توسفری که من با دختر عمه و دخترشون با من همراه شدن و از نظر همه چی بین من مجرد و دختر عمه تفاوت بسیار داشت فاصله بین دختر و پسر گاهی چند چیز هست و تو بعضی چیزا مشترک هستن ولی اون روز من فهمیدم اگر حالا آنها بامن همسفر هستند تنها برای این است که چاره ای جزاین نبوده است چون شما منو این سوی مسیر و در مقابل اون در خلاف من در آنسوی مسیر ببینید من طالب موزیک های شاد که بودم او میگفت الان متد من غمگین است رفته رفته من موزیک آرام تر و غمگین گذاشتم متدشون شاد شد و من برای خستگی از ماشین برای دقایقی پیاده شدم ولی او نشد و که اینجا برهوت است و جایی که جاده دوطرفه و مطلقا ممنوع بود ایشون هوای راه رفتن رو داشتند و تخمه میخوردم آدامس تعارف میزدخلاصه موقع آدامس آلوچه داد و من با وجود دوست داشتن نمیتونستم بخورم و موقع بحث سیاست درست نقطه مقابل من حرف میزد و فقط این رو بگویم موقع کشیدن سیگار چند بار زهرمار شد خلاصه رسیدیم و من به آرامش رسیدم و هنگام که هرکس داخل خانه خود شد من تازه به خانواده پرسروصدای خودم وارد شدم و از سرم بالا میرفتن و دوه روز رو ساعتی با آرامش نگذشت و شب قبل از حرکت بود که هوس جمعی براینبود که دم غروب به بالای تپه ایخاکی بروند و آتیشی روشن کنند و اندکی برقصند و برگردیم و دوساعت بعد هنگام بازگشت من آتش رو داشتم سعی میکردم خاموش کنم که دیدم همه رفتن و من با آبی که تو دبه ای آب معدنی بود آتش رو خاموش و در لحظاتی مجبور شدم با خاک و سنگ و کف دست این کار را انجام بدهم که احساس کردم کسی منو داره نگاه میکنه ابتدا در دلم بسم ا گفتم و نگاه کردم و نوه عمه جانم دستش آب بود و آمد و گفت از این کارت خوشم آمد و نظرم نسبت بتو تغیر کرد و آب را بر روی دستانم در قسمت روشن ذغالها میریخت و هم دستانم شسته شد و هم آنها خاموش شد و دبه های خالی را برداشتم و درکنار همراه برگشت رو گرفتیم و بازگشتیم کم کم نزدیکتر به هم ودر جای دستانمون دوسه بار به هم کشیده شد و من وقتی دیدم او دلش میخواد دستش رو گرفتم و دستش سرد بود و من داغ و من گفتم عزیزم چرا تو اینهمه سرد هتی و ناخود آگاه کاپشن خودم رو در آوردم و چ ن زیرش تنها رکابی داشتم او خنده ای کرد و گفت سرما میخوری ها گفتم من موتور دارم کار میکنه تو نداری سردت میشه نمیخوام بعد بگن با فلانی رفتن مسافرت سرماخورد و اگر میخوای من سرما نخورم من از بغل میچسبم بتو که گرمای منم سرد نشه هردومون گرم بریم پایین و من و اونم یک طوری بهم چبیده بودیم که یک جایی من احساس کردم اگر الان کاری انجام ندم ممکنه منفجر بشم و انگار اونم مثل من بود وایچی براتون بگم که صدا کرد اسمم رو گفت دیگه داریم میرسیم اونا اونجان ومن گفتم ولشون کن خودت رو عشقه گفت جدی و دستش رو به روی شلوار برد و از روی شلوار اسپرت ورزشی مشکی با خط های سفید کیرمو که درحال ترکیدن بود دست زد وگفت میتونم ببینمش و منگفتم چرا که نه ولی توهم واونم گفت شما که دیدی خودتون زن داشتین حالا دوباره مجرد شدین ولی من گفتم آره ولی هر گلی یه بویی داره گفت آخه کجا گفتم همینجا گفت کجا اینجا گفتم ببین اینجا تو دره است و پایین رو نشون دادم وگفتم کسی میبینی خوب از بالا هم همین جور هست گفت اینجا نه ولی جایی کنار رودخونه که درخت ان توت داره اونجا ومنم دیگه تحمل نداشتم و گفتم نمیخوای ازدواج کنی گفت راستش خیلی خواستگار دارم و من دنبال مردی هستم که جوانیشو کرده باشه و فکر زندگی باشه حتی اگر قبلا ازدواج هم کرده باشه ولی سن تو و من فاصله ای زیادی داره 14 سال زیاد نیست گفتم اگر تفاهم باشه 100 سال هم چیزی نیست و گفت تو چی میخوای گفتم سکسگفت الان رو نمیگم ومنم گفتم تا بتونم سکس و بعدش هرچی عیال بگه گفت عیال میگه سکس باشه واسه بعد ازدواج منم گفتم اولین