سکس زمانبر با دختر دانشجو

0 views
0%

سلام به دوستان خوب و عزیزم بعداز 2سال اشنایی بااین سایت سکسی میخوام1کی از خاطرات سکساموبراتون تعریف کنم البته همیشه دوست داشتم براتون بنویسم ولی ازاونجا که نظرات دوستانوکه میخوندم درمورد داستانهای نوشته شده که فقط فحشو بی احترامی بود پشیمون میشدم ازنوشتن داستان من از 6ماه پیش شروع شد وتا3هفته پیش ادامه داشت قبل از شروع داستان 1کم ازخودم بگم که پسری هستم باسانت قدو78کیلووزن اگه نذارین به حساب خود ستایی باید بگم ازنظر قیافه چیزی کم ندارم فقط1مشکل دارم اونم این هستکه سایز کیرم کوجیکه و14سانته و کلفتم نی از نظروضع مالی خونوادمم باید بگم متوسطیم ولی ازنظرشخصیت خونواده بالاییم بابام ناخدای زیردریاییه ومادرم دبیردبیرستان ماجرااینطوری شروع شد که دوست خیلی صمیمیم آرمان فردای اون روز میخواست بره آلمان ظهربم زنگ زد گفت غروب میام دنبالت بریم1دوری بزنیم منم گفتم بیا غروب اومد دنبالمو رفتیم به سمت خیابونی که محل دور دور کردن دختر پسراست شیشه گران بعدازچندباربالاپایین کردن رفتیم توخیابون کارگر بچه هاییکه اهل لاهیجانن میدونن کجا رو میگم همون خیابونی که به سمت بام سبز لاهیجان میره داشتیم میرفتیم به سمت بام سبزکه چشمم خورد به 3تادخترکه داشتن میرفتن به سمت بام سبز چندتا ماشینم ترمز زده بودنوداشتن بهشون شماره میدادن اوناهم داشتن حسابی شماره هاروجمع میکردن به دوستم گفتم 1کم آروم کن بزارخلوت شه بعدبروکنارشون اونم همینکاروکرد بعدازچند دقیقه ماشینارفتنوماهم رفتیم کنارشونوبهشون گفتم سلام خانوماکجاتشریف میبرن برسونیمشون وسطیشون که ازون2تادیگه هم خوشگلتربودوهم شیطونتربعدازنگاه کردن به پلاک ماشین گفت هیچجاداریم قدم میزنیم لنگرودی اینجا باید این نکته رو بگم که تو شهر ما دخترا خیلی به پلاک ماشین اهمیت میدن اینطوری بگم که مثلا یه 206نمره تهران خیلی راحتتر از یه ای نمره لاهیجان میتونه مخ بزنه منم بهش گفتم خوشگل خانوم ماپلاکمون لنگرود خودمون مال تهرانیم اینوکه گفتم کاملا ورق برگشتو گفت خب حالا شمارتو بگو برو منم شماره 912رودادمو اونم زدتوگوشیشوگفت شماآقای گفتم موسوی هستم و اونم بایه خنده باحال گفت پس منم رفسنجانی هستم از زیارتتون خیلی خیلی خوشحال شدم گفتم همچنینو رفتیم راستشو بخواین فک نمیکردم زنگ بزنه بااون همه شماره ای که گرفته بودو ماشینای مدل بالایی که بهش شماره داده بودن شانس خودمو خیلی کم میدونستم ولی تنها امیدموهمون شماره912میدونستم ازش خیلی زیاد خوشم اومده بودوهمش توفکرم بود آخه نمیدونید چه تیکه ای بود بیشرف واقعا خوشگلوخوش هیکل بود واقعا اگه یه کم میخش میشدی اون باجنبه ترینشم واسش راست میکرد چه برسه بمن که بی جنبه هستم بگذریم این گذشتوهرچی منتظرش موندم که بزنگه نزنگیدکه نزنگید 1روز2روز نه خبری نبودکه نبوددگه ناامید شدم باخودم گفتم عجب خریتی کردم سیریش نشدم شمارشو نگرفتم خلاصه روزسوم ساعت10اینابودکه1اس اومد برام باناامیدی رفتم سراغ گوشیم اسوکه واکردم دیدم نوشته سلام موسوی حالت خوبه توحصرخونگی که بهت بد نمیگذره رفسنجانی منم اس دادم