سکس در پارک با بهاره

0 views
0%

سلام به دوستان این داستان مربوط به یک سال پیشه میشه زمانی که من با دختری بنام بهاره بودم یک روز گرم و آفتابی اصفهان کناره پل بزرگمهر که از باشگاه میومد رد میشدم که دیدم یه دختره خیلی سکسی و سفید که سینهاش داشت مانتوشو جرررر میداد یه ساپورت رنگ پوست و یه مانتو جلو باز پوشیده تو پارک آبشار نشسته و هی به من نگاه میکرد و سر تکون میداد نمیخام از خودم تعریف کنم چون قدم بلندو هیکلیو سبزه هستم اصلیتا بندریمو مثل کل بندریا خوشتیپم جذبش شدم خلاصه یکم وایسادمو نگاهش کردم که دیدم رفت زیر پل بزرگمهر و به من ال داد که برم منم فرصتو از دست ندادمو فوری رفتم پشت سرشو قنبلشو تو ساپورت دیدم کیرم بقدری راست شد که میخاست شلوارمو جررر بده بعدش بهار اسممو سنمو پرسیدو گفت شمارتو بده بهت زنگ میزنم خلاصه خداحافظی کردو منم رفتم خونه دو روز تو کف زنگ زدنش بودم که دیدم صبحش بلاخره یه شماره غریبه زنگ زد و منم 3 شو گرفتمو عادی باش حرف زدمو اونم خودشو معرفی کرد و واسه 6عصر باهام قرار تو یه کافی شاپ تو خیابون میر ساعت 6 که رسیدم اونجا دیدم بعععععله بهاره خانوم با یه شلوار جین گشاده سکسی و کفش مشکی پاشنه بلند جلو باز بایه مانتو مشکی جلو بازو تیشرت سفید نازک زیرش که من خط سوتینشو میدیدم اومد انقدر کیرم سیخ شده بود که قایمکی دست کردم تو شورتمو صافو صوفش کردم که بهاره نبینه خلاصه سلام و احوال پرسی گرم و مشغول صحبت که وقتی من پاهای سفیدشو با ناخونه شستشو که لاک قرمز زده بود میدیدم خایه هام افتادو هر موقع نزدیک بود من برم زیر میزو از پاهاش تا گردنشو بلیسم بعدش وقتی قهوه و کیکمونو خوردیم رفتیم با هم پیاده روی و از اونجا که قدش کوتاه بود منم از بالا اون سینهایه گندشو دید میزدم و همش تو فکر این بودم که کی کیرمو لایه این سینه و باسنه قلمبه میذارم وقته خداحافظی شد که به بهاره گفتم که امشب حرف مهمی دارمو تو واتسآپ بهت میگم ساعت 11 شدو ساعت شیطونی پسرا که بی مقدمه بش گفتممن دوست دارم دختر همه جوره باهام باشه و کلی رو مخش راه رفتنو کس لیسی راضی شد که یه روزی باهم سکس کنیم دو هفته ای با هم بودیم که یه شب بهش گفتم سر قولت بمون من به سکس نیاز دارمو فردا خونه خالیه طرفه 8 بیا اونجا خلاصه فردا شبش طرف 8 20 اومد خونمون که هی سرش غررر میزدم چرا دیر اومدی که مامان بابام طرف 9 اونورا پیداشون میشه اونم گفت باشه الان لباس خواب میپوشمو میام رفتم تو اتاقو فقط یه شلوار لی پوشیدم که بدنمو ببینه و داغ تر بشه دیدم یکدفعه با یه شرت و سوتینه ست زرد فوق سکسی و یه تورر توریی کوتاه مشکی با یه کفش پاشنه بلند ممشکی از این جلو بازا که پورن استارا میپوشن پوشیده خلاصه بهم گفت میثم جونم آمماده ای منم بلند شدمو محکم کوبیدمش به تخت بهم گفت معلومه شهوت تو چشاته و خلاص اول از هممه رفتم سراغه پاهاش و کفششو در آوردمو جوری انگشتا پاهاشو کفو روشو میخوردم که اب ازش سرازیر شد و آرو آروم روناشو لیس زدم که رسیدم به شورتشو با یه لبخند بهم گفت نخوری که تمام بشه هااا همونو که گفت شورتشو از پاش کندمو لایه کسشو و چچولشو حسابی لیس زدم که مذه آبشو حس کردم کلی لایه پاهاش خیس خورده بودو صدایه آهو اوهش ساختمونو برداشته بود بلندشدم که سوتینو باز کنم که دیدم دکمه ی شلوارو باز کرد منم خندیدمو بش گفتم نوبتته توه بخورش ببینمو اونم اونقدر حشری شده بود که یکدفه کل کیرمو بلعیدو عین بستنی تابستونه لیس میزدو یکدفعه دندون کشید و منم دردم اومد موهاشو کشیدمو خایه هامو کردم تو دهنش یکممی ناراحت شد و منم لباشو گردنشو لیس زدم و دوباره رام شد خلاصه نوبت گاییدن بود که تا کیرو دمه لبه هایه کسه ترو تزش گذاشتم یکدفه هممشو کردم داخلو یه جیغه وحشتناک کشید و شروع کردم به محکم کوبیدن کیر به اعماقه کسش بعدش من خابیدم رو تختو یکم بشین پاشو کرد و همینجور رو کیرم ارضا میشد 20 دقیقه ای گذاشت که در حالت داگی میکردمش که صدایه ماشینمونو شنیدمو با یک حرکت ضرب العجلی لباس پوشیدیمو بهاره رو فرستادم طبقه ی بالا گفتم از روی راه پله تکون نخور خلاصه بابام اینا که اومدن تو منم زدم بیرونو بهاره هم کفشاشو در آورد که تو راه پله صدا نیاد خلاصه سریع دویدیم تویه پارک آبشار و همینجور که نفس نفس میزدیم میخندیدیم و حیرون با سکسه نیمه کاره با خایه درد منو ساعت طرف 10 شد منم حی از بهار معذرت خاهی که بهش گفتم اونطرف پارک سمته دستشوییهایه پار خیلی تاریک و خلوته بیا منو از این خایه درد نجات بده اول مخالفت کرد و گفت اگه اینکارو بکنی آخرین باریه میبینیم خلاصه بزور بردمش طرفه تاریکیو خابوندمش رویه چمنا شلوارشو در نمیاورد منم روی شلوار کیرمو میمالیدم بهش و دستمو بردم روی دکمه و بازش کردم از طرف راست پاچه شرتش کیرمو کردم تو کسش اونم اشک تو چشماش جمع شد و همش منو با دستاش میزد داشتم از استرس میمردم که یکدفعه آبم اومد و ریختم تویه شرتشو با دستامم سینهاشو میمالیدم شلوارو شرتش فجییییع بویه منی میدادو خیس شده بود و با یکم فحش دعوا با من بهم زد با شرتی پرر منی به خانه باز گشت و دیگه ندیدمش تا همین امروز عصر که با دوستم تو پارک آبشار قدم میزدم دیدمش که با دوست پسرش خشو بش میکردو منم با خودم گفتم یادش بخیر چه کسی بووود ببخشید اگر بد بود من تازه به این سایت میامو خیلی خیلی خاطره دارم که بعدا با نوشتاری حرفه ای تر برای شما میذارم نوشته

Date: June 6, 2022

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *