سلام خدمت همه اسمم حسامه ۲۷سالمه داستان سکسم باالهام برمیگرده به۲۲سالگیم که من توشرکت آرایشی بهداشتی که بیشتر فعالیتش عطر و ادکلن بود به عنوان فروشنده مشغول بودم تا این ک یه زوجی اومدن تو شرکت برای فروشندگی و قرار شد من اصول کارو به این زوج یادبدم ک در طول آموزش باهاشون خیلی صمیمی شدم به قدری که برای تولد آقا منو به همراه تعدادی از فروشنده های دختر و پسر دعوت کردن وبه رسم ادب برا مراسم جشن تولد رفتم ولی بخاطر ترافیک ازهمه دیرتر رسیدم وقتی اومدم تمامی فروشنده های دختر ک کاملا آزادبودنو و لباسی کاملامجلسی و سکسی پوشیده بودن وحسابی به خودشون رسیده بودنو نشناختم چون داخل شرکت و فروشگاهها حجابشونورعایت میکردن و مجبوربودن انجام بدن من به طور کامل تعجب کرده بودم ازپوشش ولباسایی ک پوشیده بودن دریک کلام بگم که شده بودن ی پا حوری منم توفضابودم چون غافلگیرشده بودم وانتظارشونداشتم توبین همه دخترهادختری بود که من نمیشناختمش که ازهمه خوش هیکل تر وتوپربود شاسی بلند که لباس قرمزسکسی پوشیده بودونظرمنوبه خودشوجلب کرده بود اسمش الهام بوداهل کرمانشاه ک توتهران دانشجوبود وهمسایه این زوج بود خلاصه همه مشغول عرق و ورق و زرورق ورقص شدن وهرکی بایه نفر بودمن موندم الهام چون من هنوز تو شوک مهمونی ک چ عرض کنم بهتره بگیم پارتی بودم الهام اومد سمت من وشروع کردیم باهم لاس زدن تا یخم وا رفت تا این که به خودمون اومدیم آخرشب شد وشب اونجا موندیم که موقع خواب منو الهام پیش هم خوابیدیم شروع کردیم از هم لب گرفتم اینوبگم کسایی که شب موندن دختروپسرتوهم بودن ومشغول عشق وحالشون وکسی به فکر کسی دیگه نبود وتوکاربودن بعدازلب گرفتن جفتمون خیلی حشری شده بودیم وداشتیم لذت میبردیم ومن شروکردم به خوردن لاله گوش وگردن الهام که دیگه توحالش نبودوصدای آه نالش میومد تااین که رفتم به خوردن سینه های بزرگ وقلمبش وقتی رسیدم به کسش کاملاخیس شده بود بعدشرتش دراوردم ورفتم بین پاهاش الهام که توحال خودش نبود واه وناله میکرد میگفت کسم ماله توهه جرش بده حسام ومنم بااین حرفای الهام ازخودم بیخودشدم سرکیرمو میمالیدم به روی کسش که بااین کاردیونه شدبودومیگفت بکن توکسم پرده ندارم جرش بده منم نامردی نکردم یک راست کیرموتاخایه ی جا کردم توکوسش که جیغو نالش رفت بالامن سریع جلودهنشو گرفتم تا بقیه نفهمن وضایع بازی نشه اینوبگم که کیرم داشت ازشدت گرما کس الهام آتیش میگرفت ولی کم کم شروع کردم به تلمبه زدن که دیدم بدن الهام شروع به لرزیدن کردو ارضا شد وبعدارضاشدن الهام آبم داشت میومد کشیدم بیرون وآبموریختم روشکمش وجفتمون بی حال کنارهمدیگه خوابمون رفت تااین ک نزدیک های ظهربیدارشدیم وبعدبلندشدیم جموجورکردیم رفتیم سروقت کارمون ببخشید ک طولانی شد نوشته
0 views
Date: April 2, 2019