اسمم مرجانه عاشق سکس هستم قد و هیکل نرمال و خوبی دارم حدود چهارسال پیش به دلایلی تنها زندگی میکردم همون موقعها هرشب سکس داشتم البته فقط با دوست پسرم که خیلی حشری و هات بود یه جورایی سکسش واسم خسته کننده شده بود من دنبال تنوع بودم اما مهدی فقط تو سکس دنبال این بود که خودش ارضا بشه با یکی از دوستام که بعضی وقتها لز میکردیم درمیون گذاشتم و ازش خواستم حداقل اونم وارد سکسمون بشه شاید سکس و رابطه مون از این یکنواختی دربیاد قبول نکرد اخه نسرین فقط عاشق کوس لیسی بود و از سکس با مرد حالش بد میشد تنها کمکی که تونست بهم بکنه این بود که احسان رو بهم معرفی کرد گفت از بودن باهاش پشیمون نمیشم منم قبول کردم و با احسان هماهنگ کردم که برم پیشش روزی که میخواستم برم پیش احسان بهترین ارایش رو کردم و بهترین لباسمو پوشیدم قرار بود خودش بیاد دنبالم وقتی اومد دیدم واقعا خوش هیکل و خوش قیافه است سوار ماشین شدم بهم گفت بدون مقدمه میرم سر اصل مطب امروز میخوام جرت بدم و دلم میخواد جوری باشه که بهترین سکس عمرت رو داشته باشی رسیدیم خونه خواهر احسان احسان بهم گفت خواهرش باهاش پایه است و هیچ مشکلی باهامون نداره وارد خونه که شدیم خواهرش با یه لباس پیراهن تنگ و کوتاه رو مبل نشسته بود و داشت با گوشیش بازی میکرد با ورود ما از جا بلند شد و اومد سمت من و بهم خوش امد گفت و بعدش به احسان گفت داداش شما برید اتاق خواب من وسایل پذیرایی واستون میارم همونجا احسان یهو کوس خواهرش رو از رو پیراهنش تو مشتش گرفت و گفت عاااااشقتم خواهرجون خودم وای این صحنه واسم دیوونه کننده بود اخه عاشق مردای بیغیرت هستم احسان دستمو گرفت و کشید تو بغلش و گفت بریم تو اتاق تا بهت حالی کنم سکس و کیر یعنی چی خواهر احسان خندید و گفت داداش فقط یواش حالیش کنی که دوباره بیاد نه اینکه بره و فرار کنه از دستت منم خندیدم و گفت نه عزیزم من عاشق سکس خشن و زن روزای سخت هستم اینجور که احسان داره پیش میره از بودن باهاش سیر نمیشم رفتیم تو اتاق خواب احسان سریع لخت شد فقط شورت پاش بود و به من گفت لباسهامو دربیارم و فقط شورت و سوتین تنم باشه منم همین کار رو انجام دادم رو تخت نشستم که احسان اومد سمتم و منو کشید تو بغلش و با نام خدا شروع کرد به نوازش موهام منم تو بغلش دستشو از لای موهام میکشیدم سمت کوسم احسان شروع کرد به خوردن کوسم از رو شورت من عجله داشتم کوس خوشگلمو زودتر بهش نشون بدم تا اینکه دیدم احسان داره اروم شورتمو درمیاره وقتی کوسمو دید تو چشام نیگا کرد و گفت این کوس خوردن داره اروم سرشو برد لای پاهامو شروع کرد به خوردن کوسم لیس میزد و میک میزد انگشتشو کرده بود توی کوسمو چوچولمو لیس میزد داشتم دیوونه میشدم سرشو محمکتر فشار میدادم به کوسم یهو در باز شد خواهرش بود یه سینی شربت و شیرینی و میوه اورده بود احسان توجه ای نمیکرد و فقط لای پای من به خوردن کوسم مشغول بود منم فقط داشتم ناله میکردم خواهر احسان چند لحظه نیگا کرد و رفت بیرون از احسان میخواستم دیگه کوسمو نخوره میخواستم کیرشو بده تا منم واسش ساک بزنم دلم میخواست منم بهش نشون بدم تو ساک زدن استادم احسان فقط میگفت هیس من هنوز از خوردن کوست سیر نشدم اونقد خورد که بیحال شدم دیدم احسان بلند شد و اروم شورتشو در اورد وای عجب کیر بزرگ و کلفتی احسان خیلی وحشیانه کیرشو اورد جلو صورتمو گفت یالاه بخورش منم شروع کردم به خوردن کیر بزرگ احسان چندلحظه بیشتر نذاشت بخورم احسان شیرینی خامه ای رو از سینی برداشت و مالید به خایه هاش گفت اینارو هم بخور خایه هاشو لیس میزدم از قیافه احسان مشخص بود داره لذت میبره خوشحال بودم و با حس بیشتری خایه ها و سوراخ کونشو لیس میزدم احسان سرمو بالا اورد و سوتینم که هنوز تنم بود رو دراورد درازم کرد و شروع کرد به خوردن سینه هام یه انگشت هم کرده بود تو کوسمو و عقب جلو میکرد فقط منتظر این بودم که کیرشو بکنه تو کوسم که دیدم خودش منو برگردوند به حالت سگی اروم کیرشو کرد تو کوسم واااای چه حس خوبی بود کوسم خیس خیس شده بود احسان تند تند تلمبه میزد و من کیرشو تو کوسم احساس میکردم نمیدونم من چندبار ارضا شده بودم اما احسان هنوز ارضا نشده بود اخسان کیرشو از کوسم کشید بیرون و منو برگردوند و کیرشو کرد تو دهنم تمام ابشو تو دهنم خالی کرد اشاره کرد به حمامی که گوشه اتاق خواب بود و بهم گفت برم تو حمام دهنمو خالی کنم و دست و صورتمو بشورم بیام منم رفتم حمام و دست و صورتمو شستم برگشتم رو تخت کنار احسان دراز کشیدم از همدیگه تشکر کردیم پسر خوبی بود هم از لحاظ اخلاق و اندام و سکس عالی بود ازم خواست هفته ای یه بار سکس باهاش داشته باشم گفت اخه هرشب هرشب ادم خسته میشه قبول کردم لباسهامون رو پوشیدیم و من رفتم جلو اینه ارایشمو مرتب کردم از اتاق اومدیم بیرون خواهراحسان خسته نباشید بهمون گفت احسان خندید و بهش گفت حسناجان دست شما مرسی واقعا یه دونه ای منم تشکر کردم از حسناخانوم و یه خداحافظی صمیمانه و با احسان اومدم بیرون وقتی تو ماشین نشستیم به احسان گفتم هنوز دلم کیر میخواد احسان خندید و گفت قرارمون هفته ای یک شب تا صبح قول میدم تو همون یک شب اینقد بکنمت که تا یک هفته هوس کیر نکنی منو رسوند جای خونه خداحافظی کرد و رفت بعد از اون مدت خیلی باهم رابطه داشتیم اما خب کم کم به دلایلی رابطه مون کم شد هنوزم باهم در ارتباط هستیم اما ماهی یکی دوبار اونم فقط از طریق تلفن و تلگرام نوشته مرجان تنوع
0 views
Date: August 29, 2018