سلام مهم نی فوش بدین ندین هر چی شما میگین راسته من یه عمه دارم به اسم حکیمه از بچگی که یادمه کونش تو کله خانواده از همه بزرگ تر بود افتخارم میکرد من از بچگی همیشه دوست داشتم عممو بکنم همشونو هاا ولی به هیچکدوم اندازه حکیمه حس نداشتم کلا خانواده خوبی بودن پسر کوچیکشو که کون کون کردم دخترشم یادم نی هشت نوسالش بود تو عالم بچگی که هنوز کس ندیدمو اینا فقط برا دیدن کسش شلوارشو با استفاده از یه بازی در میاردم کیرمو میمالیدم روش تا ابم بیاد یکم که بزرگ تر شد داشتم امادش میکردم برا اینکه از کون بکنمش که دیگه فهمیدو نذاشت اون گذشت من تو کف کس و کون عمم خیلی بودم ما عیدا همیشه خونه هم دعوتیم یه عیدی که خونه پسر عمه بزرگیم دعوت بودیم یه عمه دگیه البته یه تیشرت پوشیده بود که یقش به حدی باز بوود که یه سانت میکشیدیش پلیین نک سینه قهوه اییش معلوم میشد من از اونجا دیگه نتونستم ولش کنم دوس دختر داشتم کم کم از کس میکردم چند تاییو ولی حتی وقتایی که قرص یا اسپری میزدم هر کار میکردم ابم نمیومد دیگه به عمم که فکر میکردم ابم میومد خلاصه اقا به دلایلی من هر روز یه روز در میون دم خونه عمم باید برم یه وسیله ایی و بگیرم چند باری ا حموم بوود تو خونه پدر بزرگ پا ظرف شستن چسبوندم بهش خودشم کمکم اومد تو بازار که من توونخشم موقع رو بوسی کردن گوشه لبو همو میبوسیدیم جلو همه بچه هاش میگفت من این برادر زادمو از همه بیشتر دوس دارم مثه بچه های خودم رفتیم یه جایی استخر رفت مایو سکسی و فلان اله نه ها تاپ شلولرک نازک پوشید ولی سردش میشد نمیومد تو اب کشوندمش تو اب لرزش که تموم شد از پایین هی مالیدم بهش تا اومدیم بیرون رفت لباس عوض کنه ت اتاق اومدم پشت سرش برم پسر دومیش رسید رفتم یه جا دیگه دوباره رفتیم رو حیاط بشینیم به قلیون کشیدنو مشروب و اینا خیلی نمیخورد پنجاه سالشه ولی تازه اس شوهرش میکنتش راننده ام هست خوب مونده عمم اقا بعد مشروب و رقص و اینا همه لش شدن من و عمه نشستین به قلیون کشیدن بقیه ام بودن کم کم رفتن من دراز کشیدم و میکشیدم بالش نبود رو حیاط گفت سرتو بزاررو پام عمه دامن پاش بود اون عمه بزرگمم رو به رومون بود کم کم با سرم دامنشو تا ساغ زدم بالا که صورتمو بمالم بهش از اینای یک که یه دونه مو نداره سفید ه نه اونی کهشما فکر میکنین ترو تازه نصثبت به سن خودش اما سفیدو بدون مو کلن خانواده پدریم اینطوری ان کسو و کیر زیز بغلش مو خیلی نازکیه خلاصه مالیدم عمه بزرگگمم دراز کشید روشو کرد اونور این عمم تکیه داده بود به پشتی تو حیاطو میکشد منم مهو پاهاش دستمو کردم زیر دامنش هیچی نگفت البته اینقد جرعت داشتم خیلی جاها بهم پا میداد که من همچین جرعتی داشتم مثلا یه چهار شنبه ثوری همه به بغل وایستادن عکس بگیرن دستشون دور کمر هم من دستمو گذاشتم رو سینش کیرمو چسبوندم درش بازی میدا کونشو مقاومت نمیکرد ولی انگار عذاب وجدان میگرفت بعدش دور میشد تا اونروز تو باغ زستم زیر دامنش بودتا یکم بالا زاتوش رفتم ولی خیلی دلم میخواست برسم به کسش نمیشد یهو دخترش اومد پاشو جمع کرد دامنشم از پشت کرد تو جورابش که یعنی دست زدن ممنوع من خواببیدم تا کیرم بخوابه بلند شدم ولی بازمپا داد اونروز فهمیدم که بردم یه بارم یادم نی عروسی که بود خیلی ادم شوخیه من میخواستم از پسرش کت شلوار بگیرم رفتم تو اتاقش بپوشم ببینم اندازمهیا نه پوشیدم بود اومدم عوض کنم اومد تو اتاق جلوم لخت شد بالاتنه پیرهنو کوتو پوشید ولی پایین تنه اول شلوار پوشید بعد دامنو در اورد خلاصه بریم سر اصل داستان یه روز که ساعتا یازده ایی رفتم اونجا اکثرا تو نمیرم کارمو انجام میدم وسیله هارو میگیرم میرم