با سلام دوستان عزیز امیدوارم با خوندن داستانم فحش ندید چون خودمم میدونم کار خیلی اشتباهی کردم اسمم امیره و 28سال دارم و مجردم و دانشجوی رشته کامپیوتر یه دوستی داشتم که اسمش محسن بود و خیلی وقت بود باهاش دوست بودم و خیلی باهم صمیمی بودیم گذشت وگذشت تا یه روز اومد و گفت میخوام برم خواستگاری معصومه که اونموقع 20سال داشت و منم خیلی دوسش داشتم و همیشه دوس داشتم هروقت خواستم ازدواج کنم فقط اونو بگیرم که این اتفاق افتاد و من نتونستم از علاقه قلبی خودم به محسن چیزی بگم و اونا نامزد کردن باهم وتقریبا یک سال و نیم بعد نامزدیشون باهم عروسی کردن که تو این مدت معصومه چون ریز اندام بود و واقعا بدن خوشگلی داشت خیلی هم خوشگلتر و جا افتاده تر شده بود که روز به روز حسرت منو بیشتر میکرد که چرا همچین جواهری رو از دست دادم تا اینکه رفت و امد من به خونشون زیاد شده بود و اونم با این که تک دختر بود و مومن کم کم باهام راحت شده بود وحتی شماره های هم رو داشتیم تا اینکه گذشت و بعد دوسال از طریق لاین و دنیای مجازی رابطمون بیشتر شد و در حد لایک کردن وپیام فرستادن برای هم رابطه داشتیم و کم کم شروع کردیم باهم صحبت کردن تا اینکه یه شب بعد کلی چت کردن دلو زدم به دریا و از علاقه شدیدم بهش گفتم و با اینکه خیلی سختش بود و باورش براش سخت اونم شروع کرد به درد دل و گفتن احساساتش که اینکار تقریبا دو سه ماهی طول کشید تا کم کم بعضی شبا چت نیمه سکسی باهم میکردیم و مثلا موقع خواب میگفتم بیا بغلم بخواب و یا میبوسمت از لبات و اینجور چیزا و اونم جواب میداد و چندین و چندباری هم باهاش قرار گذاشتم جلوی درشون و میرفتم وفقط دستشو میگرفتم و صحبت میکردیم باهم تا اینکه یه شب حشر دوتامونم زد بالا و یه چت سکسی خیلی طولانی باهم کردیم که اخرشم دوتامون ارضاء شدیم اینم بگم شوهرش یا دوستم خوابش خیلی سنگین بود و خیلی زود میخوابید وصبح زود میرفت سرکار وغروب برمیگشت داشتم میگفتم بعد چت سکسی اون شبمون رومون تو روی هم باز شده بود و واقعا با عشق و علاقه قلبی باهم چت میکردیم یا پشت گوشی صحبت میکردیم یادم میاد بار اولی که رو تخت کنارهم خوابیدبم وقتی کشیدمش رو خودم و کیرمو اروم در اوردم و و شلوارشو به سختی تا زیر باسنش دادم پایین وکیرمو گذاشتم لای پاش یه اه خیلی عمیقی کشید و نزاشت بیشتر از اون ادامه بدم و پاهاشو قفل کرده بود بهم و کیرمو لای پاش فشار میداد و اجازه نمیداد حتی تکونش بدم که با بغض از هم جدا شدیم که هم غذاب وجدان داشت برای هر دوتامون و هم حسرت یه عشق از دست رفته و کلی گریه کردیم بدون هیچ کار دیگه ای و با اشک از هم جدا شدیم چون واقعا عاشق هم بودبم وهمدیگه رو دوس داشتیم خیلی گذشت تا اینکه دو روز بعدش باز بعد صحبت کردنمون باهم بازم خیلی دوس داشتیم کنار هم باشیم که یادم میاد همون روز ظهر من سرکار بودم که زنگ زد گفت کوجایی دوس دارم ببینمت که منم با عجله رفتم پیشش بدون اینکه اصلا فکر کنم قراره جه اتفاقی بیفته که وقتی رسیدم منو دعوت کرد تو خونه که دیدم با یه شلوار لی مشکی و پیراهن دکمه ای قرمز منتظرمه که وقتی رسیدم و همدیگه رو بغل کردیم فهمیدم تازه از حموم در اومده وهمونجوری تو بغل هم خواست که ببرمش تو اتاق خواب ودر اتاق رو بستیم و تو اتاق تاریک رو تخت دراز کشیدیم و باعشق شروع کردیم به لب گرفتن و کم کم شروع کردیم به لخت شدن وچون من بار اولم بود واقعا خیلی ناشی بودم تا اینکه با زحمت زیاد لخت شدیم وتو بغل هم خوابیدیم که بعد کلی عشق بازی اون دمر خوابید و من خوابیدم روش چون این مدل سکس رو خیلی دوست داشت وعاشق این بود که همیشع زیر بخوابه و من کیرمو برای بار اول از پشت گذاشتم تو کس سفید و تمیز و واقعا خیسش که از شدت شهوت هر دوتامون یه اه عمیقی کشیدبم و ومن ازپشت شروع کردم به کوبیدن و کردنش تا اینکه خسته شدیم و به بغل خوابیدیم و چون جثه اش خیلی ریز و کوچیک و ناز بود راحت تو بغلم جا گرفت وکیرمو از پشت گذاشتم تو کسش و شاید باور نکنید که از یه طرف استرس و از یه طرف عشق وعلاقه به اینکه از هم جدا نشیم باعث شد تقریبا یک ساعت تمام تلمبه بزنم تو کسش و با سینه هاش بازی کنم تا ارضاءشدم وچون تازه پریودش تموم شده بود و احتمال حاملگی نداشت البته این من نمیدونستم واون بهم گفت ومنم با تمام فشار ابمو تو کسش خالی کردم و نیم ساعتی همونطور که کیرن تو کسش بود کنار هم خوابیدیم و بعد از بیدار شدن از هم جدا شدین و این شد سرآعاز سکسهای جالب و بینظیری که همیشه باهم انجام میدادیم ادامه دارد نوشته شکست
0 views
Date: May 31, 2019