علی هستم 21 ساله قدم 180 وقیافمم خوبه معمولیه رو به بالا هستم اینم یه خاطره واقعی که تازه اتفاق افتاده تازه فوق دیپلم حسابداریمو گرفته بودمو دنبال کار میگشتم رفتم از کیوسک روزنامه فروشی یه روزنامه همشهری گرفتم که ببینم تو نیازمندیهاش چی هست همه جا یا زن میخواستن یا سابقه کار میخواستن یا لیسانس و یالاتر وبلد بودن چند تا برنامه حسابداری دیدم یه جا نوشته استخدام حسابداری مبتدی خلاصه زنگ زدم آدرس گرفتم فرداش رفتم تو خیابون ولیعصر بود صحبت کردم دیدم نه بابا اینا واسه خودشون نمیخوان اگه طرف برنامه هلو رو بلد باشه یه تست ازش میگیرن اگه کارش خوب باشه میفرستن یا جا دیگه واسه کار منم که هلو بلد نبودم قرار شد بیام کلاساش و یاد بگیرم بعد بفرستنم سر کار خلاصه ثبت نام کردم و کلاساش شروع شد معلمش یه دختره بود که از کرج میومد و اون به من آموزش میداد جلسه اول و دوم تنها بودم جلسه سوم یه پسره هم بود جلسه چهارم یه دختره هم بود از من بزرگتر بود اما خوشگل و سکسی بود ولی نشد کاری کرد رفتم خونه مامانم گفت فردا میخوام برم خونه آبجیت تا پس فردا نمیام بیرون یه چیزی بخور وقتی هم اومدی خونرو بهم نریز فردا صبح جلسه پنجم دو تا دختر بودن یکیشون مالی نبود ولی اون یکی دختره که دو سال از من کوچیکتر بود اما بر خلاف سنش اندام پری و مثل یه دختر 24 25 ساله میخورد خوشگل بود خلاصه معلمه اومد درس اونروزو داد و گفت تمرین کنید و از اتاق رفت بیرون و درو هم بست شروع کردبم به تمرین تو این بین اون دختر خوشگله که کنار من نشسته بود رو هم دید میزدم از شانس این دختره یه سری چیزارو بلد نبود و از من میپرسید منم راهنماییش میکردم و اونم تشکر میکرد خوشحال بودم و یه جوری احساس قدرت میکردم که مثلا بین خودمون از من میپرسه کلاس که تموم شد موقع رفتن دیدم سر خیابون منتظر تاکسیه با پرایدم رفتم جلوش بوق زدم گفتم بیا بالا وقتی خم شد که بگه کجا میره دید که منم گفت ممنون مزاحم نمیشم منم گفتم بیا بالا تعارف نکن خم شدم در صندلی جلو رو باز کردم واسش اومد سوار شد با هم صحبت کردیم اسمش سمانه بود دو سال از من کوچیکتر بود و تازه دانشگاه قبول شده بود وقتی به پارک دانشجو رسیدیم گفت نگهدار گفتم مگه رسیدیم گفت نه ببخشید میخوام برم دستشویی تئاتر منم ماشینو پارک کردم باهش رفتم دم در تئاتر شهر وایسادم اون رفت تو کارش که تموم شد اومد گفت ببخشید شمارم تو زحمت انداختم خب دیگه بریم بهش گفتم اگه عجله ای نداری بریم یکم تو پارک بشینیم قبول کرد رفتیم رو یه صندلی نشستیم بهش گفتم همینحا باش الان میام رفتم 2 تا کاسه آش رشته گرفتم اومدم پیشش گفت دستت درد نکنه آخه چرا اینکارو کردی خونه یه چیزی میخوردم دیگه منم گفتم قابله شمارو نداره بخور که از دهن نیفته بعد خوردن آش بهش گفتم سمانه میخوام شمارتو بهم بدی از وقتی دیدمت دلم آشوبه میخوام دوستیمونو ادامه بدیم و یه عالمه چرب زبونی کردم که گفت گوشیتو بده گوشیمو گرفتو به موبایله خودش زنگ زد گفت اینم شمارم دوباره یه عالمه دیگه از این درو از اون در حرف زدیم قرار شد که یه سر بریم خونه ما که ببینه من کجا زندگی میکنم سوار ماشین شدیم اومدیم خونه ما خوشبختانه از درو همسایه ها کسی نبود که فضولی کنه رفتیم تو نشست منم رفتم براش آب انبه آوردم گفتم چرا اینجوری نشستی مانتوتو در بیار راحت باش عرق میکنیا مانتوشو درآورد یه تاپ سفید پوشیده بود که روش عکس انگری بیردز رو داشت و پستونای گردش حسابی از اون زیر خود نمایی میکرد نشستم کنارش دستمو انداختم دور گردنش شربتارو خوردیم بهش گفتم دوست دارم بعد همینجوری چش تو چش با سکوت به همدیگه نگاه کردیم کم کم به صورتش نزدیک شدم و شروع کردم به لب گرفتن واقعا رویایی بود حسابی از هم لب میگرفتیمو لبو زبون همدیگرو مک میزدیم اومدم پایین تر و گردنو لاله گوششم به دهن گرفتم سمانه جونه منم حسابی داشت لذت میبردو آه میکشید و منم با دستام از رو تاپ سینه هاو میمالیدم تاپشو هم درآوردم یه سوتین یاسی رنگ تنش بود با طرح سیلوستر روش خیلی ناز بود این دختر یکم از رو کرستش سینه اهشو بوسیدم بعد دستمو بردم پشتش و سوتینشو درآوردم پستونای خوشگله سمانه الان جلوی صورتم بود سایز75 سفید و گرد و سر بالا با یه حاله صورتی کم رنگ و نوک شق کرده صورتی واقعا خوشگل بود سینه راستیشو گذاشتم دهنم و با دسته راستم سینه چپشو میمالیدم بعد جاهاشونو عوض کردم یکم دیگه خوردم و با بوسه های ریز از شکمش اومدم پایین زیپ شلوارشو باز کردم و شلوارشو در آوردم شرتش که حسابی خیس شده بود با سوتینش ست بود لباسو شلوار خودمم درآوردم موند شرتم رفتم سمت سمانه یه بوس از رو شرتش کردم دستمو انداختم به شرتش که در بیارمش که سمانه با دست راستش دستمو گرفت داشت با تردید بهم نگاه میکرد منم که واقعا میخواستمش داشتم ملتمسانه بهش نگاه میکردم که دستشو از رو دستم ورداشت شرتشو کشیدم پایین اونم کونشو آورد بالا که شرتش در بیاد شرتشو انداختم اونور پاهاشو چسبونده بود بهم رفتم بالا یه لب ازش گرفت بعد آروم در گوشش گفتم قربونت برم پاهاتو باز کن قول میدم راضی باشی و اومدم پایین پاهاشو باز کرد کف کرده بودم چقدر کسش خوشگل بود کس سفیدو صاف بلوری بدونه یه تار مو تپل و قلنبه با لبه های صورتی با انگتم لبای کسشو از هم باز کردم توشم صورتیه خیلی خوش رنگی بود نتونستم تحمل کنم و با دهن افتادم به جونه کسش و شروع کردم به خوردن با دستامم سینه و کونشو میمالیدم سمانه هم آه میکشیدو منو بیشتر حشری میکرد اونقدر من داشتم لذت میبردم که بین کس لیسی یه بار ارضا شدم و آبم اومد تو شرتم یه 7 8 دیقه دیگه هم کسشو خوردم که سمانه یه آه بلند کشید و لرزید و ارضا شد منم همه آب کسه خوشمزشو خوردم از بین پاهاش اومدم بیرون شرتمو درآوردم کیرم دوباره شق کرده بود بهش گفتم میخوریش گفت نه دوست ندارم گفتم حالا یه بار امتحان کن شاید خوشت اومد سمانه کیرمو گرفت دستش یه کم نگاش کرد بعد برد سمته دهنش و سرشو لیس زد و گذاشت دهنش من حسابی داشتم حال میکردم یه دیقه خورد گفت بسه دیگه کیرمو از دهنش در آورد گفتم شروع کنم گفت نمیدونم گفتم چطور گفت آخه من دخترم و پرده دارم از پشت هم که درد میکنه گفتم اون با من الان کونتو چرب میکنم دردت نگیره رفتم کرم آ د رو آوردم گفتم برگرد کونتو بیار بالا شروع کردم کرم مالیدن به سوراخ تنگه سمانه یکم مالیدم کم کم یه انگشتو بعد 2 و 3 رو کردم تو کون سمانه دوباره یه کم دیگه به کونش کرم زدم یه مقدار هم به کیر خودم زدم و کیرمو گرفتم دستم سرشو بردم سمت سوراخش گفتم خوتو شل کن و به سمت بیرون فشار بده سر کیرمو با یه فشار کردم تو کون سمانه که سمانه گفت آی در بیار درد میکنه گفتم الان دردش تموم میشه یکم همونجوری نگه داشتم کمرشو محک با دستام نگه داشتم بعد یه فشار دادم ایندفه کیرم تا وسط رفت تو کونش دوباره نگه داشتم طفلکی سمانه هم هی سعی میکرد گریه نکنه من یه فشار دیگه دادم که کیرم تا آخر رفت تو کونش واقعا تنگ بود و حسابی کیرم داشت اون تو له میشد سمانه یه جیغ زد و گریش گرفت حسابی صورتش قرمز شده بود نگاه کردم یه کم از کونش خون اومده بود گفت درش بیار دارم میمیرم خم شدم کمرشو بوس کردم گفتم الان دردش تموم میشه عزیزم یه کم دیگه نگه داشتم تا اشکاش بند اومدو شروع کردم خیلی آروم به تلنبه زدن و کم کم سرعتمو بیشتر میکردم سمانه هم دیگه کم کم داشت آه میکشیدو لذت میبرد منم تلنبه میزدمو با دستام کسشو و پستوناشو میمالیدم که سمانه یه بار دیگه ارضا شد یه ده دیقه از کون کردمش که حس کردم آبم داره میاد گفتم خانومی داره آبم میاد و با یه ضربه محکم خودمو چسبوندم به کونش و آبمو اون تو خالی کردم چند دیقه همینجوری روش بودم و میبوسیدمش کیرمو از کونش در آوردم رفتم از یخچال واسش ایستک آوردم بهش دادم خورد بلندش کردم گفتم بیا بریم حموم بیچاره نمیتونست راه بره کمکش کردم بردمش حموم با آب گرم کونشو ماساژ دادم تا حالش جا اومد من که دوباره حشری شده بودم گفتم خم شو که گفت نه خسته ام گفتم حداقل بزار لاپایی بکنمت نمیتونم تحمل کنم قبول کرد یه کم کیرمو لای پاش عقب جلو کردم که دوباره آبم اومد بعد شستمش از حموم اومدیم بیرون خشکش کردم لباساشو تنش کردم لباسایه خودمو هم پوشیدم سمانه هم داشت جلوی آینه آرایش میکرد بعد سوار ماشین شدیم بردم رسوندمش خونشون از اون به بعد باهم در ارتباطیم امیدوارم از این خاطره خوشتون اومده باشه اگه غلط املایی داشت هم ببخشید نوشته
0 views
Date: September 10, 2018