سلام دوستان رامین هستم 35 ساله از مشهد دفتر املاک دارم یک روز صبح ساعت 10بود که یک خانم چادری خوشکل اومد سلام کرد گفت ببخشید اقا خونه برا اجاره میخام من هم دو سه مورد که به پولش بخوره بهش گفتم گفت میشه دید گفتم چرا که نه بهش گفتم بریم ببینیم سوار ماشین شدیم رفتیم مورد اول و سوم رو پسند نکرد ولی از دومی خوشش اومد بعد به اتفاق هم اومدیم بنگاه گفت من برم بعدظهر شوهرم میاد با اون میام گفتم مشکل نداره بعدظهر شد دیدم با شوهرش اومد اصلا تعجب کرده بودم همچین زن خوشگل خوشتیپی چرا باید زن این چلغوز بشه اصلا به هم نمیخوردن هرچه از خوشگلی زنه بگم کم گفتم خیلی به دلم نشسته بود تو فکر بودم که این یارو میتونه همچین زنی رو بکنه که یکدفه مرده گفت ببخشید میشه یک بار دیگه خونه رو من ببینم گفتم بله بزارین زنگ بزنم ببینم هستن زنگ زدم گفتم اره برید ببینین ولی خودم نرفتم بعد 20 دقیقه اومدن گفتن خوبه زحمت بکشین قولنامه کنین من هم زنگ زدم به صاحبخونه برا تنظیم قرارداد بیاد بعد از یک رب اومد و قولنامشو نوشتم در حال قولنامه نوشتن بودم هرزگاهی به زنه نگاه میکردم لامثب هیچ نقصی نداشت هی تو دلم به مرده میگفتم کوفتت بشه همچین کسی میکنی قولنامه تمام شد و همگی رفتن قرار شد که برا تحویل من زنگ بزنم بعد دو روز زنگ زدم به مرده گفتم تشریف بیارین هم صورت برداری کنم و خونه رو تحویل بدم که گفت من سر کار هستم به خانمم زنگ بزن بیاد بهش گفتم شمارشو ندارم گفت برات میفرستام گفتم باشه خداحافظی کردم قطع کردم شماره زنشو برام اس کرد وقتی زنگ زدم یک صدای نازی گفت الو گفتم سلام خانم رضایی من از بنگاه تماس میگیرم گفت خوبین شما اقای افشار گفتم ممنون گفت بفرمایین گفتم زنگ زدم به شوهرتون گفت سر کاره شماره شما رو داد گفت با شما هماهنگ کنم برا تحویل اپارتمان تماس گرفتم تشریف بیارین بریم صورت برداری کنیم و خونه رو هم بهتون تحویل بدم گفت باشه تا نیم ساعت دیگه میام تشکر کردم و قطع کردم نیم ساعت بعد دیدم اومد ولی خوشگلتر از روز اول داشتم دیونه میشدم خودش فهمیده بود که ازشش خوشم اومده به خاطر همین هم طرز صحبتش فرق کرده بود هم تیپش یک عطر دیوانه کننده ای هم زده بود که هر مردی رو شهوتی میکرد با هم رفتیم طرف خونه داخل اپارتمان که شدیم سر صحبت رو باهاش باز کردم دیدم هم با خنده و عشوه جواب میده فهمیدم که بدش نمیاد ولی شل هم نیست بلاخره هر طور بود بیشتر پیش رفتم ولی با استرس که اگه قبول نمیکرد برام بد میشد با خنده بینیشو گرفتم تو دستم که یهو رفت عقب گفت زود خودمونی نشو من هم دیگه بیخیال شدم و صورت برداری کردم اومدم و کلید خونه رو تحویل دادم گفتم اگه میخاست پا بده فرصت خوبی بود ولی دست رد زد دو روزی گذشت زنگ زدم برا حساب کتاب که گفت شب میام خدمتتون شب اومد و حساب کتاب کردم قولنامشونو دادم ولی من جدی برخورد کردم رفت یک روز تو تلکرام بودم که شمارشو ذخیره کرده بودم اومد بالا دل زدم به دریا گفتم بزار یک پیام بزارم