سلام من مهدی ام بیست سالمه قدم صدو نود و پنجه و از پونزده سالگی با داییم باشگاه میرفتم واسه همین هیکل خوبی دارم پوستمم سفیده باید بگم کل این داستان به غیر از اسما واقیعه خوب داستان از اونجایی شروع شد که قرار بود دکوراسیون خونمونو تغییر بدیم و چند تا وسیله جدید به خونه اضافه کنیم اقا ما جای وسایل خونمونو عوض کردیم و قرار شد با خانواده بریم کرج خونه داییم واسه خرید وسایل وقتی رفتیم اونجا من به خاطر جا به جا کردن وسایل کمرم بد جوری درد میکرد خلاصه ما صبح رفتیم اونجا و تا شب اونجا بودیم شب ساعت دوازده که همه میخواستن بخوابن من یه فیلم گذاشتم رو تلوزیون که ببینم داییمو زن داییم اومدن با هم فیلم ببینن که تا ساعت سه دوتا فیلم دیدم و بعدش خواستیم بخوابیم داییم اینا خوابیدن ولی کمردرد من نمیزاشت بخوابم و بزور ساعت پنج خوابم برد صبح ساعت نه مامانم صدام کرد که پاشو بریم خرید که منم انقد خوابم بود گفتم مامان کمرم درد میاد نمیام بعد مامان اینا رفتن و من خونه تنها بودم که ساعت یازده بیدار شدم دیدم هیچکی نیست نشستم با گوشی بازی میکردم که دیدم زن داییم اومد خونه گفتم چرا اومدی گفت امروز شاگردام کار میکنن خودم یه ساعت دیگه میرم راستی خالم یه ارایشگاه داره بعد فهمید من بیدار شدم یه صبحونه داد خوردم ولی بعد دوباره درد کمرم زیاد شد به زن داییم گفتم یه ذره کمرمو لقت کرد ولی دردش خوب نشد قضیه رو گفتم به زن داییم گفت یه ساعت دیگه میریم ارایشگاه میبرمت سالن ماساژ همکارم درد کمرتو درست میکنه منم گفتم مگه سالن زنونه نیست گفت اشکال نداره امروز سالن ماساژ خبری نیست آاقا یه ساعت بعد رفتیم ارایشگاه ولی جدا یه ارایشگاه خیلی بزرگ بود که یه اتاق بزرگ داشت که اون سالن ماساژ بود که اون زنه با زن دایی من شریکی اونجارو خریده بودن خلاصه رفتم سالن ماساژو زن داییم اومد گفت این مهدی مارو کمرشو ماساژ بده کمرش فک کنم گرفته اونم گفت باشه حله بعد زنه گفت لخت شو بخواب رو تخت اقا منو میگی تخمام چسبید به هم از خجالت خلاصه لخت شدم فقط شرتم موند خوابیدم رو تخت یهو دیدم اونم لخت اومده نشست رو کون من شروع کرد به روغن ریختن بعد که کمرم چرب شد شروع کرد به ماساژ دادن شروع کرد به صحبت کردن که اسمت چیه و چند سالته و اینا منم کم کم یخم اب شدو شروع کردم صحبت اسمشو پرسیدم اسمش محسا بود سنش سی و پنج سال بود بعد اون ازم پرسیدم چرا پشت کمرت این تتوی بزرگو زدی منم گفتم چون میرم باشگاه واسه اونه اقا این ماساژ داد منو واقعا درد کمرم بهتر شده بود بعد گفت چون رو کمرت تتو داری نمیتونم قلنج غلنج ت رو بشکنم میترسم بد بشکنم دوباره کمرت درد بگیره پاشو وایسا قلنج غلنج ت رو بشکنم منظورش همون مدلیه که تو مدرسه همدیگرو بغل میکردیم یه دفه فشار میدادیم قلنج میشکست اقا این منو بغل کرد ولی زورش نمیرسید منو یه ذره بلند کنه قلنجو بشکنه منم که یخم اب شده بود گفتم وایسا بلد نیستی گرفتمش بلندش کردم قلنجشو شکستم گفتم ایول بابا بلد بودیا گفتم اره بابا من هفت هشت جلسه رفتم کلاس ماساژ البته درورغ گفتما اونم گفت دروغ نگو گفتم راست میگما بلدم گفت بیا این کمر منو ماساژ بده اقا خوابید منم