اسم من رضاست 32 سالمه و کارمند یکی از ادارات خصوصی هستم اندام و ظاهر خوبی دارم و همیشه از وقتی که بچه بودم تا همین الان بخاطر ظاهر خوبم نظر دخترا رو به خودم جلب کردم و همیشه هم واسم دردسر ساز شده ذاتا خیلی آدم شهوتی هستم ولی خیلی هم سعی میکنم که خودمو کنترل کنم چون یه اعتقاداتی دارم واسه خودم ولی متاسفانه همه چیز موقتیه و تا یه مدت خوبم و دوباره با یک صحنه واقعی یا فیلم یا یک نگاه وسوسه میشم و روز از نو و روزی از نو بگذریم داستانی رو که میخام براتون بگم واقعی هست چون اصلا حوصله کس شعر گفتن و رو ندارم فقط چونکه هم خودم به طنز علاقه دارم و هم میخام خیلی خسته کننده نباشه یه کم چاشنی طنز بهش دادم ولی بازم میگم این داستان کاملا واقعیه داستان بر میگرده به اسفند سال 93 من توی واحد انفورماتیک اداره کار میکنم و واحدای کون گشاد دیگه مشکلات کامپیوتریشون رو به ما میگن که براشون برطرف کنیم یه روز از یکی از واحدا بهمون زنگ زدن و گفتن که سیستمشون مشکل داره رییس کله کیری هم به من گفت که برم و بهشون سر بزنم وقتی وارد اون واحد شدم بعد از سلام و احوالپرسی با همکارا مشغول رفع مشکل سیستم تخمیشون شدم که دیدم یه خانم که ارباب رجوع بود داشت با یکی از همکارا صحبت میکرد و ظاهرا یه مشکلی داشت که همکار کوس کشم بهش میگفت دست ما نیست و باید دستور از طرف رئیس اداره داده بشه و خانمه چادری بود و منم فقط نیمرخش رو میدیدم آرایشش خیلی ملایم و حرفه ای بود و آدم رو جذب میکرد لبته منم که آدم نبودم و نیستم ولی جذبش شدم لحظه اول متوجه شدم چقدر خوشگل و تیکه اس و علاوه بر خوشگلیش صداش هم خیلی ناز بود که با شنیدن صداش طبق عادت مألوف به راحتی وسوسه شدم و کیرم یه نیم نگاهی به اطراف انداخت و دوباره کله کچلشو گذاشتو خوابید واسه خودش خیلی دوس داشتم باهاش تنها بشم و سر صحبت رو باهاش باز کنم و باهاش بلاسم و مال خودم بشه ولی خب نمیشد اداره بود و همکارای کونده کارم تموم شد و بعد از خداحافظی با همکارا از اون واحد اومدم بیرون و دکمه آسانسور رو با کیرم زدم که بعد از قریب به 30 ثانیه یهو دیدم همون خانم هم اومد جلو در آسانسور و تقریبا تو فاصه یک متری کیرم وایساد و نگاهمون به هم خورد خیلی خوشگل بود باور کنید چشماش قشنگترین چشمایی بود که دیده بودم بعدا بهش گفتم که چشماش وحشیه نگاش خیلی سکسی و شهوت آمیز بود و البته احساس کردم یه غمی تو نگاهشه و معلوم بود زیاد سختی کشیده تو زندگی تخمیش چون چادر داشت اندامش رو نمیدیدم اما کلا متناسب بود قدش حدود 165 و وزنش شاید 70 میزد خلاصه تو همون نگاه اول داشتم همه اینا رو تو ذهن کثیفم مرور میکردم آسانسور کون گشاد اداره فکر کنم طبقه 8 یا 9 بود و ما طبقه اول بودیم و چون معمولا شلوغ بود خیلی کند میرسید منتظر مونده بودیم که دیدم یهو خودش سر صحبت رو باز کرد و بدون اینکه من یا کیرمو نگاه کنه و داشت در آسانسور رو نگاه میکرد شروع کرد به گفتن از مشکلاتش با شوهرش و مشکل مالی و اینکه اداره تون مشکلم رو حل نمیکنه و منم دو زاریم افتاد که طرف کونش میخاره میدونید که چی میگم منم گفتم اشکال نداره من اگه بخاید هم با رییس جقی اداره صحبت میکنم هم اگه مایل بودین بهتون پول قرض میدم اینجا یه کم ترسیدم گفتم نکنه بهش بر بخوره و بره پیش همکارای کون کش آبرومو ببره اما دیدم یه نیمچه خنده زد و گفت نه چون نزدیکای عیده ممکنه خودتون نیاز داشته باشید و بخواید برید مسافرت و اینجا بود که دیگه کاملا خیالم راحت شد و فهمیدم که طرف اهل حاله دیگه سرگرم لاس زدن بودیم که آسانسور رسید و از بخت و طالع بلند من خالی بود و هیچ موجود زنده ای توش نبود وارد که شدیم یهو به ذهنم رسید برای اینکه بیشتر کنارش باشم نذارم به این راحتیا بره بیرون و کوس به این نازی رو از دست بدم چون از طبقه اول تا همکف با آسانسور فقط حدود 30 ثانیه طول میکشید به همین خاطر بهش گفتم بیاید بریم اتاق رییس که من باهاش صحبت کنم شاید مشکلتون حل شد فقط اگه کسی چیزی پرسید بگو فامیلیم و اونم تشکر کرد و گفت باوشه خلاصه دکمه طبقه 9 رو با تخم چپم زدم و تا اونجا چیز خاصی نگفتیم و من فقط غرق در افکار پلید خودم بودم و اون هم یه نگاهی به من میکرد و یه نگاهی به اطراف نمیدونم شایدم بعضی وقتا به کیرم نگاه میکرد آخه احساس میکردم کیرم یه کم بیشتر چشماشو باز کرده و سرش بالاست بازم جالب اینجاست که هیچ کس تو طبقات دیگه هم سوار آسانسور نشد و باور کنید البته میدونم که باور نمیکنید اگه کارمند اون اداره نبودم همونجا تو آسانسور بغلش میکرمدم و یه لب ازش میگرفتم و رسیدیم طبقه 9 و من بهش گفتم شما بشینید و کون خوش تراشت رو بذار روی صندلی خوشبخت تا من برم با رییس صحبت کنم بعد رفتم پیش دفتردار رییس و الکی بهش گفتم از آشناهای سیریش هست و مشکل داره و که گفت رییس جلسه داره و باید با معاون دماغ تخمی صحبت کنید خلاصه رفتیم اتاق معاون و ایندفعه خودم و کیرم رفتیم داخل با معاون اداره صحبت کردیم و و قول داد که مشکلش رو حل کنه منم شاد و شنگول و خرامان از اتاق اومدم بیرون و تو کونم عروسی بود خلاصه بهش گفتم شما برو کوستو بده و فردا بیا تا مشکلت رو پیگیری کنم اونم ازم تشکر و خدافظی کرد و رفت سمت آسانسور که منم یهو دیدم داره میره رفتم دنبالش و خودم واسش دکمه آسانسور رو زدم من قاعدتا باید طبقه 4 پیاده میشدم چون واحد خودمون 4 بود ولی الکی باهاش تا همکف رفتم و تو آسانسور و ایندفعه یکی دو نفر توی آسانسور بودن که خوشبختانه تو طبقات پیاده شدن و بازم یکی دو طبقه تنها شدیم منم اینبار با اعتماد به نفسی که کیرم بهم داد و با جسارت بیشتری بهش گفتم شمارتو بده تا فعلا بهت پول قرض بدم و خلاصه مخش رو زدمو ولی کونده شمارشو نداد و گفت تو شمارتو بده منم گوشیم دو سیم کارته بود و شماره ایرانسلم رو دادم و اون از اداره رفت بیرون منم برگشتم سمت آسانسور و دکمه رو زدم و رفتم واحد خودمون وارد اتاق که شدم یه سری واسه رئیس کله کیری تکون دادم و نشستم پشت میز خودم که دیدم یهو گوشیم زنگ خورد ادامه دارد نوشته دول
0 views
Date: May 1, 2020