سکس با مهناز بیوه

0 views
0%

سلام دوستان عزیز من محسنم 27 سالمه و مجردم و شروع این داستان مال 3 ماه پیشه یعنی زمستون 94 داستان از اونجا شروع شد که داشتم تو بیتاک به همه درخواست میدادم این وسط یکی قبول کرد ازش پرسیدم سنش رو وقتی گفت 34 جا خوردم چون معمولا بیتاک سن پایین ها میان گفت بچه دارم و از این جور حرفا که من دیگه گفتم ولش کن فایده ای نداره زن شوهرداره تا اینکه خودش دوباره گفت حقیقتش از شوهرم طلاق گرفتم و الان شوهرم زندان دیگه اونموقع گفتم ای جان دیگه چی گیرمون اومد همون شب بیرون داشتم دور میزدم که زنگ زد کجایی گفتم بیرون و خلاصه چون خودش ماشین داشت البته ماشین مال شوهرش بود که رسیده بود به عنوان سهم مهریش به اون خلاصه گفتم بیرونم و اونم اومد بیرون وقتی اومد از ماشینش پایین و نشست تو ماشینم گفت که اصلا بهت نمیخوره 27 ساله باشی و خیلی بچه ای و آقا 10 دقیقه بیشتر نموند و رفت و ما هم گفتیم کیر تو این شانس اینم پرید تا اینکه صبحش اس داد کجایی و گفتم بیرون گفت بیا ببینمت من گفتم که آقا امروز میکنمش این بیوه و حشری و حیفه از دستم در بره اینقدر از این موردا از دستم در رفته بودخخخخ رفتم دنبالش و یه دور تو خیابونا زدیم و بردمش خونه خالی دوستم کلیدشو ازش گرفته بودم رسیدمو و من بدون مقدمه ازش لب گرفتم دیدم اوه اوه حالش خیلی خرابه چسبید بهم و لب میگرفت و ول کن نبود تازه فهمیدم چرا ملت دنبال بیوه ان آقا ما حسابی لباشو میخوردیمو و اونم آه و اوه میکرد دیگه لباساشو آروم و آروم و بدون هیچ مقاومتی از تنش دراوردم آخ چی میدیدم یه بدن تو پر و سفت با رونای گوشتی و سینه های گنده و کس تپل اونم گفت سریع لخت شو لخت شدمو پریدم روش حالا هی لب بخور دیگه جیغ میزد و میگفت بکن توش تا دست کشیدم رو کسش دیدم باباش سوخت خیس خیس کسش گفتم بابا این دیگه کیه اومدم پایینتر و شروع کردم سینه هاشو خوردن چه سینه هایی داشت پدرسوخته مگه حال میداد گفت محسن بکن توش دیگه طاقت ندارم گفتم چشم مهنازم پاتو باز کن باز کرد کیرمو که ای بد نیست و کلفته گذاشتم دم سوراخ کسش هنوز فشاررنیورده بودم لییز خورد رفت تو کسش یه لحظه برق از کونم پرید چقد توش داغ بود شروع کردم عقب و جلو کردن آخ که چه حالی میکردم مهنازم که دیگه فقط لبامو از جا کنده بود از بس میخوردشون تقریبا یه ربع به لطف اسپری طاقت اوردم دیگه دیدم داره آبم میاد و خبری از ارضا شدن مهناز نبود گفتم میخواد بیاد گفت نیاد که میکشمت منو میا ارضا کنی گفتم تو بیا بالا من میخوابم اومد بالا نشست رو کیرم وای نمیدونستم از اوج لذت چکار کنم تو عمرم همچنین حالی با یه سن بالاتر از خودم نکرده بودم همش با این دخترا که لاپایی و نهایتش ساک بالاخره اینقد حرفه ای خودشو وکسشو مالید به کیرم تا اینکه دیدم حالش داره خراب میشه و از ته سرش جیغ کشید و ارضا شد گفتم کرم کردی و آبرومون رو بردی چرا جیغ زدی گفت دیگه وقتی ارضا میشم دست خودم نیست به قول خودش الان 6 ماه سکس نکرده بود منم گفتم حالا تو بخواب و اومدم روش شروع کردم به تلمبه زدن چه صدایی میداد انگار که یه لیتر روغن ریخته باشی توش اینقد لیزناک شده بود بعد از 1 دقیقه آبم اومد و کشیدم بیرون ریختم رو شکمشو و بدنش ازم قول گرفته همیشه کنارش باشم و ارضاش کنم الانم که این داستان رو مینوسم 5 فروردین 95 و تو عیده و من امروزم یه دل سیر کردمش جاتون خالی دوستان بنظرم هیچی مثل بیوه نمیشه هم راحت میده هم گناهی به اونصورت نداره و هم خودت یه حال اساسی میکنی البته میا طرفشم آدم باشه و دنبال تیغ زنی نباشه با تشکر دوستدار همتون

Date: May 12, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *