سلام دوستان اسم مستعار من اردوان هستش متولد سال 1368 ساکن یکی از شهرهای شمال شرقی ایران هستم این خاطره ای که دارم برای شما تعریف میکنم کاملا واقعی و با اسم های مستعار و مربوط به سال 1381 هستش تا سال 1384 ما یه فامیل دور داریم که از طریق تنها شوهر خاله ی خدا بیامرزم که الان چند ماه میشه که مرده و عمرشو داده به شما باهاشون فامیل درو میشدیم اون ها یک خانواده ی 4 نفره بودند الانم 4 نفر هستند ما چند سال به خاطر یک سری مشکلات و کدورت ها باهاشون قهر بودیم اما بعد از چند سالی دوباره باهاشون آشتی کردیم و خوب شدیم این زن و شوهر اصالتا اهل یکی از شهرهای استان خراسان رضوی فعلی که قبلا استان خراسان بود هستند که قبلا و در گذشته آب و اجدادشون به اینجا مهاجرت کرده بودند و اینجا موندگار شده بودند زن و شوهری هر دو خوشگل و چشم گربه ای مرد سفید پوست و زن گندمی پوست با اسم های مستعار جلیل و شهلا این زن و شوهر خوشگل و سکسی دو تا بچه پسر و دختر خیلی خوشگل و سکسی هم داشتن به اسم های مستعار مجید و مهسا مجید متولد 1368 درست عین باباش سفید پوست با چشم های رنگی و گربه ای همسن و سال من بود اما چند ماه کوچیکتر خواهر مجید مهسا هم متولد 1374 درست گندمی رنگ پوست بود مثل مامان خیلی خوشگل و ناز سکسیش که شدیدا مرده ی گاییدن بود و البته پا بده و اهل خیانت و حال و هول مامان این خانواده اون موقع توی یکی از روستاهای اطراف و نزدیک شهر گرگان زندگی میکردند و خلاصه جونم براتون بگه که رفت و آمد با این ها از زمانی که شروع شده بود خوشبختانه به تدریج و کم کم داشت بیشتر و بیشتر میشد هر بار که اون ها میومدن خانه ما و حمام هم میرفتن تو حمام خانه ما و یا ما میرفتیم اونجا من به هر نحوی که میشد فرصت رو فوری غنیمت میشمردم و میرفتم دزدکی دیدوشون میزدم مادر و دختر و پسر چون که حمام خونه ی خودشون تو روستا همیشه خراب بود و اصلا آب گرم نداشتند این ور و اون ور میرفتن حموم بیچاره ها مثل این آواره ها و بی آبروها همیشه پلاس اینور و اونور بودند خلاصه من حسابی رفته بودم تو نخشون هر سه تا شون محشر بودند شهلا مهسا مجید وای عجب بدن هایی که نداشتن مخصوصا شهلا بعد مهسا و مجید هم کون خوب و سفید و تمیزی داشت انصافا وای ی ی ی از اونجایی که من اون زمان تنها با 13 سال سن هنوز بچه ای بیش نبودم طبیعتا همون اول سراغ شهلا و مهسا رفتن برای من خیلی سخت و دشوار بود تا این که اومدم روی گزینه ی راحت تر و ممکن تر مجید قبلش من همجنسبازی بچه گانه تقریا زیاد کرده بودم من اول خجالت میکشیدم خودم با مجید سر حرف رو باز کنم اما حس کرده بودم و حدس هم زده بودم که مجید خیلی ببخشید کونی و اهل حال و هول و همجنسبازی پسر با پسر باشه چون بعد خودش خیلی مستقیم و خیلی پر رو و خیلی قشنگ چشم تو چشم به طور عملی سر سکس رو با من باز کرد و از اون به بعد من و مجید که خیلی سفید و تمیز بود با هم به صورت عوض درکش و همدیگه رو میگاییدیم و حال و هول و سکس همه جوره انجام میدادیم مجید اکثرا با خیلی از پسرهای دیگه هم چه داخل روستا چه داخل شهر گرگان به غیر از من حال میکرد چون که اون زمان خیلی شهوتی وببخشید کونی اوبنه ای بود خلاصه این وضعیت تا 3 سال به همین منوال میگذشت تا این که یک بار تو یکی از روزهای تیر ماه تابستان سال 1384 مجید اینارو دعوت کردیم شهر خونمون به صرف ناهار طبق معمول عمو جلیل اول زن و بچه هاش شهلا مهسا و مجید رو رسوند خانه ما بعد چون کار داشت رفت تا ناهار بیاد خلاصه اینا اومدن داخل اول یکم نشستن و مامانم براشون چایی شیرینی و میوه آودر و خوردند بعد رفتند داخل حمام بعد که اومدند از حمام بیرون من مجید صداش کردم بیاد تو اتاقم که پشت بندش مهسا جوووووووون ناز ناز کس و کون هم اومد داخل اتاقم همینطوری که من جلوی مهسا داشتم غیر مستقیم به مجید میگفتم که آماده بشه برای این که با هم یواشکی سکس کنیم اما یهو مجید ناز کرد و رفت از داخل اتاق من بیرون اما مهسا نرفت به مهسا گفتم دوست داری که با هم بازی کنیم اون هم پدرسگ از خدا خواسته گفت آره گفتم بیا با هم دکتر بازی کنیم گفت باشه و زود شروع کن همینطوری که روی تختم بود دستمو بردم زیر لباسش روی شیکمش که خیلی آروم و فوری و گذری یه نیش خندکی زد بعد دستمو کم کم آوردم جای نافش که یهو در نهایت شگفتی یه خنده ای بهم کرد و گفت دستتو قشنگ بکن داخل شورتم که من یک لحظه شوکککککه شده بودم که دیدم دستم خودش خود به خود داره میره داخل شورت مهسا جوووووووون براش میمالوندم و میبوسیدم و بعد کم کم شروع کردم به خوردن کس کوچولوش سره نوک انگشتمو میکردم داخل کس و کون اش و برام کیرمو میمالید و میبوسید و ساک میزد و مرتب میگفت من فقط با دوستم مریم رحیمی همکلاسیم که ساکن روستامونه مریم رحیمی اسم واقعی که وجود داره و نه مستعار و مجازی و الکی از این کارها انجام میدیم و تا حالا با هیچ پسری به جز تو که اولین بارمه از این کارها اصلا انجام ندادم اونجا بود که فهمیدم من اولین پسری بودم که مهسا رو گاییدم و باهاش سکس کردم و افتتاح اش کردم چون میگن حرف راست رو همیشه باید از دهن بچه شنفت و مهسا مدام میگفت خوب میدونم انجام این کارها با پسر واسه من یک حال دیگه ای میده اون زمان مهسا دختری تنها با ده سال سن خیلی دریده تر از همه بود مهسا همممممممممممممممممه کار واسم کرد هم خواهره رو گاییدم هم برادره رو بعد رفتم مجید رو گاییدم و اون هم من رو گایید شهلا هم از من خیلی خوشش میاد و خیلی مشکوک میزنه خوب این بود کل و همه ی داستان و امیدوارم که خوشتون اومده باشه نوشته
0 views
Date: August 23, 2018