سلام خدمت دوستای گلم سینا هستم من تازه امروز به جمع شما پیوستم امیدوارم از داستان من خوشتون بیاد این داستان برمیگرده به حدودا 15 سال پیش که اون موقع 15 سالم بود و اوج شهوت جوونی من با پدر و مادرم زندگی میکردم و اونا یه مستاجر بیوه اورده بودن و یه اتاق 15 متری در اختیارش بود این خانوم خوشگل و با جذبه حدودا 45 ساله بود دارای قدی بلند و بدن تو پر چهره سبزه فوق العاده خوشگل راستش روز اول که دیدمش تنم لرزید خیلی تو کفش بودم نا گفته نماند که شوهرش فوت کرده بود یه پسر داشت سرباز ارتش بود و هر چند ماه یکبار میومد خونه که هیچ وقت پسرشو ندیدم این خانوم اسمش مهری بود و همیشه خوش تیپ میگشت خیلی دوس داشتم باهاش سکس کنم هر روز چند بار به فکرش جلق میزدم من تقریبا هر کاری داشت براش انجام میدادم بهش میگفتم خاله چند ماهی که مستاجر ما بود من خیلی دور و برش میپریدم که بتونم مخشو بزنم اما متاسفانه با جذبه ای داشت جرات بیان رو ازم میگرفت من تو کف این خانوم بودم که در یکی ازون روزا مادرم برای انجام کاری رفته بود بیرون منزل مهری تنها بود و منم تو اتاق خودمون نشسته بودم که یهو صدایی نظرمو جلب کرد توجه کردم دیدم صدای مهریه گفتم جانم خاله در خدمتم گفت سینا جان میای یه کمد لباسیه کمک کنی جابجا کنیم منم از خدا خواسته گفتم به روی چشم اومدم احساس خاصی داشتم داشتم از استرس خفه میشدم دل تو دلم نبود رفتم داخل اتاقش دیدم وااااای مهری با موهای بلوند ارایش غلیظ مینی جوپ مشکی تا بالای رونای درشتش یه تاپ نیم تنه قرمز که چاک پستوناش زده بیرون خلاصه تا این صحنه رو دیدم ماتم برد کیرم تو پوست خودش نمیگنجید مهری فهمید حالم خراب شده گفت چته سینا خاله جان بیا کمد رو جابجا کن دیگه من که از شدت استرس آب خو دهنم خشک شده بود و کیرم مثه چنار بلند شده بود مهری این صحنه رو که دید پوزخندی زد و گفت بیا دیگه چرا ماتت برده رفتم سمت کمدش یه طرفشو گرفتم ولی تنم و دستام داشت میلرزید حقم داشتم چون کس رو فقط تو فیلمای سوپر دیده بودم از بوی ادکلنش داشتم کسخل میشدم خلاصه سرتونو درد نیارم یه طرف کمد رو گرفتم مهری ازون طرف یه ذره کشید بعد مهری اومد به سمت پشت کمد جایی که دستم مشرف بود به سمت سینه های خوشگل و گندش یهو به ذهنم رسید باید یه کاری کنم یا جواب میده یه نمیده دلو زدم به دریا به بهونه در رفتن دستم از روی کمد یهو دستمو بردم تو سینه هاش یعنی از قصد نبود دستم واقعا لیز خورد مهری ناگهان آهی از عمق کوسش کشید و چکار میکنی منکه حسابی رعشه به تنم افتاده بود شروع کردم معذرت خواهی گفتم خاله منظوری نداشتم دستم لیز خورد خلاصه کمد رو بردیم جای مورد نظر منکه کارم تموم شده بود حسابی ناراحت بودم که نتونستم کاری کنم حالا منه احمق غافل ازین که مهری بدجور تو کفه منه و به روی خودش نمیاره اومدم که برم مهری جلوی درب بود و به اصطلاح خودش داشت جارو میکرد و دولا شده بود و اون شورت زرد گل گلیش از زیر دامن کوتاهش زده بود بیرون چاک کوسش معلوم بود گفتم خاله اجازه میدی برم بیرون گفت بیا عزیزم دستتم درد نکنه اومدم برم یهو مهری دولا شد همزمان کاری کرد از پشت بچسبم بهش چنان که چسبیدم گفت وای کیرتم که بلند شده بکن هستی یا نه فکر کردم داره مچ گیری میکنه گفتم تا طرفش کی باشه گفتم خنگ خدا منم دیگه دیدم برگشت و لباشو چسبوند رو لبام چنان با حرص میخورد که فکر کردم لبام الانه که کنده بشه خلاصه سی ثانیه ای کشید تا بخودم اومدم و شروع کردم به خوردن لباش تجربه اول سکسیم بود ریده بودم به خودم سرتونو درد نیارم حسابی لباشو خوردم دستمو بردم تو پستوناشو مالیدم یه کم لیسشون زدم گفت بلدی کسمو بخوری گفتم چرا که نه خارکسده اندازه یه قنوت کوس داشت حسابی خیس شده بود حسابی براش خوردم اونم حسابی کیرمو خورد و بعد از نیم ساعتی کار اصلی شروع شد کل لباساشو در اوردم منم که لخت مادر زاد رفتم رو کار خدا خیرش بده چه کوسی داشت مممممم مهری جون قنبل شد و از مشت کیرمو گذاشتم لای کوس بی موش شروع کردم تلمبه زدن با دوسه تا تلمبه اول شانس تخمی آبم اومد مهری گفت چیه شل شدی گفتم ابم اومد ریختم توش گفت خاک تو مخت حامله بشم چکار کنم سریع رفت شست و اومد از اول بازی شروع شد با دوم چنان حرفه ای حشریم کرد که پنج دقیقه نشد دوباره کیرم راست شد اینبار دیگه واقعا دلی از عذا در اوردم حدود یک ساعت فیکس همه جوره گاییدمش بعد از این ماجرا حدودا پونزده بار دیگه سکس داشتیم که متاسافانه بار آخر مادرم فهمید و بعد از یه کتک زدن توم بنده مهری رو با اوردنگی از خونه پرتش کردن بیرون این تجربه سکس اولم رو هیچ وقت فراموش نکردم الان صاحب دو تا بچه از دو تا زن هستم ولی مهری هنوز تو ذهنمه به امید روزی که دوباره ببینمش و بکنمش ممنون که حوصله به خرج دادین و داستانمو خوندید نوشته سینا
0 views
Date: February 24, 2020