سکس با شوهر خواهر حشری ام

0 views
0%

سلام من پرستو هستم 26 سالمه و متاهل عاشق شوهرم هستم و اون هم همین طور اما سر مسائل جنسی با هم توافق نداریم من همیشه تشنه سکسم ولی شوهرم رضا این طور نیست اوایل خیلی باهاش صحبت می کردم که راضی به انجام سکس شه گاهی وقتا حتی مجبورش می کردم رابطه ام با شوهر خواهرم خوب بود و مثل برادر نداشته ام دوستش داشتم گاهی یواشکی بدون این که خواهرم بفهمه با هم می رفتیم شهریار البته فقط برای گردش تا یادم نرفته بگم که من کمر باریکی دارم و تقریبا لاغرم اما کونم واقعا بزرگه و گاهی واقعا باعث دردسر خجالتم میشه پستونامم نسبت به باقی اندامم بزرگترن توی خونه همیشه لباس تنگ می پوشیدم و پیش علی شوهرخواهرمم راحت بودم بعد از یه مدت متوجه شدم که علی نگاهش یا به کون منه یا چاک پستونامو نگاه میکنه یه روز که با هم رفته بودیم شهریار تو ماشین بهش گفتم فکر نکنی متوجه نگاهات نشدم از این قرارا با هم نداشتیم من فقط به تو احتیاج دارم تا درد دل هامو گوش بدی و منم حرفای تورو نگاهم به شلوارش افتاد که کیرش راست شده بود و یه ذره هم خیس بود اما به روی خودم نیاوردم اون روز گذشت و فقط با التماس ازم خواست که فقط اجازه بدم منو ببوسه ومنم مخالفت نکردم بعد از اون روز هر وقت میومدن خونمون یا ما می رفتیم یه طوری که هیچ کس نفهمه دست به کونم می مالید یا یه طوری از کنارم رد میشد که کیرش می خورد به بدنم خواهرم حامله بود بعد از یه مدت بچشون بدنیا اومد می خواستیم بریم بیمارستان دنبالشون خواهرم به علی گفته بود برو دنبال پرستو بیارش اومد دنبالم رضا خونه نبود اومد بالا رفتم تو اتاق که لباسامو عوض کنم اومد تو خجالت کشیدم و دستمو گذاشتم رو پستونام بهش گفتم برو بیرون لباس تنم کنم چشماش قرمز شده بود و شهوت از چشماش می بارید راستش خودمم بد جور تو کف بودم همیشه باخودم فکر میکردم کیر بلند و خوشگلی داره چون قد بلند بود و اندام مطلوبی داشت اومد جلو لباشو گذاشت رو لبامو شروع کرد به بوسیدن و لب گرفتن داشتم داغ میشدم دستامو کشید و نوک پستونامو کرد تو دهنش همچین میک میزد انگار داره عسل می خوره آب کسم راه افتاده بود اگه روم می شد بهش التماس می کردم که کیرش رو در آره بکنه تو کسم زیپشو کشید پایین و کیرش رو در آورد وایییی همونی بود که فکر می کردم گذاشت لای پستونام و شروع کرد به تلمبه زدن لای اون دو تا هلوی خوشمزه به قول خودش آبش اومد و ریخت رو پستونام داشت دیر میشد رفتم حموم که آب کیرش رو از رو بدنم بشورم دستم رو گذاشتم رو چوچولم و مالیدم تا ارضا شدم آخه با کسم کاری نداشت چهار پنج ماهی همون طور گذشت بعضی وقتا یواشکی میومد پستون خوری گاهی هم تو ماشین می خورد تابستون بود همه رفته بودن مسافرت خواهرمم رفته بود یه شب علی برای شام اومد خونمون رضام تعارفش کرد شبو بمونه اونم از خدا خواسته قبول کرد صبح ساعت 5ونیم رضا سر کار رفت من عادت داشتم شبا لخت بخوابم چند دقیقه بعد از این که رضا رفت د ر اتاق باز شد و علی اومد تو پتو رو کشیدم روم اما اون تصمیمش رو گرفته بود از چشماش معلوم بود اومد دراز کشید پیشم و دستش رو آورد زیر پتو نوک پستونام رو گرفت ومالید بعد پتو رو کنار زد و مشغول خوردن شد که یه دفعه دید هیچی تنم نیست با ولع می خورد خودمم حشری شده بودم داشتم دیوونه میشدم رفت پایین و منو کشید لب تخت کونم لب تخت بود و پاهام رو زمین پاهامو باز کرد و شروع کرد به لیسیدن دیگهنتونستم جلوی خودمو بگیرم پاهامو دور گردنش حلقه کردم و کسمو محکم به دهنش فشار میدادم زبونش رو کرده بود تو سوراخ کونمو با اشتها لیس می زد و می مکید جونم داشت در میومد خودم رو کشیدم بالای تخت اومد جلوم زانو زد گفت می مالم رو کست اما توش نمی کنم پاهامو انقدر بالا آورد که سوراخ کسمو خودم میدیدم شروع کرد به مالیدن و هم زمان خوردن پستونام دیدم نمیتونم دیگه تحمل کنم پاهامو انداختم دور کمرش و هر چی زور داشتم کشیدمش طرف خودم کیرش تا ته رفت تو کسم کسم خیلی تنگ بود و داشت لذت میبرد تو عمرم اون قدر حال نکرده بودم نبض کسم شروع کرد به زدن اونم که حس کرد دارم ارضا میشم همزمان با من ارضا شد آبش که اومد کیرش رو در آورد و آب داغش رو خالی کرد روی شکمم بعد از اون ماجرا هر از چندگاهی با هم حال میکنیم اما کیرشو تو کسم نمیکنه امیدوارم شما هم از سکس لذت ببرید ادامه نوشته

Date: August 22, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *