سکس با مستاجر بیوه

0 views
0%

سلام من محسن هستم خاطره ام هم واقعی ساکن تهرانم موضوع برای چهارسال پیشه وقتی من نوزده سالم بودیه مستاجر آوردیم میانسال شوهرش فوت شده بود دخترشم سرزندگی اش بود فریبایه زن چهل وهشت ساله سفید هیکل مانکن خیلی کم بیرون ازخونه میرفت اکثر اوقات من باخودش میبرد برای خرید من از بچگی عاشق زنهایی بودم که جوراب نازک میپوشیدن ومیانسال بودن فریبا همیشه بایه دامن جوراب نازک تازیرزانووپیراهنی که آستین کوتاه ویقه بازداشت تنش میکرد جلو من کلآ راحت بودمنو همیشه دوست داشت منم خاله فریبا صداش میزدم بابام صبح میرفت اداره بعدازظهرمیرفت نمایشگاه منم مشغول کارآموزی بودم همیشه برای فریبا نان میخریدم کلآ درددلم پیش فریبابود مامانم هم شاغل بود اکثر اوقات نهار و شام بافریبا میخوردم و دیدش میزدم کاملآ متوجه میشد ولی اصلآ به روی خودش نمیاورد بعضی اوقات تامتوجه میشد پاهاشو دید میزنم دامنشو آروم بالا میزد وانگشتهای پاهاشو تکون میدادمنم خیره میشدم به اندامش سینه های بزرگش دندونهای سفیدش با اون پاهایی که منو تحریک میکردن یه روز طبق معمول داشتم برانداز میکردم پاهاشو که دیدم یکی ازجورابهاش دررفته خیلی دلم میخواست لمسشون کنم اماهم خجالت میکشیدم هم میترسیدم به خانواده ام بگه و دیگه نتونم اون هیکل ببینم خلاصه باترس ولرزبهش گفتم خاله فریبا جورابت دررفته با لبخندمرموزی گفت آره بایدبرم بازاربخرم که پریدم توحرفش بهش گفتم الآن میپرم سرکوچه برات چندجفت میگیرم که اول گفت نه بعدبا لحنی نازک گفت هر رنگی دوست داشتی بخر گفتم باشه الآن میام گفت محسن جان پولشو بایدحساب کنی گفتم باشه سریع رفتم ازیه مغازه روسری فروشی که جوراب و لباس زیرهم داشت چندجفت شیشه ای رنگ پا ومشکی کفه داربدون کفه ویه جوراب شلواری نازک که خیلی خوشگل بود خریدم و از هول اینکه پاهاشو زودتر دید بزنم دویدم سمت خونه وقتی رسیدم پیشش قلبم داشت تندتند میزدجورابهارو دادم بهش خندیدو گفت قراره قحطی جوراب بیادمنم گفتم این که چیزی نیست وجوراب شلواری که نشونش دادم یه دفعه جاخوردوگفت اینم خریدی منم گفتم آره ناراحتت کردم گفت نه یه مکث کردوگفت میخوام یه چیزی بپرسم ازت ولی اگر راست نگی دیگه نه من نه تو جراتم روزیادکردم وبا لحنی محکم گفتم بگو خاله امارنگم پریده بود یکم میترسیدم گفت من چندین بارمتوجه شدم تو بدن منو دید میزنی اما بیشتر پاهامو منم از عمد دامنمو میدم بالا چراخوشت میاد از این کارا اگرراستشو بگی جوراب شلواری همین الآن میپوشم و میذارم پاهامولمس کنی بهش گفتم دست خودم نیست ازتوخیلی خوشم میادهیکلت اون چیزیه که من میخوام خندید وگفت ای شیطون بلا جورابهایی که پاش بود درآورد خواست جوراب شلواری بپوشه که متوجه شدم انگشت شصت پاش ناخنش رفته تو گوشت بهش گفتم خاله اجازه میدی ناخن پاتوباناخن گیربگیرم تا اذیتت نکنه بعدجوراب بپوشی خداییش اصلآ نمیدیدم که شهوتی شده باشه میخواستم بادست زدن به انگشتش وپاهاش تحریکش کنم بلکه بتونم باهاش رابطه برقرارکنم قبول کرد ناخن گیرآوردم وبهش گفتم درازبکش مشغول بازی با انگشتش شدم ناخنش درست گرفتم و یکم ادکلن زدم به انگشتش بعدبهش گفتم بیا تازه هم جوراب برات خریدم هم انگشت پاتو درست کردم احساس کردم یکم صداش لرزش پیدا کرده حتی دستهاشم میلرزید وقتی میخواست جوراب شلواری روپاش کنه خلاصه اول دوتا پاهاشو کرد تو جوراب شلواری بعدکه میخواست بکشه بالا و دور باسنش بلندشدازجاش وگفت روتو برگردون منم برگردوندم کلمو بعدنشست پیشم وگفت میخوایی درازبکش سرتوبذارروپاهام ودست بزن به پاهام تانزدیک رونم بعدش خندید وگفت شیطون نره تو جلدت منم که حسابی تحریک شده بودم بهش گفتم خاله شما بشین تکیه بده تاهم دست بزنم و هم ماساژبدم ماهیچه پاتو نشست وچشماشوبست واییییییییی حالابه آرزوم رسیده بودم کف پاهاش صورتی بودمچ کلفت پاهاش ساق ها و ماهیچه بزرگ ونرمش داشتم میمالیدم وهرازگاهی کف پاهاشوبه بهانه بلندکردن میزدم به کیرم تایواش یواش دستمو بردم نزدیک زیرزانوهاش که دیدم خوشش میادآروم آروم زیرزانوهاشومیمالیدم میامدم بالاروی رونهای گرم ونرمش هیچی نمیگفت فقط نفس نفس میزدومنوهمراهی میکرد جراتمو بیشترکردم ورونهاشو که میمالیدم آروم آروم اومدم نزدیک شیکمش که دیدم پاهاشوازهمدیگه بازکردوگفت بچه کشاله رونم هم بمال بهش گفتم خاله میشه درازبکشیدتامنم خسته نشم خندیدوگفت خدابه خیرکنه ودرازکشید دامنشوتانزدیکیهای کسش زدم بالاالبته دستام میلرزیدن که گفت چته خندیدم گفتم هیچی چون شلوارگرم پوشیده بودم بزرگی کیرم معلوم بود چندباری که ازنوک انگشت پاش تانزدیک کسش دست میکشیدم احساس کردم بدنش داغ شده دلوزدم دریاودامنشو تا شکمش زدم بالا نزدیک بودسکته کنم شورت پاش نبود خط کسش خیلی بلندبود پهنای کسش و بدون مو بودن کسش حالمو خرابتر کرد و بی اختیارشروع کردم ماساژ کسش اول دستمو زد کنار و گفت بچه خل شدی التماسش کردم قسمش دادم به جون دخترش که بذاره فقط یکم بمالمش براش وگفت بمال فقط کار دستمون ندی چشماشو بست حالادیگه مطمعن بودم داره حال میکنه وتحریک شده یکم مالیدم و پاهاشو از همدیگه بازکردم خیسی کسش کاملاازوسط پاهاش زیراون جوراب شلواری برق میزد صورتموبردم جلوبوش کردم یه بوی عطرونم خاصی داشت خوشم اومدوبوسش کردم خیلی آروم گازش گرفتم که دیدم پاهاشوبست وسرمنوبین پاهاش فشاردادوباصدای لرزونی گفت بخورش تااین جمله شنیدم بلندش کردم وپیراهن تنشودرآوردم ازروی سوتینش سینه هاشوخوردم وسوتینش درآوردم حالاهردوازخودبیخودشده بودیم درازش کردم وخودمم لخت شدم اززیرجوراب شلواری کسشومیخوردم تانوک انگشتانش کیرمن کلفت نیست اماحدودآ بیست ویکی دوسانتی هست کیرمومیمالیدم به کسش وقسمتهایی که جوراب شلواری بود زیربغلشومیخوردم بوی عرق خاصی داشت بدون مووصاف بود پشتش چنگ میزدم کمرشوبالاپایین میدادکونشومیمالیدم کیرموگرفته بودتودستاش ومیمالیدش بهش گفتم بخورش گفت نمیتونم حالم بهم میخوره سینه هاشومیخوردم نوک داشت و موهای نرم وریزی دورقهوه ای سینه هاش داشت که حشرمنوبیشترمیکرد رفتم بین پاهاش پاهاشوازهمدیگه بازکردم کسشوتاجایی که تونستم خوردم کاملاخیس شده بودکسش پریدم ازکشو دراول قیچی آوردم یه ذره خط دوخت جوراب شلواری بریدم طوریکه بشه کیرموجاکنم توکسش آروم آروم کلاهک کیروگذاشتم توسوراخش وفشاردادم تانصفه رفت عقب وجلومیکردم تابیشتربره توکسش فریباهم کلمومیکشیدنزدیک صورتش وبوسم میکردهرازگاهی لبهاشوقفل میکردتولبهام ناله میکرداززورشهوت ومیگفت جووووون همش مال خودته کیرت مال کس منه بکن منوفشارش بده تاته بره توکسم منم بلندشدم پاهاش سرشونه ام بود بو میکردم پاهاشولیسشون میزدم کف پاهای صورتیشو رونهاشو دست مالی میکردم واززیراون جوراب شلواری برآمدگی کس سفیدشونگاه میکردم وهمش قربون صدقه فریبامیرفتم چنددقیقه به همین شکل گذشت احساس کردم آبم میخوادبیادازیه طرف فریبااون چیزی بودکه میخواستم ازیه طرف جوراب شلواریش منوبیشترحشری میکردازیه طرف دلم نمیومدزودتموم بشه روی شیکم درازش کردم خط دوخت جوراب شلواری بیشترپاره کردم طوریکه تانزدیک کش دورکمرش رفت کونشوازهم بازکردم عرق کرده بودبادستمال کاغذی پاکش کردم که گفت بذاربرم دستشویی بشورمش قبل ازاینکه ازروش بلندبشم سوراخ کونشوبوکردم باوجوداینکه بوی بدی میداداماخوشم میومدازاون بو یکم دیگه بوش کردم وگفتم بروبشورش تالیسش بزنم رفت دستشویی وبرگشت روی شیکم درازش کردم واییییییی یه سوراخ خیلی ریزصورتی باخطهای ریزی که دست نخورده بود یکم که زبونش زدم دیدم به آف واوف افتاد زبونمومحکمترمیزدم به سوراخش اونم بیشترازلذت به خودش میپیچید بهش گفتم خاله فریباکیرمن لاغره اجازه میدی فقط کلاهکش بکنم توکونت گفت من تاحالاکون ندادم اما شنیدم درد زیادی داره وازلین از تو کمدبیار چربش کن اگر دردش زیادبود باید بکشیش بیرون وازلین آوردم زدم سوراخش صورتیش بعدکیرخودم به بغل درازش کردم وگفتم خودت فشاربده تا به عقب وجلو میکردمنم فشارکوچولومیدادم تا کلاهک کیرم رفت تویه جیغ کشیدوسریع خودشوپرتاب کردجلوکه هیچی بهش نگفتم وازپشت گذاشتم کسش یکم دیگه تلمبه زدم دیدم آبم میخوادبیادبیرون کشیدم کیرمووبهش گفتم باپاهات برام بمالش تاآبموبریزم روی جوراب شلواریت گفت چشم برگشت وکف پاهاشوچسبوندبه کیرم بادستشم کلاهک کیرمو میمالیدتاآبم پاشیده شدروی پاهاش وماهیچه پاهاش یکم بیحال شدم چنددقیقه کیرمومالیدوبهش گفتم درازبکش تابرای باردوم توروهم ارضاکنم جوراب شلواریش که آبم روش بوددرآورد پاهاشوبازکرد چوچولشوگرفتم بین لبهام ومیک میزدم چنگ مینداخت توموهای سرم ولرزیدآبش اومد و با لبم زیر شیکمشو جایی که موهای شرم گاهی داره لیس میزدم ونافشو بوس میکردم که دستاشو باز کرد و با چشمانش بهم اشاره کردکه برم بغلش سینه هاشوگذاشته بودتوپشتم وبانوک سینه هام بازی میکردپشت گردنموبوس میکردومیگفت توبعدازهشت سالی که شوهرم فوت شده تونستی منوتحریک کنی چندین بارم باهم سکس داشتیم حتی شبهاتاصبح همیشه براش لباسهای زیرتوردار وجورابهای شیشه ای میخرم ازاینکه داستان منوخوندین متشکرم ببخشین دوستانم اگرزیادبود نوشته عاشق جوراب

Date: February 11, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *