سلام داستانم کاملا واقعیه و هنوزم ک هنوزه میسوزم از اشتباهم مینویسم براتون ب امید اینکه کسی اشتباه منو تکرار نکنه من امیر هستم ۲۹ ساله چهره ام متوسط رو ب بالا و کلا جذابه و اینو خیلی از دوس دخترام ک باهاشون بودمه گفتن از یکی از شهرای ایران من یه دوستی دارم یا ب عبارتی داشتم ک خیلی با هم رفیق بودیم همکار ولی مث داداش طول روز تقریبا ۱۰ تا ۱۲ ساعت بعضی روزا اگ سفر کاری هم میرفتیم ببشتر باهم وقت میگذروندیم و کلا جیبمون تقریبا یکی بود و از دوره دانشگاه باهم رفیق شدیم و بعد دانشگاه یه مغازه باهم راه انداختیم رضا دوست ما یه زن داره ب اسم شهلا خانم یه زن ۳۴ساله جا افتاده چشم سبز بور خوش اندام راستی هیچ دلیلی نداره بخوام دروغ تحویلتون بدم و هر کی ام فحش بده مهم نیست واسم و باورم نکردین ب درک خلاصه شهلا جون ب تمام معنا مانکن و هیچی کم نداشت خداییش شوهرشم خوشکل و خوش اندام و مایه دار من هیچوقت ب هوس و از رو منظور ب شهلا نگاه نمیکردم و همیشه اعتقادم این بود هیچ وقت با زن شوهر دار و کسی ک نون و نمکش خوردم خیانت نکنم همیشه باهم خانوادگی تفریح و مسافرت میرفتیم و باهم راحت بودیم گذشت و یه روزی شهلا زنگ زد ک شنیدم رضا مواد مصرف میکنه خیلی حالم بد شد تعجب کردم و ناراحت ک بهترین رفیقم و داداشم آلوده شده باشه چون همش باهم بودیم و صمیمی ترین رفیقش من بودم از من آمار گرفت و من خیالش رو راحت کردم ک نه چیزی مصرف نمیکنه و باور نکنه حرف مردم رو گذشت یه شب تقریبا ۱۱ بود شماره ناشناس پیام داد شما جواب ندادم بخاطر شرایط کاری خیلی زن و دختر بودن ک پیام و زنگ میزدن ولی من ب همه اشون پا نمیدادم و گلچین میکردم چند روز بعدش همون شماره زنگ زد شناختمش صداشو اره شهلا بود خط جدید ک هیچکس نداشت شماره اشو بقول خودش هدفش فقط این بوده ک آمار رضا رو بگیره ازم کم کم پیام و زنگ های یواشکی اگ تجربه کردین خوب میفهمین چی میگم بعضی وقتا وارد یه رابطه میشین ک اصلا فکرشو هم نمیکنی و خودتم میدونی اشتباهه ولی دوس داری این اشتباه خوب رو ادامه بدی خلاصه زد و شد تولد من گفت میخوام ببینمت هنوز سر قرار نرفته بودیم هرچی بود زنگ و اس بود ساعت ۶ عصر شد رضا رو فرستادم مغازه گفتم میرم جایی و برگردم شهلا آدرس داد من با ماشین خودم اونم با ماشین خودش اومد پارک کردم رفتم نشستم جلو ماشین خودش پیشش قلبم داشت منفجر میشد هم دوسش داشتم شهلا رو هم ناراحت بودم واس رضا وجدانم قبول نمیکرد در رو باز کردم برگردم بدون حتی یه سلام گفتن دستمو گرفت گفت کجا اومدی ک بری گفتم نمیتونم البته چندبارم تلفنی بهش گفته بودم ک کارمون اشتباهه و من راضی نیستم ب ادامه قبولم داشتم ک کارم اشتباه بوده اصلا نباید شروع میکردیم ولی گوشش بدهکار نبود خانما اگ وابسته بشن و بهشون محبت کنی دیگه نمیتونن دل بکنن خلاصه نذاشت پیاده شم دستمو کشیدم از دستش دوس نداشتم ب بهترین رفیقم خیانت کنم بین عقل و احساس گیر کرده بودم دلم میگفت ادامه عقلم میگفت اشتباهه و تمومش کن برام کادو تولد اورده بود یه ساعت خوشکل گفت حداقل کادو رو بگیر و برو دستمو گرفت و بستش رو دستم خواستم پیاده شم گفت میشه یه خواهش کنم گفتم بگو میشنوم گفت چشاتو ببند بستم یه دفعه لباشو چسبوند محکم بوسید ضربان قلبم تند شد نفسم بند اومد خیلی شیرین و گررم اصلا دوس نداشتم تموم شه رو ابر ها بودم صورتشو برگردوند بدون کوچکترین حرفی پیاده شدم اونم رفت تقریبا ۲ماه هیچ خبری نشد ازش نه من نه اون تماسی نگرفتیم بعد تقریبا ۲ماه زنگ زد من بیشتر دلتنگ بودم زنگ ک زد خوشحال شدم با سلام گفتن و درد دل و خلاصه صحبتای معمول قرار گذاشتیم اخر هفته حضوری همو ببینیم باز دیگه بیشتر از قبل احساسمون اوج گرفته بود و هردو تشنه بودیم عشق یا هوس فرقی نداشت فقط میخواستیم باشیم باهم رضا باید میرفت بندر جنس هارو بیاره اخر هفته من نرفتم باهاش این دفه و پیچوندمش روز موعود رسید اصلاح و صفا دادم حسابی صب پنج شنبه باید میرفتم خونه پیشش شب تا صب نخوابیدم از فکر و لحظه شماری رسیدم در خونه آیفون زدم در باز شد مستقیم رفتم تو واحدشون رفتم تو سلام و مستقیم بغلش کردم یه شلوارک قرمز تاپ سفید وااای خدا چ آرایش ملایمی چه بوی عطر نازی تو بغلم چرخیدیم در رو از داخل قفل کرد و مستقیم رفتیم رو تخت لب تو لب اگ اشتباه نکنم تقریبا نیم ساعت فقط لب و بوس از سر تا پاش شهلا قد تقریبا ۱۶۵وزنش هم میخورد ۵۵تا ۶۰ باشه سینه ۷۵ نوک ریز صورتی یه ذره شکم نداشت کون سفید و گردی ک بوسش میکردم جاش سرخ میشد طاقت نداشت اون بدتر از من بود داغ داغ و آتیش از بدنش میزد بیرون لختش کردم و شروع کردم بوسیدن از لب و گوش و گردن تا سینه هاش همه جای بدنشو میبوسیدم و لیس میزدم سینه های گرد و سفتش ک نگو دستمو کشیدم وسط پاش خیس خیس شده بود دراز کشیدم روش طوری ک سرم رو شکمش بود شورتشو دراوردم وااای یه کس سفید با خط صورتی قشنگ ترین کسی ک تو عمرم دیده بودم زیاد نتونستم بخورمش خیلی خیس بود حالم بد میشد نمیتونستم واقعا دراز کشیدم رو کمر و اون شروع کرد ب خوردن از لب تا پایین نوک سینه ام رو شکمم تا کیرمو میخورد خیلی ناز و با احساس لیس میزد احساس میکردم کیرم از جا کنده میشه تخمامو لیس میزد زیر کیرم طوری میخورد ک با همون ساک زدن ارضا شدم ریختم تو دستمال و جون نداشتم تکون بخورم اومد تو بغلم و خوابیدم یه چرت ده دقیقه و بیدار شدم تا صبونه اماده کرده خلاصه زدیم و یه ساعتی هم تعریف و حرف و باز اومد تو بغلم دس میکشیدم رو کمرش و سینه هاش باز کیرم پا شد این بار اون شروع کرد باز ب خوردن نذاشتم بخوره زیاد چون حرفه ای بود باز میخواست بیاد آبم دراز کشیدم رو کمر وشهلا نشست تو بغلم تنظیمش کرد و با یه ااااااه عمیق تا نصف و فشار بعدی تا ته رفت تو کس گرم و خیسش خیلی تنگ بود و ب زور میرفت توش چند دقیقه ای همین حالت و زانو زد کونشو داد بالا طوری ک کسش مشخص بود و با یه فشار تا ته میکردم توش خیلی آه و ناله و حرفای معمول سکس ک همتون استادین داشت میومد ک سریع کشیدم بیرون ریختم رو کمرش و تمیز کردیم خودمونو و یه میوه خوردم و خدافظی و خواستم بزنم بیرون گفت باز کی اوکی کنیم و من بهش گفتم دیگه تموم کنیم بهتره و صلاح نیست و اون شروع کرد ب گریه ک نمیتونم و ای حرفا زدم بیرون رفتم خونه و رضا فرداش اومد از مسافرت رفتم دنبالش و بار رو بردیم مغازه و رضا رفت خونه استراحت ۳روزی میشد رضا نمیومد مغازه و خط هاش خاموش و هیچکس هم خبری نداشت ازش یه پیام از یه خط ناشناس مسیر زندگیم رو عوض کرد با این متن سلام شهلا هستم رضا همه چی رو فهمیده و داریم میریم شهرمون رضا فهمیده بود گوشی پنهونی شهلا رو دیده بوده و زنگ ها و پیامها رو میبینه هیچی بهم نگفت و رفت بدون حتی فرصت جبران بهم بدون حتی پرسیدن ک چرا من رضا رو از دست دادم بهترین دوست و داداشم رو الان تقریبا۲ساله میگذره از اون قضیه اگ برگردم ب قبل شروع رابطه با شهلا حاضرم تا آخر عمرم هیچوقت سکس نکنم ولی رضا رو از دست ندم اولین بارم بود مینوشتم و اخرین بارم اگ نگارشم بد بود ببخشید کاملا واقعی فقط اسم هارو عوض کردم امیدوارم بخاطر یه تصمیم اشتباه زندگیتون خراب نشه و در آخر رابطه را ایجاد کن ولی وارد رابطه کسی نشو حتی حیوانات هم ب جفت های همدیگر کاری ندارن مخلص شما
0 views
Date: August 26, 2018