سکس با راضیه توی حموم عمومی

0 views
0%

با سلام من بهمن قد 172 وزن 77 و اندازش هم 17 سانت سالها پیش که 20 سالم بود پسر خالم با اینکه ی زن داشت و ی زنش رو هم قبلا طلاق داده بود ب رسم طایفه ما دختری را به قصد ازدواج فراری داد بعد شکایت زن دومش کارشون به زندان کشید بعد شش ماه زنش از زندان در اومد و با وساطت خانواده به خونه ی شوهرش برگشت ی روز عروس خانم با دختر خالم به خونمون اومدند اواخر بهار بود گیلاسهای با غمون تازه رسیده بودند مشغول گردش تو باغ بودیم مرضیه خانم برای اینکه راحت بتونه گیلاش بچینه مانتوشو در اورد و مشقول چیدن گیلاس بود و منم موقع خم وراست شدن دیدش میزدم عجب سینه و رونهایی داشت خط شورت و سوتین و بر امدگی کسش کاملا معلوم بود خلاصه بد جوری تو کفش بودم و از طرفی هم به خاطر کم رویی کاری هم از دستمون بر نمی اومد روز ها میگذشت و رفت و امدها و اشناییمون بیشتر میشد و تشنگی ما شدید تر یکی از این روزها مرضیه خانوم با دختر خاله کوچیکترم برا ی رفتن به دکتر خونمون اومدند و از من خواست تا ببرمش دکتر البته این در خاستا به طرز مشکوکی تو باغ ازم کرد بدین صورت که چند بار با عشوه و ناز به من گفت که ی چیزی بگم میکنی منم فکر کردم شاید پولی چیزی میخاد از طرز نگاه و خنده و خم و راست شدنش ی چیزایی متوجه شدم خلاصه با هم رفتیم دکتر و ازمایش نوبت رسید به نمونه گیری جلو در دستشویی موندم تا نمونه ادرار شو بیاره نا گفته نمونه که موقع رفتتم تو تاکسی هم مدام خودشو بهم میمالوند صدای شاشیدنش هنوزم تو گوشمه بعد تحویل نمونه تو راه برگشت دلمو زدم به دریا و مسیر صحبتو منحرف کردم به سمت سکس و رابطه با پسر خاله و بد شانسی و الانشم مثل من تو کف بودنو این جور حرفا از طرز نگاه و با عشوه حرف زدناشو از من مشگون گرفتناش معلوم بود که دیگه نباید معطل کنم برگشتنی پیاده بودیم و هوا گرم و خیس عرق بهش گفتم بد جوری عرق کردی میدونی چی الان میچسبه پرید وسط حرفمو گفت حموم منم گفتم حموم با کی بعدشم زد زیر خنده داشت قند تو دلم اب میشد از طرفی هم احساس میکردم شورتم داره خیس میشه تو فکر ی جای خوب بودم ی لحضه فکری به ذهنم رسید هیچ جایی بهتر از حمام عمومی شهر نبود مااون وقت حموم تو خونه نداشتیم و اینم میدونستم که با توجه به این که فصل گرم سالم بود حموم شهر هم خیلی خلوت و مدیرش هم اشنا و مطمعن از اینکه اگه هم متوجه میشد ما رو لو نمیداد تو افکار خودم بودم که دلمو زدم به دریا تو این لحظه به مرضیه گفتم مییای بریم حموم اونم گفت حموم با کی با تو بعدشم هر دومون زدیم زیر خنده حموم شهرمون ورودیش یکی بود ولی دو تا راهرو داشت سمت چپ فقط مردانه وسمت راست اولاش مردانه و نمره های بعدیش زنانه با راهروی ورودی مشترک برای اینکه کسی متوجه با هم رفتن ما داخل یک نمره خصوصی نشه مرضیه را این طور توجیه کردم که اول ایشون برن داخل بعد من برم ایشون رفتند داخل و منم چند دقیقه بعد از راهرو با احتیاط رفتم داخل وسطهای راهرو بودم که درب فلزی حموم تکون کوچیکی خورد بلافاصله رفتم داخل بله دوستان اصل داستان از اینجا شروع میشه منم قبلا ی ساک ورزشی کوچیک و یک حوله و ژیلت و شامپو هم گرفته بودم وارد حموم که شدم اولش ی بوس خوشگل ازش گرفتم از طرفی هم وقت زیادی نداشتم اولش مانتو و شلوارشو در اوردم بعدشم شلوار و پیرهن خودمو در اوردم کیرمم شق شق شده بود و داشت منفجر میشد کیرمو که مرضیه دید دشتشو انداخت طرفشو محکم گرفت بهش گفتم مواظب باش نشکنه لباسامونو تو رختکن در اودیمو رفتیم داخل وان رو پر اب کردیمو رفتیم توش کرستشو در اوردم و سینه های همچو بلورشو کردم دهنم داشتم یک سر میک میزدمو اونم اخخخو اوخ میکرد شاید باورتون نشه سینه هاش اینقدر دست نخورده بود که ادم حض میکرد اخه شوهرش بعد اینکه خودش از زندون در اومد هنوز تو زندون بود و فقط ی شب زندگی و ی بار سکس با هم کرده بودند نوک یکی از سینه هاش با اینکه چند دقیقه میکش زدم ولی از تو گوشت بیرون نمی اومد بگذریم بعد مختصر دوش گرفتن سیر بغلش کردمو لباشو کردم دهنم بعدش شورتشو وشورتمو در اوردم و کیرمو کردم لای پاش موی کوسش کمی زیاد بود ژیلتو دادم بهش تا خودشو اصلاح کنه بعد خابوندم روی سکو و رفتم روش با اینکه کوسشو خشک کرده بودم ولی اب کوسش یک سره جاری بود یک کس سفید و گوشتی وبدون هیچ گونه زایده یا لبی عین کس بچه رو سکو به پشت خابوندمو به صورت شروع 6 9 شروع کردیم به ساک زدن طعم ترش اب کسش هنوز یادمه بعد چند دقیقه ساک زدنو اخ و اوخ کردن او نو نشوندم لب سکو و خودش کیرمو گرفت به ارومی تپوند تو کسش وایییییی داخل کوسش خیلی داغ بود من داشتم تلمبه میزدم و ایشون هم اخ و اوخ میکرد تا اینکه گفت سرعت تلمبه رو بیشتر کن تا این که ارضا شد و اب منم اومد و پاشوندم تو صورتش بعدشم ی بار دیگه هم کردمشو و لباسامونو پوشیدیمو به نوبت بیرون رفتیم البته بعد از اینکه شوهرش ازاد شد چندین بار با هم سکس داشتیم تا اینکه چند سال پیش طی حادثه ای از دنیا رفت نظر یادتون نره اگه فرصت کردم باز براتون مینویسم نوشته

Date: October 22, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *