باسلام من خاطره20 ساله هستم داستانی که تعریف میکنم برمیگرده به شهریور94 یروز صبح بیدار شدم مامانم اینا میرفتن شهرستان خونه خالم من به بهونه ای اینکه امتحان زبان دارم نرفتم ترم تابستان نیم ساعت بعد اینکه رفتن زنگ زدم نامزدم جمشید اومد بعد اینکه جمشید اومد یه زنگ زدم ب مامانم مطمئن شدم که رفتن عصر برمیگردن جمشید یه جونی گفت اومد بغلم کرد چندتابوسم کرد بعد شروع کردیم به لب گرفتن جمشید کیرش حسابی راست وسفت شده بود به پیشنهاد اون رفتیم حموم قبل اینکه بریم روغن زیتون رو بردم گذاشتم حموم حموم که رفتیم زیر آبی حسابی لب گرفتیم جمشید همش یه دستش لای کسم بودبعد شروع کرد سینه هامو مک زد منو خوابوند کسمو شست زبونشو میبرد لای کسم صدای آاااااااااااااااااهم بلند میشد جمشیدم هی میگفت جووووووووون میخواستم ارضا بشم که نذاشتم دیگه بخوره حالا کلی کار داشتیم بلند شدم جمشید دراز کشید اول یکم گردنشو خوردم بعد شروع کردم ساک زدم جمشید پیشنهاد داد روغن زیتون و ریختم رو کیرش کیروشو خوابوندم رو شکمش نشستم رو کیرش دستامونو رو هوا قفل کردیم بعدسرسره میرفتم دوتامونم از شدت حال طوری آاااه میکشیدیم که حموم رو صدا برداشته بودبعد به کمک شوهرم نشستم رو کیرش هی بالا پایین میشدم 2دقیقه اینجوری سکس کردیم بعد پاشیدیم دولا شدم جمشید کیرشوجمع کرد تو کونم پاهام دیگه بی حس شده بود ولی جمشید داشت آبشو میریخت توکونم باید تحمل میکردم بعد اینکه جمشید ارضا شد فورا دراز کشیدم جمشید نوک زبونش با چوچولوم بازی داد ارضا شدم بعدش حموم کردیم اومدیم بیرون املت درست کردم خوردیم رفتیم اتاق بخوابیم دوباره یه سکسم رو تخت من کردیم دیگه خواب فایده نکرد پاشدیم رفتیم خونه مادر شوهرم امیدوارم خوشتون بیاد مرسی خوندید نوشته
0 views
Date: April 28, 2022