سلام دوستان این اولین داستان من توی این سایت هستش روز ها بیکارم و زیاد میام اینجا تا اینکه تصمیم گرفتم منم داستانم رو بگم ازم حمایت کنیدا این داستان رو برای این نوشتم که هم تحریکتون کنم و هم داستان نیمی از زندگیم رو بدونین البته اینم بگم برای تحریک شما یکم اب و تابش هم دادم قبل از اینکه داستان رو بخونید از هیکلم بگم قدم 172 وزنم 57 سینه هام سایز 70 و کون خیلی خوش فرمی دارم که عکساش رو میذارم براتون موهام هم هستش بینیم هم عمل و لب هام هم پروتز کردم و 23سالمه و اینم بگم که اصلیتم مال شیرازه ولی از خانوادم جدا شدم و تهران زندگی میکنم و خرجم هم دوست پسرم میده هم خانوادم حالا جریانو تعریف میکنم تا بفهمید قضیه از چه قراره اونروز اصلا حالم خوب نبود دعوامون شده بود و جوابمو نمیداد تصمیم گرفتم بزنم به جاده برم ویلایی که خودش کلیدش رو بهم داده بود توی رامسر رفتم از توی کمدم اپیلیدیم رو در اوردم و صاف و صوف کردم دستام و پاهامو زدم گفتم بذار یهو همرو بزنم دیگه کسم رو هم زدم صـــــــــاف صاف شده بود بدنم ابرو هام رو هم برداشتم و سیبیل هام رو هم با کرم زدم خلاصه کس تمیزی شده بودم نزدیکای ظهر شده بود که رفتم دوش گرفتم و قتی اومدم گوشیم رو نگاه کردم هیچ خبری نبود به البومی که روی تختم افتاده بود نگاه کردم رفتم روی تخت نشستم و بازش کردم عکسامون عکسایی که با هم داشتیم توی جشن ها توی پارتی ها عکس هایی که شمال با هم داشتیم ناخوداگاه اشکام سرازیر شد سعی کردم خودمو مشغول کنم یه کیف قهوه ای که سایزش تقریبا بزرگ بود رو برداشتم و 2 3 دست لباس گذاشتم توش کیف پولم و لوازمی که لازم داشتم هم گذاشتم و زنگ زدم برام غذا بیارن بعد از اینکه غذا رو خوردم رفتم که حاضر بشم یه جین تنگ مشکی پوشیدم و یه تاپ هالیدی مشکی موهام رو درست کردم و گوشواره هام رو انداختم و شال مشکیم رو سرم کردم و بعدش پالتوی مشکیم رو پوشیدم جوری که شالم بره زیر پالتوم تمام لامپ هارو خاموش کردم شیر هارو بستم و چکمه های مشکیم که پاشنه بلند بود و تا زانوم بود رو پوشیدم و یه جفت دمپایی از توی جاکفشی برداشتم چون میدونستم با این چکمه ها نمیشه یه مدت طولانی رو رانندگی کرد در رو قفل کردم و رفتم سمت ماشینم نشستم توی ماشین گوشیم رو در اوردم گذاشتم لای پاهام که هم نیوفته هم دم دست باشه ماشین رو روشن کردم و راه افتادم دیگه افتاب داشت میرفت با اینکه ساعت 5بود اما خوب زمستون بود و روز ها کوتاه توی جاده همش با خودم فکر میکردم که چرا چرا باید منو ول کنه واسه چی مگه چی براش کم گذاشتم که اهنگی اومد که با شهرام کلی باهاش خاطره داشتم اهنگ عادت ناصر زینعلی صداش رو زیاد کردم و های های گریه کردم 100بار اون اهنگ رو گوش دادم و گریه کردم کفشام دیگه داشت اذیت میکرد که زدم بغل و دمپایی پوشیدم دیگه به وسطای جاده رسیده بودم که پر مه بود و منم یکم ترسیده بودم چون تجربه رانندگی تو این هوا رو نداشتم و بارون هم گرفته بود دیگه کم کم داشتم میرسیدم و مه تموم شده بود اما بارون شدیدی میبارید تصمیم گرفته بودم شهرام تا وقتی که از کیش بر میگرده منم همینجا بمونم اخه قبل از دعوامون رفته بود کیش و وقتی که کیش بود دعوا کردیم و بهم زدیم اخه جوابم رو نمیداد و گوشیش رو هم خاموش میکرد و منم نمیدونستم کجاست و چیکار میکنه باهاش بهم زدم و اون هم بی چون و چرا قبول کرد قبول کردنش برام عجیب بود اخه 3سال با هم بودیم و دیوانه وا عاشق هم بودیم معلوم بود پای یکی دیگه در میونه خلاصه رسیدم و چکمه هام رو پوشیدم و دم یه سوپر مارکت واستادم و پیاده شدم و رفتم داخل ویکم کالباس و این ج جه های کاله و مزه برای مشروبم خریدم و راه افتادم به سمت خونه و وقتی رسیدم جلوی در واستادم تا برم در رو باز کنم و ماشین رو ببرم تو کلید رو انداختم اما در قفل نبود و با یه دور پیچوندن در باز شد خیلی تعجب کردم یعنی کسی اینجاست رفتم تو دیدم 2 تا ماشین هست یکی شهرام و یه پراید نمره گرگان باورم نمیشد ماشین شهرام اینجا یعنی اینجاست نرفته کیش این ماشین کیه اینجا چیکار میکنه از کنجکاوی داشتم سکته میکردم ماشینم رو همونجا با سووییچ ول کردم و مثل دیونه ها رفتم تو وای خدای من جلوی در یه جفت کفش زنونه بود چی میدیدم خیلی بی سر و صدا رفتم تو و وااااای باورم نمیشد شهرام من عشق من توی بغل یه زن شوهر دار امکان نداره روی مبل توی بغل هم تلویزیون میدیدن و وقتی منو دیدن شاخ در اوردن شهرام شوکه شده بود و نمیدونست چی بگه شلوارش رو پاش کرد و زنه هم هاج و واج مونده بود زدم به در کلی بازی و کلی جیغ و داد کردم و هر چی دم دستم بود رو زدم شیکوندم شهرام هر چی سعی میکرد جلوم رو بگیره نمیتونست زنیکه جنده رو هم کلی زدمش از نظر هیکلی غول تز از من بود ولی انقدر خشمم زیاد بود که همرو میزدم رفتم توی حیاط و یه سنگ گنده برداشتم و کوبیدم توی ماشین شهرام شیشه هاش پودر شد و یه سنگ دیگه هم برداشتم و زدم به شیشه ماشین اون جنده و بدو بدو رفتم طرف ماشینم و سوار شدم شهرام هم به زور و بدبختی اومد توی ماشین کلی باهاش دعوا کردم و جیغ و داد کردم و بعد از 20دقیقه اروم شدم و برام توضیح داد که زنه جندست و خیلی وقته اونو میشناسه حتی قبل از من گفت که هر از گاهی اینجوری میاد و میبینتش و بعد از کلی اصرار برگشتیم ویلا که دیدم زنه وسایلش رو جمع کرده که بره منو که دید هول کرد و کلی معذرت خواهی کرد ازم منم عذر خواهی کردم و اصرار کردم که نره اخه دلم براش سوخت نمیدونم چرا با اصرار های من اومد تو و لباساش رو در اورد و گفت شهرام کلی تعریفتونو کرده و گفته که میخواید ازدواج کنید فهمیدم که جریان من هم میدونه هنوزم یکم خورم رو چس میکردم براش رفتم توی اتاق که شهرام هم اومد و کلی عذر خواهی کرد شروع کردیم به لب گرفتن منو گرفته بود توی بغلش و از هم لب میگرفتیم بعدش رفت سمت گردنم و شروع کرد به خوردن گردنم منم گوشهاشو میخوردم و حسابی شهوتمون زده بود بالا و لباس هام رو بجز شلوارم در اورد سوتینم هم قرمز بود و از جلو باز میشد و پشتش زنجیر داشت و خیلی سکسی بود و شورتش هم لامبادا بود و زنجیر داشت سوتینم رو باز کرد و با دستش یه سینم رو میمالیو و اون یکیرو میخورد منم کیرش رو میمالیدم که رویا اومد توی اتاق منم بهش توجهی نکردم و مشغول کار خودم با شهرام بودم که اونم به ما ملحق شد و شروع کرد به لب گرفتن از من منم بهش پا دادم بعد از چند دقیقه هر3تامون لخت بودیم 2تای با هم شروع کردیم به خوردن کیر شهرام اونم سینه هامون رو میمالید و حال میکرد بعدش شهرام بلند شد و به من گفت منم سریع خودمو داگی کردم و شهرام گذاشت توی کسم یه فشار محکم داد و کیرش رفت تو رویا هم با زبونش داشت با سوراخ کونم ور میرفت و منم حسابی حال میکردم شهرام خودش اوپنم کرده بود بهم گفت از کون بکنم منم گفتم نه چون اصلا نمیتونم دردش رو تحمل کنم از توی کسم در اورد و منم ولو شدم رویا سروع کرد به خوردن کس خیسم شهرام به رویا گفت کون میخوام رویا هم نه نگفت شهرام نشست روی مبل و رویا نشست روی کیرش کلی سعی کرد تا بلاخره کیرش رفت تو کون رویا و منم داشتم کسشو میخوردم که اب شهرام اومد و ریخت توی کون رویا با رویا خیلی جور شدم و شهرام هم خسارت ماشیش رو داد و منو شهرام با دوستامون گروپ زیاد داشتیم اگه میخواید بگید تا بنویسم قربونه کیراتوووووووووون نوشته سفید
0 views
Date: October 28, 2018