سکس حرامیش بیشتر از سکس حلال پا میده شرطشم اینه که واقعا منو بخوای که فردا دردسر نشه گفت نترسمن کسم اگر زیاد نکنی توش پرده اش باز نمیشه و لای درختانصدای رودخانه آرامش خاصی داده بود عینکم رو برداشتم از صورتم دکمه ای لباسش از شدت بادسینه هاش داشت پاره میشد دستش رو انداخت دور گردنم و منم لبهامو آرام روی لبانش چسبوندم چه بوی خوبی داشت و آرام ولی طولانی و بعد رو علف ها دراز کشیدم و اونم آمد رویم و لب تو لب نفهمیدم یکی دوبار غلط میزدیم و لبای هم دیگرو میخوردیم و از خودمون درآمده بودیم و من لباسشو باز کردم و سوتینشو درآوردم وای چه سینه هایی سرشون رو بالبانم که میخوردم آبش آمد چون صدای نفس هاش تند بود آرامتر شده بود و موهایسرمو بازی داد با دستش دوباره لب تو لب شدیم و گفتم تو مثل اینکه راضی شدی آره و خنده ای زیبایی که تو نور کم ماه تو لابلای شاخه برگها کمی از صورتش دیده میشد و آرووم با صدایی لرزونی گفت تو که هنوز نشدی که گفتم نه من اینجوری نمیشوم وگفت هرجور که میشی اون کارو بکن گفتم پس پاشو زود بریم تا خونه گفت خونه گفتم آره به هوای عمه میریم و تو کلیدداری که گفت آفرین یادم نبود تا رسیدن و کمی هم مالوندن هم ودوسه بار لب گرفتن توکوچه های تاریک ده حالی کردیم و دم خونه همسایه گفت عمه خانم الان رفت خونه ای برادرش و چون اونو میشناخت چیزی نگفت و ماهم بهونمون بردن چیزی بود که داخل شدیم درو بستیم و داخل انباری سریع و تند مانتوش رو درآورد و لباسشو باز بود سوتینش هم باز کرد و زیر نور کم راهرو چیزی که من دیدم زیبایی بدنش بود که من رکابی رو درآوردم و اون نشست خودش و ازروشلوار کمی بازی داد و نگاهی کرد بمن لبخندی داشت که من به محض کشیدن شلوار ورزشی اسپرت که در پایم بود کیرم تکون فنری خورد و جلوی صورتش بود با دستش گرفت و بوسش کرد و داخل دهانش برد خیلی لذت میبردم و نمیخواستم آبماون موقع بیاد و اون حسابی دیوونه کرده بود گفتم ممکنه ادامه بدی منم کارم تموم بشه و گفت نه ما کار دیگه ای داریم کمی به ده شب بود که شلوار و که از پایش درآورد من با دیدن شورتش و بدن سکسیش گفتم ودستش رو گرفتم رو صندوق قدیمی گفتم بشینه و نشستم جلوی اون وکسشو از روشورت با دستم مالوندم تا کمی بیشتر حشری بشه و کمی موروی کسش بود و من شورتشو درآوردم احساس میکردم آبم داره میاد شروع کردم چوچولشو خوردن و کسش خیس بود و از شدت هیجان میخواست جیغ بکشه و سرکیرمو لای کسش بالا و پایین میبردم و آرام تا کلاهک تو میدادم و حواسم بود بیشتر نره گفت میخوام بزنی تا ته تو اگر واقعا منو میخوایی بگیری و من نگاهش کردم و کمی بیشتر فشار دادم دردش آمد و سرش به سمت عقب رفت و من تا نصف تو کرده بودم و آخی گفت کیرم رکشیدم بیرون خونی بود وبا دستمال که تو اتاق بود تمیز کردم و گفتم بهش تفی بندازه روش خودم دهانم خشک بود باهم دیگه نتونستیم خیسش کنیم اما بازی بازی تو کسش دادم و تا تهش کردم توش و تلمبه زدم و دستم رو گرفتم زیر کمرش و بلندش کردم اونم دستاشو دور گردنم گرفته بود و من تکون تکون داشتم میکردم و خوابوندمش روفرش روزمین و لبتولب شدم و آرام آرام تلمبه زدم وای چه لذتی داشتیم و باردومش بود ارضا شده بود و من که دیوونه تر بودم کیرمو تو کسش بود آبم داشت می آمد و کشیدم بیرون روی شکمش و آبمو با تکان اندکی تو دستم آبداغ و سوزان و انگار که تمام شدنی نبود یک بار دوبار سه بارو باز همین جور از سرش میریخت وای خیلی زیاد بود روزمین دراز کشیدم کنارش لب گرفت و رفت وبرگشت لباسش عوض کرده بودو خودش رو شسته بود باورم نمیشد کس تر شده بود بسختی بلند شدم و گفت کی میای خواستگاریم گفتم فردا گفت کی جواب بدم گفتم اون باتو هست گفت پنجشنبه کجایی گفتم بغل تو و پ ا ی ا ن نوشته
0 views
Date: August 7, 2018