حموم بود عمم دخترش مدرسه پسسرشم کلاس داشت داشت میرفت دانشگاه گفت بیا تو مامان اومد بیرون بهت میده منم رفتم تو اون رفت دانشگاه عمم زنگ حمومو زد من نمیدونستم چیکا کنم گفتم عمه من ام بقیه رفتن منتظر شمام وسیله بگیرم گفت یعنی هیچکس نی گفتم نه گفت هیچی میخواستم بگم برام لباس زیر بیاری گفتم کجان خووب گفت کشو دومی ولی ولش کن نمیدونی کدومارو بیاری حولمو میاری بی زحمت رفتم بیارم از تو اتاقشون گفتم بزار شورت سوتینم ببرم یه دو تا نو بودن قرمزمـبودن ولی ست نبودن بردم براش گفتم عمه اینارو ام اوردم گفت نه اینارو گذاشتم پنج شنبه ــ شوهرش میاد بپوشه گفتم خو الان بپوش دلمو نشکن برا تو اوردم دیدم عوض شد رفت خوشک کرد پوشید یه حوله دور موهاش یکم بدنشم پوشیده بود اومد بیرون گفت عمه فلان چیزو اومدی بگیری گفتم اره بیش خودم گفتم یهو برم تو اتاق داره میپوشه گفتم الان برات میارم رفت تو اتاقشون بیاره رفتم تو یهو حوله رو باز کرده بود گفت هووی کجا میای بعد خندید گفتم حواسم نبود گفت طوری نی غریب نیسی که گرفتم ازش گفت بشین عوض کنم بارم یه چی بخوری گفتم نه و اینا گفت نه نمیزارم بری منم موندم نمیتونم کامل توضیح بدم از دکتر شناسیو ادعا دکتری بودن عمم ولی اینو میگم که یه غزه زده بود بغله کیرم خیلی ریز ولی راست میشد قشنگ معلوم میشد گفتم بش بگم کدو دکتر برم اینا اینطور چیزیه میخوا مبا دوس دخترمکاری کنم در میگیره بعدش خوب میشه باورتون نمیشه اومد بیرون میدونستم اول خود میگه ببینم گفتم براش شربتمم خوردم گفتم کجا برم دکتر یکی پیدا کردم زنه خجالتم میشه گفت من عمتم دیگه کو ببینم دست نمیزنم نترس گفتم اخه اینطوری معلوم نمیشه چقتایی میرم پیش دوس دخترم اولش لینطوره بعد مه تموم شد خوب میشه گفت ععع پس منو دیدی اونطوری شد منم گفتم اره گفت کو بزرگش کن من ببینمشیهو خطر ناک نباشه اقا من مکیرم راست بود مه به حساب رفتم تو دسشویی راستش کنم چند ثانیه ایی صبر کردم گفتم عمه بیا گفت بکشـبالا مرتیکه بی بیرون من بیام تو خلا من اومدم بیرون در اوردم نشونش دادم دست که گذاشت روش با اون تاپ کیریش دیگه نفهمیدم دست انداختم گلوشو گرفتم خوابوندمش گفت چیکا میکنی هووی گفتم دگیه نمیتونم کشتیم گفت خله خوب وایسا پشت بنده درو بندازم با کیلید باز نشه برو تو اتاق تو رفتم تو اتاقشون فکر کردم دیدم کسشکیه اومد بهش گفتم عمه ببخشید من خیلی ادمه حشری ای ام میرم خونه گفت نه دگیه مننمیزارم بالا خره با اروزوم رسید گفت ببینم غدتو تا کشیدم پایین کرد تو دهنش منم کلشو گرفتم دوباره خون به مغزم نرسید شروع کردم تلمبه زدن تو دهنش در اوردم لباساشو با لباسو خودمو ـحالم از کس جونو تر تمیز بهم میخوره برا خودرن هیچی نفهمیدمـافتادم به جون کسش خوردم خوردم خوردم فقط بلند شدمـکیرم و کردم تو کردم کردم کردم یه پنج دقه ابمو ریختم تو اخه اون یاسه شده دیگه هیچی نگفت لب گرفتم وایی عاشقه لباشم اون کس سن بالا و گشادش اون سوارخ کونش که موقع داپی شدن باز میشه از هم خلاصه دیگه بعد از اون هر موقع رفتم وسیله بگیرم اگه کسی نبود همون تو راهرو یا اپه خود عجله نداشتم رو تخت میکردمش روزایی ام که کسی بود میومد باها رو بوسی میکرد ولی لب میبوسید خو اونا نبودن که میگفت مثلا ددگه بگو به بابات بیاد تا اس ام اس بدمـبهت بابام مییرفت اس امس میداد کارو همه چیو تعطیل میرکدم میرفتم هر زمان بخوام و بشه میکنمش اما حیف دیشب مست بودم ولی نمیشد کل خانواده بودن نذاشت فقط یکم پا ظرف شویی به بهونه اب خوردن مالوندمش دوس داشتین باور کن دوسم مداشتم به تخم مرغا تو یخچالمون هر چی ام میگن مال خودتون نوشته
0 views
Date: August 23, 2018