مقدمه داستان در باره ی پسر جوونی به اسم کیارش هست که همسایه ی اونا خانومی حدودا 30 ساله که شوهرش در زندان به سر میبره هست کیارش علاقه ی زیادی به رابطه با مریم داره اون همچنین به پاهای همسایشون علاقه داره تا این که اتفاقی برای خانواده ی کیارش میفته و مجبور میشه توی خونه تنها بمنونه اون با مریم خانوم داستان سلام اسم من کیارشه 17 سالمه و توی تهران زندگی میکنیم توی دانشگاه آی تی میخونم بچهه نسبتا درس خونی هم هستم از بچگی همیشه سر به زیر بودم و تابستون فصل مورد علاقه ی من بود چون میتونستم به پاهای خانوما توی کوچه و خیابون نگاه کنم و از لاک و انگشتاشون و کفش ها و سندل هاشون واقعا لذت ببرم گاهی هم با گوشیم سریع از پاهاشون عکس میگرفتم و شب قبل خواب نگاهشون میکردم همیشه دوست داشتم پاهای خانومارو بو کنم یا لیس بزنم میرم سراغ اصل مطلب ما توی خونه ی سه طبقه توی تهرانپارس زندگی میکنیم طبقه ی اول یه زن و شوهر زندگی میکنن که تازه ازدواج کردن و طبقه ی سوم خانوم مرادی زندگی میکنه که شوهرش توی زندانه میگن که شوهر خانوم مرادی ادم کشته ولی هیچ وقت خودشون چیزی دربارش نگفتن و ماهم چیزی نپرسیدیم مامان من با مریم خانوم دوست بودن و چون مریم قبلا سرطان سینه داشته بعد از شیمی درمانی نابار ورشده بود و هیچ فرزندی نداشته شوهرشم توی زندان بودش خیلی تنها بود برای همین گاهی وقتا میومد خونه ی ما یا مادرم به خونشون میرفتش دقیق نمیدونم ولی فکر میکنم حدود 30 سالش میشد هر وقت که میومد خونمون منم کنار مادرم میشستمو شروع میکردن به صحبت کردن منم به پپاهای خوش فرم مریم خانوم نگاه میکردم گاهی وقتا جوراب پاش نبود که منو بیشتر تحریک میکرد هر شب به فکر پا هاش بودم اهل لاک زدن نبود و ناخونای پاشو زیاد بلند نمیکرد متوسط و سوهان خورده بودن یه روز مریم و مادرم رفتن تا خرید کنن من تک فرزند بودم البته الان یه داداش کوچیک ترم دارم خونه که خالی شدش من رفتم طبقه ی بالا و از تو جا کفشیش یک جفت سندل دو جفت دمپایی و چندتا کفش ساده اون جا بود فکر میکنم کفش های مجلسیشو توی خونشون نگه میداشتش همون موقع ااز توی راهرو صدا شنیدم اول فکر کردم که مادرم اینا اومدن برای همین سریع برگشتم طبقه ی پایین و رفتم خونمون ولی بعدش فهمیدم که صدای دوتا زنو شوهری بود که تازه ازدواج کردن همسایه پایین مون مشغول بازی با گوشیم شدم که مریم خانوم و مادرم اومدن خونه سبزی گرفته بودنو میخواستن که با هم پاک کنن منم مثل همیشه یواشکی به پا های مریم خانوم نگاه میکردم این دفعه چون تازه از بیرون اومده بود عرق کرده بود و میشد نمه عرقشو از روی جوراب شیشه ایه مشکیش فهمید طاقت نیوردمو رفتم بیرون خونه کفش جلو بازش جلو در خونمون بود ورشداشتم اولش یکم میترسیدم ولی بعدش کم کم توشونو بو کردم بهترین بویی بود که تا به اون روز شنیده بودم خیلی لذت بردم فکر اینه پاهای مریم خانوم تا چند دقیقه پیش توی این کفشای خوشگل و زرد رنگ بوده داشت دیونم میکرد ترسیدم که کسی بیاد و ببینه برای همین کفشاشو گذشتم سرجاشو برگشتم تو خونه رفتم تو اتاقمو برای حموم رفتن اماده شدم توی حموم به یاد کفشا و پا و انگشتای خش فرم مریم خانوم خود ارضایی کردم اون موقع بیشتر از همیشه ابم اومد یکم راحت شده بودم یکم فشار جنسیم کم شده بود ولی بازم خیلی زیاد بود سه چهار روز گذشت تا حدود ساعت 6 7 عصر بود که تلفن خونمون زنگ خورد مادر برداشت و فهمیدم که داره گریه میکنه فهمیدم که پسر عموم که پیش پدر توی کارگاه نجاری کار میکردند دستش رفته زیر دستگاه تراش کاری و الانم توی بیمارستانن برای همین مامانم سریع حاضر شد که بره من خیلی شکه شده بودم پسر عموم چهار پنج سال از من بزرگتر بود جوابه زن عمومو چی میخواستن بدن و مادرم گفت که شاید شب نیاییم خونه و خوبیت نداره که شب تنها تو خونه بخوابی برو پیش مریم خانوم شامتم اونجا بخور بعد سریخ خونه رو ترک کرد شکه شده بودم بعد چند دقیقه به خودم اومد فکر پسر عموم به کلی از سرم پریده بودو فقط به فکره مریم خانوم بودم لباسامو عوض کردمو رفتم دمه خونشون در زدم خونه نبود برای همین بررگشتم حتما با خانومای محل رفته بودن پیاده روی حدود یک ساعت بعد برگشت تا فهمیدم که داره از جلوی در خونمو رد میشه درو باز کردم و سلام علیک کردیم و حادثه رو براش تاریف کردم قبل این که چیزی بگم خودش منو دعوت کرد که شامی بخوریم و تنهایی تو خونه نباشم عجیب ترین حس زدگی رو داشتم شهوت با ترس و لذت و علاقه به پاهای خوشتراش مریمم خانوم همه و همه با هم ترکیب شده بود مریم خانوم به خاطر بیماریش یکی از سینه هاشو تخلیه کرده بود تا اون موقع من فقط به پاهاش توجه کرده بودم ولی وقتی داشتیم از پله ها بالا میرفتیم برامدگی باسن نسبتا بزرگش که از زیر مانتوش معلوم بود مجذوبم کرد حتی میتونستم بند های شرتش رو ببینم مانتوش کوتاه بود و شلوار جین شیکی پوشیده بود به دره خونشون که رسیدیم من پشت سرش بودم خم شد تا کفش های پیاده رویش رو در بیاره مانتوش بالا رفته بود و میتونستم کسش رو که زیر شلوارش و در پایین ترین قسمت بدش بود رو ببینم شق کرده بودم و برای همین وقتی که رف توی خونه کیرمو گشتم لای کشه شلوارم که آبرو ریزی راه نیفته تلوزیون رو روشن کرد و یکم درباره ی پسر عموم پرسید و صحبت کردیم لباساشو توی اتاقش عوض کرد و روی مبل نشستیم روسری سرش نبود چون هر وقت میومد خونه ی ما روسری داشت موهاش رنگ نشده و مشکی بود زیاد اهل قرتی بازی نبود ولی شیک بود پاهاشو خم کرده بودو کناره ی شیشه ی جلو مبلی گذشته بود و هراز چند گاهی پنجه های پاشو بازو بسته میکردم محوشون شده بودم متوجه شده بود بعد چند لحظه به خودم اومدمو دیدم که داره نگام میکنه گفت چیزی شده با تته پته گفتم نه چیزی نیست اونم پاهاشو از رو جلو مبلی ورداشت و روی زمین گذشت از خجالت داشتم اب میشدم میرفتم توی زمین سر میز شام شروع کرد صحبت کردن ازم پرسید که چرا به پاهاش اون طوری نگاه میکردم و منم گفتم که فقط داشتم فکر میکردم ولی اون متوجه دفعات قبل که به خونمون میومد شده