سلام من امیر هستم من سال قبل تو یه شرکت مشغول بودم و دو تا همکار خانم داشتم یکیشون خیلی راحت بود و موقع صحبت کردن ب دست و بازوی طرف مقابلش دست میزد واسه جلب توجه نسبت به صحبت هاش اون یکی همکارمون دانشجو بود و دو روز آخر هفته سر کار نمیومد من بعضی روزا که حالشو داشتم سمیرا همکار رو میرسوندم خونشون یه روز نزدیک خونشون چرخ ماشین افتاد تو یه چاله و تکون شدیدی خورد سمیرا گفت امیر یه دفعه دیگه تکرار بشه ماشینت نجس میشه گفتم چرا گفت خه جیش دارم و الان اونجام حساستر شده دست خودم نیست اون روز تو راهه برگشت به خونم کل ذهنم مشغول اون حرفش بود منظور داشته یا قسمت اصلی داستان چند روز بعد وقتی تو شرکت تنها بودیم کنار هم نشسته بودیم و سندهای حسابداریمون رو چک میکردیم که دلمو زدم به دریا و ازش پرسیدم که اون روز منظور خاصی داشتی یا همینجوری گفتی گفت چرا قضیه رو میپیچونی گفتم منظور گفت این یه نیازه که دخترا هم مثل پسرا دارن و نباید یه پرده باعث سرکوب شدن اون نیازشون بشه گفتم خوب الان تو داری یا نه گفت نه و واسمم مهم نیست اینجا بود که شهوت من زد بالا و سرشو گرفتم و شروع کردم به لب گرفتن کم کم رفتم سراغ سینه هاش و با دستام از رو مانتو میمالوندم دکمه های مانتو شو باز کردم و بعد سوتینشو دادم بالا سینه هاشو می خوردم نوکاشو آروم گاز میگرفتم از رو شلوار با کسش ور میرفتم شلوارشو در آوردم اونم با شرت یه ذره واسش کس لیسی کردم و بعد شلوارمو نصفه در وردم و کیرم و کردم تو کسش تقریبا چند دقیقه ای بود که داشتم عقب جلو میکردم و گذشت زمان رو متوجه نمیشدم داشتم کم کم ارضا میشدم که که یهو گوشیم زنگ خورد اینجا بود که از خواب پریدم و دیدم زنگ بیدار باشه انقدر بد شانس بودم که لا اقل ارضا نشدم رفتم و باقی داستان رو تو حموم ادامه دادم و مثل جنتل منا رفتم شرکت سمیرا چند روز بعد از پیش ما رفت و من هنوز ذهنم مشغول همون سواله که منظوری داشت یا نه رفتیم بالا ماست بود اومدیم پایین دیدیم دوغ شده اگر دوست داشتید بازم ازین داستانا واستون مینویسم تا شبا راحت بخوابید دوستتون دارم
0 views
Date: October 8, 2018