدوباهمون پرویی همیشگیش گفت خوبه معلومه تو منم امون بهش ندادم وکشیدمش بغلمون ازش شروع کردم به لب گرفتن دستمم اروم گذاشتم روسینه هاش که بزرگ نبود ولی نرم بود دیگه کم کم داشت صداش درمی اومد خوابوندمش رو زمین و تابش و سوتینه سفید شو دراوردم وافتادم به سینه هاشو میک میزدمشون واونم حال میکر د کم کم لیس میزدم تاکه رسیدم به نافش اونم خوردمو اماده شدم واسه خوردن کسش شلوارکشو دراوردم و از روی شرت مشکی کس خیسو تیغ تراشش رومیخوردمو اونم حال میکرد شرتشو در اوردم و زندانی خیس وازاد کردم وافتادم روکس نازش اول جایه شرمگاهیشو که هیچ مویی نداشت شروع کردم به خوردن بعد اومدم لبه های کسشو به خوردن نمیخواستم ی ه راست برم سر چوچوله اش اونم فقط حال میکرد وبایه دست موهامو بادست دسگه اش دست ازادمو ناخن میکشید واه میکشید کم کم زبونمو اوردم جایه چوچولشو شروع کردم به خوردن چوچولش طوری که نفسش به راحتی در نمیومد کم کم که دیگه نزدیک به ارگاسمش شده بود میک زدن چوچولشو ول کردمو شروع کردم بازبونم تند تند ضربه زدن به چوچولش که یدفعه شروع کرد به اه اوه کردن و موکشیدن ومحکم گرفتن دستم وبایه نفس بلندکامل ارضا شد بعدچندثانیه اومدم بالا وشروع کردم به لب گرفتن باهاش بعدکه به حال اومد یه تشکرکردو گفتم حال نوبت منه اونم گفت چشم شلوارمو باشرت یدفعه دراورد وکیرم که دیگه داشت ف ریادناله سرمیکرد ازاد شد اورم اومد نوکشو کرد تودهنشو بعد یه دقیقه میک زدن به یه حرکت کلشوکرد تو دهنش وشروع کردن به خوردن منم که چیزی برای تاخیر نزده بودم نزدیک بود ابم بیاد گفتم به پشت شو میخوام ابمو بریزم لا پات اونم انجام داد ومنم خوابیدم پشتش وشروع کردم به تلمبه زدن بین پاش که نزدیک بود ابم بیاد سرعتمو زیاد کردمو همشوریختم بین پاهاش وافتادم روش که بعد چند دقیقه که به حال اومدیم تمیز کرد خودشو وامده شد بره خونه دوستش تاکسی گرفتم براش و رفت شب عالیه بود امیدوارم خوشتون اومده باشه نوشته
0 views
Date: April 12, 2020