بود و فهمیده بود که کفشاشم جابه جا میشن خیلی تعجب کردم زنه تیزی بود ازم خواست که همه چیرو واظح و دقیق براش توضیح بدم این کارو نکردم لبام خشک شده بود و یحخ کرده بودم بهم قول داد که همه چی بین خودمون میمونه بازم هیچی نگفتم واقعا نمیتونستم که چیزی بگم میخواستم از خونشون برم قفلم زده بود به خودم که اومدم دیدم پاهای تمیز و سفیدشو گذشته دقیق جلوی من خیلی کنجکاو بود که چرا من همش به پاهاش زل مینم و گفت چی میبینی که همش به پاهام نگاه میکنی بهش گفتم قراره همه چی بینه خودمون باشه دیگه تایید کرد من تو اون لحظه از همچی گذشتم و به هیچی فکر نکردم بهش گفتم که خیلی به پاهاش علاقه دارم و دوست دارم ببوسمشون انگار اون لحظه خودم نبودم بلکه وجودم بود که داشت با تمام وجودم از علاقه به پاهای مریم خانوم میگفت خیلی متعجب نشده بود ولی براش جالب به نظر میومد انگار قبل از این هیچ وقت و هیچ جا از هیچ کس از فوتفتیش نشنیده بود گفت خوب حالا چیکار میتونیم بکنیم من گفتم میشه نتونستم ادامه بدم خودش فهمیده بود داشتم از ترس میمردم سرشو به نشونه ی رضایت یکم به سمت پایین اورد فرم صورت و لبش جوری بود که خودش خیلی مشتاق نیست ولی اجازه داده بود که پاهاش چند دقیقه ای در اختیار من باشه من هیچ حرکتی نکردم بعد چند ثانیه دستمو گرفتو جلوش روی زمین نشوند و پاهاشو گزش روی رون پاهام که چهار زانو روی زمین نشسته بودم خیالم راحت شده بود پاهشو توی دستام گرفتمو لذت میردم کم کم پای راستشو به صورتم نزدیک کردم و پای چپش از روی شلوار روی کیرم بود و با انگشت بزرگش کیرمو لمس میکرد پاشو بو میکردمو و بوسه بارونش میکردم یکی از انگشتاشو توش دهنم کردم اون موقع بهترین مزه ی دنیارو حس کردم و شروع کردم به لیس زدن رو و کف پاش و چند بوسه ای رو هم بین ساق و مچ پا تقسیم کردم فهمیدم که ارضا شدم و شلوارم یکم خیس و نم دار شده بود خوده مریم خانومم متوجهش شده بود صدای نفس هاش تند وتند تر میشد و حس میکردم که بدنش داره داغ میشه فهمیدم که از وقتی که همسرش توی زندان بوده سکس نداشته و اونم خیلی حشری شده بود ولی میتونستم حراص از رابطه ی نامشروع رو توی چشماش ببینم دیگه تحملشو از دست داده بود بلند شد و شلوارشو در اورد شرتش گلگلیه قرمزکه همه جاش توری بود به جز ناحیه ی واژنش اومد جلو و دستشو کرد توی شرتم شرتم خیس بود برای همین نزاشتم که اون بقیه کارو ادامه بده دستام میلرزید باهمون شرایط شلوار و شرتمو باهم در اوردم کیر من معمولی بود رفتیم توی بغل هم و اون لب هاموکه تازه پشتشون کمی سبز شده بود رو میگرفت مثل گشنه ای که سالهاست غذا نخورده و به اون یه غذای خوش مزه میدی به یکی از دستاش کیرمو گرفته بود و میمالید بعد ازم فاصله گرفتو رفت از کشوی دارو هاشون که توی اشپزخونه بود وازلین اورد اولی دستای خودشو کاملا چرب کرد و به کیر من مالید من برای بار دوم اوبم همون لظه اومدش بعد بلند شد و شرتش رو در اورد خواستم لباسشو در بیارم ولی نزاشت فکر میکنم خوشش نمیود که جای عملش معلوم بشه داگی نشست و منم پشتش رفتم و گفت که از کس بکنمش من تابه اون موقع سکس نداشتمو کیرمو همون جور که توی فیلما دیده بودم لبه کسش گزشتمو حل دادم تو داغ بود خیلی داغ تر از اونی که فکرشو میکردم برخلاف فیلم ها مریم خانوم زیاد سرو صدا نمیکرد شاید سرو صدای من بیشتر از اون بود بعد این که برای دوین بار ارضا شده بودم حس میکردم که مدت بیشتری طول بکشه که برای سوم اضا بشم برای همین به از کس کردن ادامه دادم شنیدم که صدای مریم خانوم خیلی کم داره بلند میشه حدود چند ثانیه این صداهای کمش طول نکشید که حس کردم کله بدنش منقبض شد پنجه های پاشو جمع کرده بود و نوک پاهاشو به هم چسبونده بود و حالا با صدایی بلند تر ناله میکرد و با صدایی لرزان و نسبتا بلند تر از بقیه تنش به لرزه افتاد عرق کرده بود و صداش قطع شد فهمیدم که به ارگاسم رسیده کیرمو در اوردم و متوجه شدم که کسش خیسه خیسه انگار مریم خانوم بعد ماه ها فشار جسنی کاملا ارضا شده بود حرف نمیزد من میخواستم از کون هم باهاش رابطه داشته باشم ازش خواستم که از عقب بکنمش ولی گفت که عقبم خیلی تنگه و ممکنه که خوشتم نیاد چون من قبل از سکسمون دست شویی نرفتمو گفتم اشکالی نداره و اونم توجهی نکرد کرمو به سوراخ کونش نزدریک کردم سوراخش کاملا بسه ی بسه بود این منو داغ تر میکرد اروم سر کیرمو توی کونش کردم واقعا تنگ بود آه مریم خانومم بلند شد خیلی اروم کیرمو بیشتر توی کونش فرو میکردم و صدای اونم بلند تر میشد تا این که تا ته فرو کردم بعد اروم اروم شروع کردم به عقب و جلو کردن مریم خانوم خیلی اهو ناله میکرد انگار از پشت دادن براش واقعا سخت بود و معلومه که همین طور هم بود چون خیلی وقت بود که رابطه درست و حسابی نداشتش اون برای این که دردش کم تر بشه دو تا دستاشو به کناره های کونش انداخته بود که سوراخش بیشتر باز بشه و در کم تری داشته باشه پنجه های پاهاش این دفعه از شدت درد بسته شده بود کیرمو از توی کونش در اوردم و دیدم که سوراخ کونش باز مونده انگاردقیقا به اندازه ی قطر کیر من برای همین دوباره توی کونش کردم وقتی که داشت ابم میومد به مریم خانوم گفتم و اونم گفت که مشکلی نداره که توی کونم بریزی منم کیرمو تا ته کردم تو و ابم رو ریختم ته کونش خیلی حس خوبی داشتم وقتی که خودمو توش خالی کردم هردوتامون بیحال شده بودیم من لخت روی مبل نشستم بعد چند دقیه اون رفت حموم منم لباسامو پوشیم و بیحال روی کاناپه ولو شدم چشمامو باز کردم ساعت 7 صبح بود مریم از حموماومده بود و دیده بود که من خوابم گذشته بود بخوابمو و خودشم توی اتاقش خوابیده بود رفتم تو اتاقشو بیدارش کردم بهش گفتم که دارم میرم خونمون اونم با خواب الودگی گفت که برو رفتم خونمون و دوش گرفتم تا این که ساعت 12 ظهر بود که مادرم اینا اومدن خونه پرسجو کردم و فهمیدم که دست پسر عمومو قطع کردن نویسنده کیارش اخطار این داستان تخیلی بوده و حقیقت ندارد لطفا فقط خواننده باشید و از متن در زندگیتان ایده برداری
0 views
Date: April 21, 2019