سلام اولین داستانمه امیدوارم بپسندید اسمم حامده ۲۱ بچه کرج داستان واس زمستان ۹۶ مقدمه رو خلاصه میگم خدمتم برج ۷ تموم شده بود و قرار بود بعد عید تو شرکت خودرو سازی مشغول به کار شم ولی تا عید ۵ماه مونده بود واس اینکه بیکار نباشم وتو این ۵ماه دستم جلو بابام دراز نکنم تصمیم گرفتم کاری بکنم بابام یه مغازه خالی داشت چون تازه ساخته بود سندش واس فروش آماده نبود و قبل خدمت چند سال واس یه بازاری کار میکردم و بهم اعتماد داشت حتی ۱سال مغازش دستم بود سرتونو درد نیارماز بازاریه کتونی امانی گرفتم و ریختم تو مغازه بابام و شدیم کاسب ۳سالی بود سکسی نداشتم و خیلی تو کف بودم ۲سال که لب مرز سرباز بودم ۱سالیم خودمو تنبیه کردم باکسی نباشم چه پسر چه دختر که راحت تر بتونم مواد محرکی که استفاده میکردمو بزارم کنار با این که خیلی تو کف بودم ولی یه حد و مرزی نگه میداشتم چند باری زنایی با شوهرشون میومدن وقتی حواس مرده پرت میشد یا خم میشد کتونی بپوشه آمار میدادن میخندیدن که حالمو خراب میکردن تا این کههههههه دم ظهر بود حالم نداشتم یه زن ریزه حدود ۳۳ ولی خوب با ۲تا دختر اومدن تو دخترا ۱۵و۱۶ساله بودنو وعضشون خیلی داغون بود باور کنید اگه انگشت میزدی به بلوزشون تا کسشون میوفتاد بیرون خودتون تصور کنید چقدر باز بودن لابه لایه حرفام چندتا تیکه کلفت بهشون انداختم مثلا یجا به دخترا اشاره کردمو به زنه گفتم شما خاله هستید یعنی اینا جنده هاتن بلا فاصله مثلا حرفمو تصیح کردمو گفتم خالشون هستید که زنه گفت نه مادرشونم و اون روز ۲تا کتونی خریدن و رفتن و فرداش زنه تنها اومد که واس خاهرشم بخره موقع حساب کردن بحثو باز کرد گفت شما این کتونیارو از کجا میارید ما هم مغازه اجاره کنیمو کار کنیم منم چون میدونستم نمیتونه به قیمت ما جنس بخره بهش یه شماره پخش دادم کاملا معلوم بود میشه ازش راح گرفت ولی داشتم فکر میکردم چطوری این کارو کنم که سنگین باشه بهش گفتم مغازتون کجاس دنبال یه سوراخ بودم گفتم شاید بتونیم با هم کار کنیم جنس از ما کار از شما خلاصه به این بهانه شمارشو خواستم و اونم داد دم غروب بود بعد از کلی فکر کردن دلو زدم به دریا بهش اس دادم سلام خوشتیپ اس داد شما سرم شلوغ شد نتونستم ج بدم چند دقیقه بعد زنگ زد گفت سلام شما گفتم کتونی فروشم خندید گفت آهان شک داشتم خودتی گفتم فردا ظهر میتونی بیای مقازه راجع کار صحبت کنیم گفت میام و خدافظی کردیم تو کونم عروسی بود شب رفتم خونه همهجارو تمیز کردمو واس خانوم تیز کردم که بکنم زیاد جزییاتو نمیگم که وقتتون گرفته نشه ظهر شدو خانوم اومد یه مبل ل ته مغازه بود جلوش کارتن کتونی چیده بودم و اونم پشت استراحت میکردم راهنماییش کردم رو مبل نشست منم نشستم رو صندلی روبروش میگفت زود میخواد بره منم بدون مقدمه گفتم میشه کرکره رو بدم پایین یکم جا خورد با منو من گفت اگه مشکلی پیش نمیاد بده پایین همین طور که کرکره میومد پایین تپش قلبم بیشتر میشد استرس داشتم واسه همین بدون مقدمه رفتم سمتش و گفتم حالا که میخوای زود بری وقتو از دست ندیم پرو پرو نشستم کنارش دستم و اندختم دور کمرش زل زدم تو چشماش گفتم چطوری میتونم راضیت کنم با ناز گفت چطوری میخوای راضیم کنی خلاصه رفتم سمت لباش بوسه های ریز و صدا دار میکردم چون لبشو باز نمیکرد که بتونم لب بگیرم یکم که با سینه هاش از رویه لباس ور رفتم خواستم لباساشو دربیارم که گفت تو چقدر زود خودمونی میشی خندیدم گفتم تازه کجاشو دیدی یه کاپشن پوشیده بود و زیررشم یه تونیک پیراهن بود لباسشو که درآوردم ریده بودم آخه لباسایه آزاد میپوشید و بهش نمیخورد بدنش انقدر خوش تراش باشه یکم دور سینه هاشو وسطشو خوردم تا خواستم سوتینشو درارم گفت تا کجا میخوای پیش بری پریودم یه کمربندم بسته بود که تا زیر سینه هاش میومد میدونستم داره دروغ میگه هرچقد باهاش ور رفتم وا نداد دیوس منم اصلا توکار زوری نیستم گفت ازت میخوام بزاری واس دفعه بعد هرچی کیر تو دنیا بود رفت تو حال من گفت میخوام صحبت کنیم کنار بخار وایساد و شروع کرد گفتن که مغازه ای در کار نیستو از مشکلاتی که یه زن با ۲تا دختر داره و نامردیایه شوهر قبلی و دوس پسرش گفت وبا مهارت خواسی جلو بخاری قر میداد واسم و هر ۵دیقه یه تیکه از لباسشو میپوشید بعد ازم خواست که بهش کتونی بدم وبره بفروشه و سودشو خودش برداره اونجا بود که فهمیدم فقط من نیستم که راست کردم خانومم تیز کرده بود که بکنه در من منم قبول کردم اومد جلو به حالت تمسخر لپ منو کشید و خندید حرکتش اصلا تو کونم نرفت کرکره رو دادم بالا و گفتم چند دقیقه وایسا بعد به عنوان مشتری یه دور تو مغازه زد و از کتونیا عکس انداخت و رفت فک کنم درک کنید که چقدر حالم خراب بود یک ساعت بعد رفتنش زنگ زد گفت عکسارو گذاشتم تو کانال و مشتری پیدا شده بیام چند تا کتونی ببرم منم گفتم بیا ولی مثل مشتریا رفتار کن آخه بابام اومده بود بهم سر بزنه گفت مشکلی نداره کتونیارو ببرم اگه خواستن پولشو بیارم خندم گرفت گفتم بیا اومد و ۸تا کتونی انتخاب کرد و تو کونش عروسی بود که کرده در من منم ۸تا لنگهه کتونی گذاشتم تو پلاستیک و با خنده دادم بهش جا خورد بعد شنیدم زیر لب گفت از همین زرنگیت خوشم میاد رفت و شب اومد چهارتاشو میخواست منم لنگه هاشو بهش دادم و پولشو بدون سود ازش گرفتم رفت بهش گفتم فردا میتونی بیای پیشم خندید و گفت اره رفتتتتتت منم که از زرنگ بازیه امروزش بدم اومده بود تصمیم گرفتم کونشو پاره کنم و شب برگشتنی خونه از عطاری ۲تا قرص نعوظ و۱دونه متادون ۲۰ واسه تاخیر گرفتم فرداش قبل ظهر خواستم مطمئن شم که جنده خانوم میاد بهش اس دادم آخه قرصارو باید ۲ساعت قبل مینداختم که تاثیر کنه دیدم داره ناز میکنه بهش گفتم بیا پولم بهت میدم گفت خبر میدم که چند دقیقه بعد اس داد عزیزم ما تفاوت سنیمون زیاده به درد هم نمیخوریم داشتم جر میخوردم از عصبانیت اس دادم ارزشت همون چوس قرونی بود که بردی نوش جونت بچه زرنگ ظهر بود مغازه رو بستم که برم خونه پیاده میرفتم که یکم حالم جا بیاد آخه کیر کلفتی خورده بودم داشتم میرفتم که یدفه اس داد چی میگی بچه زرنگ کیه اصلا میخوای سودتم بیارم بدم تازه ۲هزاریم افتاد که خانوم داره ناز میکنه زنگ زدم از سنو سال گفتم که یه عدده و اونم گفت که از ابروش میترسه چون خونش همون اطراف بود و قانعش کردم که رفتن آبروی اون هیچ سودی واس من نداره و چون یکمم بهم اعتماد داشت چون دیده بود که تو مغازه زورش نکردم که بده خلاصههههه قبول کرد و گفت شب میشه تو مغازتون خوابید اینو که شنیدم داشتم بال در میاوردم ساعت شد ۸ ۳۰ قرصارو انداختمو لحظه شماری میکردم که ۱۱ شه و بیاد ساعت ۱۱ بود کرکره رو نصفه دادم پایین داشتم که تورو تمیز میکردم که زنگ زد گفت ۵دیقه دیگه میرسه گفتم چی سفارش بدم آخه قرار بود شامو باهم بخوریم گفت یدونه جوجه یدونه کوبیده که از جفتش باشه منم سفارش دادم چند دقیقه بعد رسید اومد تو خیلی ناز شده بود دستاشو بوسیدم و یه بوسم گذاشتم رو گونه هاش بویه شامپوشو حس میکردم معلوم بود تازه از حمام اومده بیرون کاپشنشو که در آورد دیدم فقط یه تاپ سکسی زیرشه یکم حرف زدیم تا غذا رسید کرکره رو دادم پایین من که نتونستم به غذا دست بزنم چون قرصها ترکیده بودن و بدجور نعششه بودم همرو مثل جارو برقی خورد جمو جور که کردیم چون تا صبح وقت بود عجله ای نداشتیم کنارم رو مبل دراز کشید وشروع کرد به تنازی و عشوه گری تعریف الکی نمیکنم واقعا استاد بود هیچ زنو دختریو ندیده بودم که انقد خوب دلبری کنه بزارید یکمم از خودم بگم فقط لطفا رو حساب خود پسندی نزارید اطرافیان میگن قیافه خوبی داری قدم ۱۷۵ وزنم ۷۳ و زحمتای که از بچگی برای بدنم کشیدم نتیجه داده و بدن کات شده ای دارم در ضمن سیسم شبیه بچه مثبتایه مظلومه که شروع کردم خوردن لباش خوب همراهی میکردم بعد ۱۰ دقیقه رفتم رو گردنش و تاپشو سوتینشو درآوردم سینه هاش تقریبا ۷۵ بودن و سر بالا همین که زبونم رسید بهشون شروع کرد اممممممممممم اممممممممممم کردن حسابی داغ کرده بود منم با صدایی اون داغ کردم وقتی از شرمندگی سینه هاش درآوردم رفتم پایین تر چون سرد بود دوتا شلوار پوشیده بود ازم خواست جفتش و باهم درارم منم این کارو کردم شکه شده بودم یه شرت توریه مشکی پوشیده بود منم فقط نور مخفی هارو روشن گذاشتم کسش زیر اون نور کم و لایه توری که پوشیده بود می درخشید از نوک انگشتاش شروع کردم خوردن واقعا تمیز بود با حوصله رفتم بالا اونم تو این مدت مثل مار به خودش می پیچید رسیدم به شرتش زبونم و کشیدم روش و خیلی اروم حرکت میدادم که طاقتش تموم شد منو زد کنار و شرتشو سریع درآورد و دوباره دراز کشید دوباره شروع کردم اول رو چوچولش بودم زبونمو کردم تو وجفت دستامو بردم طرف سینه هاش وحشیانه و باولع میخوردم و سینه هاشو میمالوندم که ارضا شد گفت من میخوام بخورم نشستم اومد بین پاهام اولش سر کیرمو میخورد بعد کلشو کرد تو دهنش رو ابرا بودم بلندش کردم خابوندمش رو مبل برعکس اون به پهلو خوابیدم و دوباره کردم تو دهنش خودمم رفتم لایه پاش فقط بدیش این بود که وقتی واسش میخوردم حالی حولی میشد و نمیتونست درست ساک بزنه ولی در کل خوب بود یهو گفت بکن دیگه خندم گرفت دید خیلی هول بازی دراورده اومد جمش کنه گفت نکنه نمیخوای بکنی بنده خدا نمیدونست کلی قرص خوردم و قراره کسو کونش پاره شه بلند شدم پاهاشو باز کرد و منم رفتم بین پاهاش چندبار کیرمو کشیدم رو کسش و بعد تا نصف میکردم تو دوباره در میاوردم نمیگم خیلی تنگ بود ولی واس یه زن ۳۲ساله عالی بود اینم بگم من کیرم زیاد بزرگ نیست ۱۷سانته ولی کلفته پاهاشو قلاب کرد دورم و کشید طرف خودش تا ته رفت تو ناله ای که کرد اتیشیم کرد شروع کردم تلمبه زدن اروم میزدم توچشاش نگاه میکردم اونم چشاشو خمار میکردو نگاه میکردو ناله دوس داشتم زمان همونجا واسه چشایه خمارش طلسم میکرد یکم تندش کردم اخرشم یه زربه اروم میزدم که بالا پایین شه بعد چند دقیقه کسش داغ شد کشیدم بیرون خوابیدم روش دوباره لبو سینه هاشو خوردم دمرش کردم بالش کوچک مبل و گذاشتم زیرش قنبلش زد بیرون ایندفه ازپشت گذاشتم چند دقیقه که گذشت ازکمرش گرفتم کشیدم بالا حالت سگی نشست کردم تو داشتم میزدم که گفت دارم دیونه میشم کاری که میگمو بکن دوباره خوابید رو متکا گفت بکن تو منم گفتم چشم گفت روسینه ها حساسم بگیر تا میتونی فشارشون بده منم کاریو که میخواست و میکرد خودشم زیرم قر میداد زبونش وا شده بود هی باناله میگفت جرم بده بکن بکن گفتم چی تو کسته میگفت کیر کیر تو بکن همش ماله خودت چند دقیقه گذشت دیدم نه تکون میخوره نه حرف میزنه ترسیدم کشیدم بیرون گفتم خوبی صداش درنمیومد اروم گفت ممنون یجایه خشک رو بدنم نبود از صورتم عرق میچکید اعصابم خورد بود ارضا نشده بودم اون بیچاره هم دیگه نا نداشت یکم با موهاشو بدنش بازی کردم که یهو برگشت گفت عزیزم تو هنوز نیومدی اینجوری نمیشه از عقب بزن کرم نداشتم تف انداختم دم سوراخش خواستم با انگشت بازش کنم که گفت چکار میکنی گفتم اینجوری که نمیره باید بازش کنم گفت میره بزن سگی نشست آب دهنم خشک شده بود از خودش یکم تف قرض گرفتم زدم به کیرم گذاشتم دم سوراخش فشار دادم رفت تو گشاد بود میگفت شوهرم همیشه از کونم میزد وحشیانه تلمبه میزدم اونم رسما جیغ میزد بعد ۱۰ دقیقه با داد خالی کردم توش و دراز کشیدیم همه ی اینا ۲ ۳۰ طول کشید جفتمون خسته بودیم تا صبح بقل هم حرف میزنیم و عشق بازی میکردیم یه راندم ۶تا۸ صب زدم رسونمش خونشون خوبیش این بود که خیلی داغ بود و آدم احساس نمیکرد که با یه جنازه سکس میکنه چند دفه دیگه هم سکس داشتیم اصلا واسم تکراری نمیشه به هم وابسته شدیم و منم تو مشکلات زندگیش کمکش میکنم چه مالی چه الان که دارم اینو مینویسم تعطیلات عیده و من شمالم و دلم واسش تنگ شده امیدوارم خوشتون اومده باشه و آرزو میکنم روزگار داغ و سکسی داشته باشید نوشته
0 views
Date: January 11, 2019