نشستم رو کونش انقد کونش نرم بود ابم داشت میومد اقا یه خورده روغن ماساژ ریختم رو کمرش ماساژ پخش کردم ولی روم نمیشد بغل کمرشو ماساژ بدم که خودش با دستش دستمو گرفت گفت این بغلارم چرب کن دیگه منم روم باز شد داشتم ماساژ میدادم هی دستم میخورد به ممه هاش اخه قبل خواب سوتینشو دراورده بود اقا وقتی چرب کردم گفتم بزار از بالا شروع کنم گوشاشو مالیدم یه هفت هشت ثانیه بعد گفت اسم این ماساژی که میدیو میدونی گفتم نه گفت این ماساژ واسه زن و دوست دخترته گفتم چرا گفت این ماساژ اسمش ماساژ سکسیه گفتم چرا گفت خوب وقتی گوشو ماساژ میدیزن تحریک میشه منم یه زنم تحریک میشم گفتم مگه بده اونم گفت بعدا باید جعرشو بکشیا اقا یه برقی تو چشای من زد انگار منتظر همچین حرفی بودم یه خورده که ماساژ دادم رفتم سراغ کنار کمرش هی ممه هاشو از قصد میمالیدم گفت دوست داریا منم گفتم اره خیلی دوست دارم که گفت منم دوست دارم منم گفتم شروع کنیم اونم گفت بدم نمیاد شروع کنیم بعد من گفتم صدا بیرون نره گفت نه درا عایقه دادم بزنم بیرون نمیره بعدش گفت مگه کیرت چقده که صدام قراره بره بیرون گفتم اره بلنده اقا بلند شدم اونم بلند شد شرتمو دراوردم اونم شرتشو دراورد رفت درو قفل کرد گفت این اطمینان بیشتر اقا عجب چیزی بود ممه هاش هشتاد بود یه کس تر تمیز بیست داشت اقا بغلش کردم یه خورده لب گرفتیم خوابوندمش رو تخت رفتم سراغ کسش عجب کسی داشت یه خورده کسشو خوردم بعد گفت بسه حالا نوبت منه من وایسادم یه خورده ساک زد بعد خوابوندمش رو تخت گفتم پرده داری گفت نه پرده کجا بود منم کیرمو گذاشتم دم کسش یه خورده فشار دادم اه کشیدنش شروع شد گفتم چیه صدات داره میره بالا گفت نگران نباش کیرمو کم کم فشار دادمکه تا ته رفت تو کسش یه خورده تلمبه زدم بعد پاهاشو گذاشتم روشونم دوباره شروع کردم به تلمبه زدن به خورده که کردم گفتم حلا پاشو سگی وایسا بزار تو کونت که گفت نه من کون نمیدم در داره و فلان که یه خورده صحبت کردم و راضیش کردم گفت پس برو از اون کمد اون روغن صلایی رو وردار بیار رفتم در کمدو باز کردم یه عالمه روغن توش بود روغن رو برداشتم گفتم این چیه گفت این سر میکنه یه خورده ریختم تو کونش یه خوده هم ریختم رو کیر خودم بعد خوابوندمش کیرمو اروم گذاشتم دم کونش به زور فشار دادم سر کیرمو توش که دیدم سر صداش راه افتاد گفت دیگه بسه نمیتونمو اینا منم خوبیدم روش دم گوشش قربون صدقش میرفتم و اروم کیرمو فشار میدادم تو کونش همنجوری برگشت از هم لب میگرفتیم که بزور نصف کیرمو کردم تو کونش بعد شروع کردم به تلمبه زدن که کیرم هی بیشتر میرفت تو کونش که دیدم داره میلرزه فهمیدم که ارضا شده منم یه خورده تلمبه زدمو ابمو ریختم تو کونش بعد بیحال افتادم روش بعد دو دقیقه پاشدیم که گوشه سالن یه حموم کوچیک بود رفتیم همدیگرو شستیم یه خورده ممه هاشو خوردم بعد اومدیم بیرون خودمونو خشک کردیم و لباسامونو پوشیدیم بعد یه خورده حرف زدیم و شمارشو گرفتم بعد به زن داییم گفتم منو گذاشت خونه و منم خوشحال بودم که هم کمر دردم خوب شده بود هم یه کس کرده بودم ببخشید اگه داستان زیاد شد مخلص شما مهدی نوشته
0 views
Date: February 9, 2020