نوشتم سلام بعد از یک ربع نوشت سلام به روی ماهت تعجب کردم گفتم شاید اشتباه گرفته بهش گفتم شناختی که گفت کیه که بنگاه دار محلو نشناسه من هم باز زدم به پرویی گفتم از روزی که دیدم بد منو شیفته خودت کردی خندید گفت من اینم دیگه گفتم میتونم بپرسم سنتون چقدره و اسمتون چیه گفت اول تو بگو براش فرستادم بعد نوشت مینا هستم 31 سالمه ازم پرسید تو مجردی گفتم نه بابا تازه دو تا پسر هم دارم خندید گفت برعکس من دو تا دختر دارم گفتم چه خوب بیا فامیل بشیم خندید گفت خوب حالا گفتم میناخانم افتخار میدین گفت چی رو گفتم با هم دوست بشیم گفت باید فکر کنم گفتم فکر کردن نداره جوابش یک کلمه هست اره یا نه گفت تا چه حدی باشه منم بی مقدمه گفتم تا سکس گفت چه زود رفتی اخرش گفتم من از خاله بازی خوشم نمیاد گفت من هم ازت خوشم اومده اوازتو شنیدم که اهل حالی گفتم شما مگه منو میشناسی گفت من ارایشگاه دارم با دو تا از دوستام رفیق بودی گفتم مگه شما زنا برا هم تعریف میکنین گفت فقط با دوستای صمیمی گفتم حالا بد تعریف کردن یا خوب گفت اگه بد میگفتن من الان به تو پیام نمیدادم گفتم حالا کی هستن اون دوستا که با من رفیق بودن گفت حالا بماند من هم اسرار نکردم چون خودش مهم بود دیگه رومون باز شده بود بهش گفتم مگه شوهرت تامینت نمیکنه که گفت دست رو دلم نزار 12 ساله عروس شدم یک بار مزه سکس نفهمیدم و قتی دوستام تعریف میکنن من حسرت میخورم من عاشق سکسم و لی کسی نیست من رو ارضا کنه یهو نوشتم من هستم میخای گفت میترسم گفتم یک بار بیا کارت نباشه به بدبختی راضیش کردم ولی میگفت که با حرفهام خودشو خیس کرده قرار شد فردا ظهر به هوای مدرسه دخترش بیاد بیرون من هم کلید یکی از واحد اپارتمانی که برا فروش بهم سپرده بودن رو برداشتم و رفتم خونه نهار خوردم و منتظر پیام مینا بودم که ساعت نزدیک 3 بود که اس داد کجایی من هم گفتم نزدیک بنگاه گفت بیا سر کوچه دوم من هم رفتم وقتی اومد نشناختمش عینک دودی زده بود با مانتو کرم اومد در جلو رو باز کرد نشست چند ثانیه مکث کردم و نگاهش کردم زیبایی خاصی داشت گفت اوی کجایی گفتم اونقدر خوشگلی که باورم نمیشه یک روز همچین دوستی داشته باشم خندید گفت اختیار داری تو هم خوشتیپو خوشگلی گفتم تو یک چیز دیگه هستی راه افتادم به سمت خونه سر کوچه پیادش کردم گفتم من میرم تو اون خونه درو باز میزارم تو پشت سرم بیا تو اسانسورو بزن بیا طبقه دوم گفت باشه من اومدم رفتم بالا خوشبختانه صاحب خونه شهرستانی بود و هر وقت برا زیارت به مشهد میامد تو همین خونه مینشست لوازم هم کامل داشت مینا اومد تو درو هم بستم کفشاش رو در اورد اومد جلو بغلش کردم لب تو لب شدیم این قدر شهوتی بود که چشاشو بسته بود زبونشو تو دهانم به طور ماهرانه ای میچرخوند من هم روسریشو برداشتم موهای بلند دودی که صورتشو زیباتر کرده بود همینجور درازش کردم رو فرش و افتادم روش بغل گردنش رو میخوردم که دیوانه شده بود که یهو دیدم کل بدنش لرزید فهمیدم که ارضا شد