سلام نه بد نی البته به لطف کمکهای شما مجدد اس دادم شب بیدارین ساعت1به بعد زنگ بزنم جواب داد خوشحالمون میکنی ساعت بهش زنگ زدم اونم جواب دادو1کم حرف زدیم بهم گفت دانشجو و بچه تهران منم بهش راستشو گفتم که بچه لاهیجانم وقرارشد5شنبه همدیگروببینیموازنزدیک بیشتر باهم آشنا شیم حرف زدنای شبونمون ادامه داشت تااینکه5شنبه شدوقرارگذاشتیم بریم قلیونسرا تنها مکان تفریح ما چون ماشین نداشتم بایکی ازدوستام رفتیم دنبالشون میدونستم بادوستش میادواسه همینم بادوستم رفتم خلاصه اون روزم گذشتوما به دوستیمون ادامه میدادیم وتواین مدت هرکاری میکردم پشت تلفن آمادش کنم واسه سکس راه نمیداد دیگه خسته شده بودم همه جوره باهم راحت بودیم حرف سکسی شوخی همه چی ولی میخواستم باخودش وارد سکس بشم حرفو عوض میکرد تااینکه دیگه صبرم سراومدو بهش گفتم بامن سکس میکنی یا نه البته اینوهم بگم که تواین مدت 1بارخونمونم اومده بود ازونجایی دوستدارم بارضایت طرف مقابلم باهاش سکس کنم کاری نکردیم بهش پیشنهاد دادم ولی قبول نکرد میدونستم پرده نداره وپردشوزده ولی نمیخواست باکسی سکس داشته باشه و میگفت عاشق دوس پسرش واون ولش کرده ولی هنوزامید داره که برگرده و سکس بااونوبه همه کس ترجیح میده تو دلم گفتم اگه انقد دوسش داری مگه مریضیکه ازاینواون شماره میگیری که بعد گفتم به من چه هرغلطی میخوادبکنه من هدفم کردنشه بااین حرفاوسوالابیشتر میپرونمش ولی الان که خوب فکرمیکنم میبینم بنده خداواقعاحق داشت چون به طرز فجیهی شهوتش بالابودوبخاطرهمین موضوع هم چندباردکتررفته بود اونم درجواب سوال من گفت نه و دلیلشم این بودکه اگه بخواد باهمه اش سکس کنه فرقی بایه جنده نداره وازین حرفا اون روزباخودم گفتم داره کس ناز میکنه وادای تنگارو درمیاره البته بعدا دیدم بنده خداراست میگفت ازکس صورتی و خیلی تنگ وکوچولوش معلوم بوداصلاازش کارنکشیده اگرم کشیده خیلی خیلی کم بوده خلاصه کنم تصمیم گرفتیم دوستای معمولی باشیم بعدازاون رابطمون خیلی کم شد طوری که درهفته1کی2بارباهم میحرفیدیم تقریبا2ماه ازین ماجرامیگذشت که باهام تماس گرفتوگفت مهلت خونمون تموم شده ودنبال خونه میگردم به دوستاییکه املاکی داشتن زنگزدموشرایطوبهشون گفتم وسپردم که براشون پیداکنن ظرف1هفته پیداشد چندباردیگهم کارایی ازم خواستومنم براش انجام دادم 1مدتی گذشتوخیلی بهم نزدیک شدیم و من همچنان توکف سکس باهاش بودم توتنهاییم همه جوره نقشه میکشیدم باهاش سکس کنم1ماه گذشتوبااینکه سکسای مختلفی داشتم بازم اونومیخواستم تواین مدت فهمیدم اون پسریکه خانوم عاشقش بود ازدواج کرده بالاخره دلوزدم به دریاو ازش خواستم شب بیاد پیشم با بابامم هماهنگ کردمکه امشب1کی ازدوستای دخترم میاد پیشمواحتمالاشبم پیشم میمونه چون بابام ازین لحاظ مشکلی نداشت قبول کرد ساعتایاینابودکه اومدمامانم خونه بود بعدازسلام واحوالپرسی رفتیم تواتاقم 1کم حرف زدیمو1سیگارم کشیدیم که بهش گفتم امشب پیشم میمونی جایی برنامه نریزکه قبول نکردوبعدازکلی اصرارمن راضی شد بمونه فقط گفت برم خونه1کم کاردارم 1ساعت دیگه میام پیش خودم گفتم حتمامیخواد بپیچونه چاره ای جزقبول کردن نداشتم اونم به جون مامانش قسم خوردکه براش همراه غذاآوردم گفت تونمیخوری مگه چون شیره خورده بودم گفتم نه من معدم درد میکنه توبخورخلاصه همه ایناتموم شدو1کم حرفزدیموسیگارکشیدیمومن رفتم روتختم درازکشیدم اونم اومدپیشم درازکشیدتقریبامست بود 1کم بغلش کردم بوسش کردم اول ازدستش شروع کردم به لیسیدنوخوردن قبلاازش پرسیده بودم نسبت به کجای بدنش حساس اونم توناباوریم گفت دستاش خیلی برام جالب بود حسابی دستاشوخوردم واقعاراست میگفت چون واقعاداشت دیوونه میشدبعد لپش بعدگوششوگردنش1کم لیسش زدم خواستم لبشوببوسم1کم مقاومت کردولی بعدخودش همراهیم کرد چون همزمان داشتم سینه هاشومیمالوندم که دیدم خیلی شدیدحشری شده اینوهم بگم همیشه فکرمیکردم خیلی بی احساس واصلاتوسکس شهوتی نباشه چون اصلانشون نمیداد توصحبتای پشت تلفن هم بهش میگفتمواونم تایید میکرد غافل ازینکه قرار چه بلایی سرم بیاد به نفس نفس افتاده بودازروی شدت شهوت حرفای سکسی میزد بخورمت بخورمنوهمه جاموبخور تمومم کن بدنت مال کیه مال تو همش مال تو همه جاموبخور اخخخخخخخخخخخخ دیوونم کردی منم از ناله های اون داشتم دیوونه میشدم طوری گردنوصورتشولیس میزدم که خیس خیس شده بود کم کم رفتم پایین ترواول بالای سینه هاشولیس زدموگاز گرفتم بعد1کم ازروی تاپش سینه هاشوخوردمولیس زدم که خیس شد1نگاه حشری بهم کردکه متوجه شدم دوستداره تاپوسوتینشودرارم منم همینکاروکردم داشت بانگاهش التماس میکردادامه بدم منم بیشتر حشریش میکردم بازبونم خط وسط سینشولیس میزدم رو سینش میکشیدمو خیسشون میکردم نوکشونوتودهنم میکردمومیمکیدمشون اروم گازشون میگرفتم که دادش درمیومد ازش پرسیدم حال میده میگفت دارم دیوونه میشم خیلی بیرحمی ولی بدون نوبت منم میشه زیادحرفاشوجدی نمیگرفتمومیگفتم ازروشهوت داره اینارو میگه که ایکاش جدی میگرفتم حسابیکه سینه هاشوخوردموخیسشون کردم اروم رفتم پایینتروشکمشولیس میزدمومیرفتم پایین تارسیدم به نافش1هویه جیغ بلندزدوشکمشوهی میاوردبالاهی میکبوندبه تخت سرموگرفته بودوفشارش میدادبه شکمش منم همینطورکه داشت وول میخوردوناله میکردرفتم پایینتر اروم شلوارشوکشیدم پایینوازپاش دراوردم شرت صورتیشولیس میزدمو میمکیدم تاحسابی خیس شدازبغل زدم کناروبازبونم خط کسشولیس میزدمومیمکیدم1کم همینطوری باهاش بازی کردم بعد کم کم شرتوازپاش دراوردم 2باره افتادم به جون کسش چوچولشو مبردم تو دهنمومحکم مک میزدم اروم گازمیگرفتم دیگه داشت ازشدت لذت زیادازحال میرفت دادمیزد بسه بسه دیوونم کردی خواهش میکنم دیگه نخور بکن منو باکیرت بکن منواینارومیگفتوبیشترسرموبه کسش فشار میدادکمرشو میاوردبالافشارمیدادبه دهنم منم بیشترومحکمترداخل کسشومیخوردموبازبونم لیسش میزدم سوراخ کونشولیس میزدم انگشتمو میکردم توکونش بزورمیرفت داخلوالتماس میکرد بس کنمو بکنمش ولی من قصدهمجین کاریوفعلانداشتم بلندشدم اونوهم بلندش کردموجلوش واستادم شرتموکشیدم پایینوبهش اشاره کردم برام ساکبزنه اونم ازخداخواسته که انگارمنتظرهمین اشاره بود کیرموگرفت تودستاشواول1تف کردروشوشروع کردلیس زدنش میکرد تودهنشوفشارمیدادتوحلقش قربون صدقش میرفتومیخوردش زیرشولیس میزد تخمامومیکردتودهنش 1لحظه حالت عصبی بهش دست دادوسرکیرموخیلی محکم گازگرفت که ازشدت دردداد بلندی کشیدموبهش گفتم داری چیکارمیکنی پوستشوکندی اونم گفت این تلافیه اون گازایی که توگرفتی چیزیکه عوض داره گله نداره منم دیگه چیزی نگفتم حق بااون بود حسابیکه خوردشولیسش زدمن درازکشیدمواونم اول باکسش نشست رودهنموکسشورودهنم عقب جلومیکرد بعدش اونم درازکشیدوحالت69شدیم ازین پوزیشن خیلی خوشم میاد بعدازحدود10دقیقه کاراصلیم شروع شد منت میکرد فقط بکن توروخدابکن جرم بده پارم کن گفتم توبودی گازمیگرفتی الان تلافی کنم گفت غلط کردم معذرت میخوام الان دیگه بکن بخدابدجورخماره کیرم اذیت نکن منم گفتم باشه پاهاتوبده بالا پاهاشوگذاشتم روشونمو1کم بااب کسش سرکیرموخیس کردم اروم گذاشتم روخط کسش فشاردادم داخل بااینکه کیرم کوچیکه ولی باورکنیدبه زورکیرم رفت توکسش ااااخخخخخخخخخخخ که چه حالی داداولین باری بودکه توزندگیم همچین کسی رومیکردم دیدم دگه دیوونه شده داد میزد اونم از روشهوت که بهش گفتم اروم بابام میشنوه ضایس میگفت نمیتونم جلوموبگیرم تو میتونی بگیر دیدم دیگه خیلی داره دادمیزنه سروفشاردادم به بالشه زیرسرش که بادستوپازدن بهم فهموند داره خفه میشه منم که تازه متوجه شدم چقدسفت سرشوفشاردادم1کم دستموشل کردموگفتم پس بلنددادنزن اونم به ناچارقبول کرد و بنده خدا از ترسش دستشو میگرفت جلو دهنشو ناله میزد چندتاحالت دیگه هم روش انجام دادموهرکاری میکردم آبموبیارم نمیشد اشتباهم این بودکه 1کم توخوردن شیره زیاده روی کرده بودم اوناییکه این تجربه روداشتن میدونن چی میگم رفتم1کم شیرخوردم که ببردش اومدم گفتم بایدازکون بکنم تاآبم بیاد اول مخالفت کرد بعدازونجاییکه خیلی دوستداشت آبموبخوره وچون تواین فاصله2بارارضاشده بودمیخواست برام جبران کنه البته به گفته خودش قبول کردومنم بازحمت زیادبالاخره آبمواوردمو همشوخالی کردم تودهنش اونم تاقطره اخرشوخوردو2تامون به حالت بیهوش افتادیم روتخت واقعادمشگرم خیلی بنده خدا تحمل کردتاابم بیادکاری کردکه بهترین سکس عمرمورقم زدوتاالان که دارم مینویسم به جرات میگم سکسی لذت بخشترازاونوتجربه نکردم بعد از اون باهم قرار گذاشتیم هفته ای 1بار با هم سکس کنیم 4باردیگه باهم سکس داشتیم 2 بارتو خونه ما و 2 بارم خونه اون البته هفته ای1 بارو رعایت نکردیم دوستیمون ادامه داشت تا3هفته پیش که رفته بود تهران شبش بهم زنگزدوگفت که خواستگارداشته و ازش خوشش اومده چون ازنظرمالی وضعیت خوبی داشته پسره اونم قبول کرده ازش پرسیدم چرابه من نگفتیکه بخاطرخواستگاری رفتی تهران اونم گفت فکرنمیکردم جدی باشه اخه تموم اتفاقات زندگیشوبهم میگفتومنم ازونجاییکه10سال ازش بزرگتربودم 30سالمه راهنماییش میکردم اینم بگم که ما از همون اول رابطمون میدونستیم هدفمون1دوستیه کاملاجنسیه منم براش آرزوی خوشبختی و سلامتی کردم و از بابت لذتهای فراموش نشدنی که بهم داد ازش تشکرکردم خیلی راحت ازهم جداشدیم و خداحافظی کردیم نوشته 62

Date: May 22, 2024

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *