باسلام خدمت برو بکس شهوانی میخوام یکی از خاطرات سکسی خودم رو براتون تعریف کنم خواهشا بیخودی فحش ندین این خاطره برمیگرده به سال ۸۹ اسمم محمد قد ۱۸۰وزنم اون موقع ۷۰ بود به علت کارم مجبور بودم تو یکی از شهرستانهای اذربایجان شرقی زندگی کنم اوایل تو خوابگاه میموندم ولی بعدش با دوتا از دوستام خونه مجردی گرفتیم اون موقع من یه روآ داشتم ما به علت اینکه پول زیادی نداشتیم تقریبا وسط شهر خونه گرفتیم اوایل میرفتیم سره کار میومدیم ناهار درس میکردیم قلیون میکشیدیم تو خیابونا کس چرخ میزدیم از همون اولم من دوس نداشتم به همسایه کاری داشته باشم اخه دردسر ساز میشه ولی خب اینبار قضیه فرق کردبعد یه مدت دوستام همش یکی از زنای همسایه رو که ما موقعی از سرکار برمیگردیم تو کوچه میشینه رو تشریح میکردن زن قصه ما هم سن خودم بود یکم تپل وقیافه ی خوب ویه بچه هم داشت خلاصه منم رفتم تو کارش هر روز بعد اینکه از سر کار برمیگشتیم اخرین نفر من میرفتم خونه وامیستادم ببینم عکس العملش چیه یه بارم بچش رفت سر کوچه اونم پاشد بره دنبالش ازکنار ماشین رد شدنی نگام کرد خندید و رفت عصر روز بعد من داشتم ماشینو تو کوچه میشستم اخراش اومد بیرون با پسرش بود منم تموم کردم شمارمو نوشتم گزاشتم رو صندوق ماشین بهشم اشاره کردم ورفتم داخل یه قلیون کشیدم و رفتم عابر بانک برا واریز اقساط برگشتم دیدم گوشیم ۶تماس بی پاسخ داره نگاشون کردم شماره ناشناس بود زنگ زدم خودش بود مریم اولش بهم گفت من شوهر دارم نمیترسی به من شماره دادی راستش ترسیدم اخه دنبال زن شوهر دار نمیرم امار من عکس اینو میگفت ادامه دادم تا ببینم جریان از چه قراره خلاصه باهم دوس شدیم بیرون میرفتیم گاهی لب و بغل خلاصه قرار شد بیاد خونمون منم تو این مدت امار کوچرو درمیاوردم خلاصه روز موعود رسید منم برگه ساعتی گرفته بودم تا ۱۰ وقت داشتم از طرفی تا ۱۰ تقریبا کوچمون پرنده پر نمیزد در ضمن من این قضیه رو به دوستام نگفته بودم اونا صبح پاشدن منم بیدار کردن که گفتم باید برم بانک مرخصی ساعتی دارم اخه جانشین امور مالیم بود زیاد میومدم بانک خلاصه رفتن اونا که رفتن قرار من ساعت ۸ بود پاشدم دوش گرفتم خودمو مرتب کردم خونرو یکم جمع وجورکردم مریم زنگ زد گفتم خونم درو باز گذاشتم خودش بیاد تو منم یه کم عسل خوردم ته دلمو بگیره بعدش رفتم کیرمو اسپری زدم ابم زود نیاد اومد تو رفتیم تو اول حیاطه بعد یکم نشست منم یه اب پرتقال اوردم خورد بعد نشستم اون حرف میزد من بدنشو نوازش میکردم بعد یهو سکوت بینمون حکم فرما شد من بوسش کردم اروم ازش لب میگرفتم بعدرفتم سراغ گوشش زبون میزدم اومدم پایینتر رسیدم به گردنش زبونم که خورد یکم تکون خورد فهمیدم حساسه اول اروم بعد تندتر میخوردم مریمم ناله میکرد بعد اومدم پایینتر با چادر اومده بود خونمون زیرش یه پیرن با شلوار بود پیرنو در اوردم یه سوتین بنفش تنش بود اول بالای سینه هاش خوردم بعد سوتینشو باز کردم سینه شو میخوردم البته سینه هاش بزرگ بود ونرم با دستم اونیکیرو مالش میدادم گه گداری نوکشو اروم گاز میگرفتم اومدم پایینتر دور نافشو یکم لیس زدم تا بالای کوسش بعد شورتشو در اوردم ست سوتینش بود بدنش سفید واقعا بهش میومد یکم کیرمو رو کسش بالا پایین کردم پاهاشو بردم بالاکردم توش خیلی گرم بود یکم تلنبه زدم همزمان اون ناله میکرد منم گردنشو میخوردم حالتو عوض کردیم به حالت داگی کردم بعد خوابوندمش یه بالش گذاشتم زیر شکمش یکمیم تلنبه زدم گفت بریز تو دارم منم ریختم تو اونم اوایل ارضا شده بود بعد پاشدم بوسش کردم لباساشو پوشید رفت من دوش گرفتم رفتم سره کار یه ۳سالی باهم بودیم همه جوره بهمون خوش میگذشت بعد خودش گفت بیوس منم میدونستم چون همون اول امارشو در اورده بودم بعدها فهمیدم ازدواج کرده دیگه ندیدمش ولی اندامش توپ بود نوشته
0 views
Date: March 16, 2019