باز ادامه دادم در همون حال دکمه های مانتوشو باز کردم زیرش یک تاپ لیمویی خوشرنگ و یک سینههای سایز 80 رو فرم بود که حالمو خراب کرد اومدم پایین تر رسیدم به سینه هاش که بلندش کردم تاپشو در اوردم یک سوتیین خوشگل زرد قناری روش گلهای بنفش داشت که سینشو از زیرش در اوردم یک سر صورتی کم رنگ داشت که زیباترش کرده بود کردم دو دهنم شروع کردم به خوردنش ان قدر خوردم که ناله میکرد بعد رفتم دور نافشو به لیس زدن که میگفت رامین جون کوسمو بخور گفتم چشم به اونم میرسیم رفتم پایینتر شلوارش هنوز پاش بود یک جا باشرتش در اوردم وا حیرت زده شده بودم بسکه کوسو کونش خوشگل بود کسش خیس خیس بود صورتی پف کرده میگفتی اولین باره میخاد بده یهو رفتم لای پاش شروع کردم به خوردن کوسش چندتا زبون زدم دوباره لرزید و میگفت بکن منو از خودم یادم رفته بود که هنوز لباس تنمه سریع بلند شدم همه رو در اوردم و رفتم باز لای پاش شرو ع کردم به خوردنش مینا هم ناله میکرد گفت کیرتو بده بخورم من هم به حالت 69 شدم کیرمو کرد تو دهنش تا ته استاد بود بغل پاهمو همچین لیس میزد که دیوانه شده بودم من هم وحشیانه کسشو میخوردم زبونمو میکردم تو کسش چشمم افتاد به سوراخ کونش خوشگل بود زبونمو کردم توش خوشش اومده بود داد میزد میگفت کیرتو بکن تو کوسم من هم بلند شدم و سر کیرمو گذاشتم دم کسش با یک فشار رفت تو داغ بود اولش یواش بعد تند کردم که مینا پاهاشو دور کمرم قلف کرد وتو موهام چنگ مینداخت که یهو لرزید سه بار ارضا شد و هی قربون صدقه من میشد من هم دیدم که ارضا شد از کسش در اوردم بهش گفتم از کون میخام که گفت تا حالا نداده میگن درد داره به اسرار قبول کرد من هم با اب دهنم دم کونشو خیس کردم و سر کیرمو یواش یواش دادم تو که طفلک جلو دهانشو گرفته بود من هم اروم کردم تو نگه داشتم که دردش کم بشه بعد عقب جلو کنم شروع کردم به عقب جلو کردن که دیدم خودش همکاری میکنه فهمیدم که دردش کم شده من هم سرعتو بردم بالا داشت حال میکرد همش میگفت جان ججججججججججااااااااااااا اههههههههههههههههههه من با صداش بیشتر شهوتی میشدم و تندتر میکردم که مینا دوباره لرزید من هم با دیدن این صحنه احساس کردم که داره ابم میاد و همینطور هم شد و همشو تو کون مینا جون خالی کردم و اون هم از این کار خوشش اومد و چند دقیقه تو بغل هم رو زمین بی حال افتادیم بعد بلند شد سرشو گذاشت رو سینم و با موهای سینم بازی میکرد که گفت چه میشد تو مال من باشی من هم گفتم قربونت بشم هر موقع تو حالت بود فقط اراده کن یک بوس از لبم کرد که من هم چسبوندم لبمو بهش بعد بلند شد لباساشو پوشید من هم همینطور و اول اونو فرستادم بیرون بعد خودم رفتم اس داد که قربونت بشم ممنون عاشقتم بای از اون به بعد الان یک دو ماهی میشه که هفته دو بار میاد میکنمش قرار شده این هفته یکی از دوستاشو بیاره که سه نفری سکس کنیم با تشکر از وقتی که گذاشتین داستان کاملا واقعی منو خوندید نوشته رامین
0 views
Date: February 18, 2021