سلام من ارش هستم 27 ساله از تهران یه روز احسان رفیقم اومد در خونه ما گفت بریم قهوه خونه اونجا با هم صحبت کنیم گفتم بریم رسیدیم به باغچه رستوران همین که میخواستیم بریم تو 2تا خانوم خوشگل دم در وایساده بودن من رفتم جلو بهشون سلام کردم اونا هم جواب سلام منودادن یکشون برگشت گفت چه پسر با ادبی پیشه خودم گفتم الکی الکی گرفت به احسان گفتم اینا امارن احسان گفت ما به اینا نمیخوریم گفتم داداش تو واسا نیگا کن هرچی هم شد تو نیا جولو خلاصه رفتم پیششون گفتم اگه وقت دارینو افتخار میدین یه 2 کامم با ما بگیرین اولش یه ذره ناز کردن بعد همونی که به من گفته بود با ادب لیلا گفت چیزی نمیشه که پروانه جون بریم خلاصه در ضمن نمیدونستیم اینا متاهلن من با لیلا احسان هم با پروانه رفیق شد 1 2هفته ای گذشت از اونجایی که من خیلی شیطون بودم به لیلا پیشنهاد سکس دادم اولش گفت نه من جنده نیستمو تو منو خراب فرض کردی و از این حرفا پیشه خودم گفتم کون لقش هر چقدر هم خوشگل باشه ولی کس و کونو نده بدرد نمیخوره پس ولش کردم هر بارم زنگ میزد جوابشو نمیدادم تا اینکه احسان با پروانه رفتن خونه احسان از قرار احسان دست به پروانه نمیزنه منم احسانو سرزنش کردم که چرا نکردیش بعد قضییه احسان یه بار با احسانو پروانه رفتیم قهوه خونه نیم ساعتی از نشستنمون میگذشت که لیلا اومد پیشمون نگو مراسم اشتی کونون بوده منم نمیدونستم خلاصه دوباره رابطمونو از سر گرفتیم من که از حرف خودم عقب نمیکشیدم تا اینکه لیلا راضی شد به لب دادن قرار شد خودمون قلیون بیاریم بریم تو این باغ های اطراف تهران قلیونو کشیدیم بعد به لیلا گفتام بریم لای گندوما ارفتیم اونجا من افتادم روش همینجور لباشو میخوردم یه دفه دستم رفت تو مانتوش سینه هاشو گرفتم انداختمش بیرون میخوردمش کمر شلوارمو باز کردم کیرمو اوردم بیرون گفتم بخورش همش میگفت سرم بالا پایین میشه زشته میفهمن گفتم من این چیزا حالیم نیست بخور خلاصه انداختم دهنش مسه بستنی میخوردش 1 2 بار دیگه همینطوری رفتیم بیرمن این کا رو کردیم تا اینکه خودش گفت دیگه نمیتونم باید اساسی حال کنیم من تو کرج یه رفیق داشتم که قبلآ به من گفته بود اگه کسی رو داشتی مکان هست روم حساب کن بردمش اونجا دمش گرم عجب جایی بود کصافط 4تا تخت بغل هم گذاشته بود چه چیزی شده بود کاری ندارم با لیلا رفتیم تو اتاق رفیقم قلیون اورد کشیدیم که نم نم از همونجا شروع شد قرص دیر ارضایی داشتم از ترس اینکه عمل نکنه 2 انداختم بالا طبق معمول از لب شروع کردم رسیدم به سینه هاش بعد نافش و بلاخره به بهشت اونقدر کسشو خوردم که از حال رفت میگفت تو خدا بسه بسه یه ذره که ارو شد گفتم حلا نوبت توء عین یه بستنی قیفی گرفته بود تو دستش ای میخورد ای میخورد بعد تلمه زدن شروع شد جاتون خالی 2 ساعت تموم تلمه زدم باور کنین چشام سیاهی میرفت بعد سکس بود که خودش گفت من متاهلم دروغ چرا بعد اون قضییه با اینکه میدونستم شوهر داره بازم باهاش سکس کردم نتیجه گیری اینکه مسمم رو حرف بایستید حتمآ جواب میده نوشته
0 views
Date: August 22, 2018