سلام دوستان من اسمم امیر 18 سالمه بچه خراسانم قیافه و تیپمم عادی و معمولی مثل همه ی پسرای دیگه بگذریم داستان ما از اونجا شد ک زهرا خانوم ک با ما نسبت دور فامیلی داره تو یکی از مراسم عروسی ک همه ی فامیل دورهم بودیم بحث انداخت ب گوشی و شبکه های مجازی منم ک خیلی تو کفش بودم و دوسش داشتم و ازش خوشم اومده بود بهش گفتم گروه و کانال تلگرام چی داری بهم جوابی نداد من بهش گفتم من گروه و کانال طنز زیاد دارم اگه میخوای شمارتو بده تا اد کنمت اونم با بی میلی گف باشه و خلاصه شماره زهرا رو تونستم گیر بیارم شب بهش پیام داد چ گروهی میخوای گف جک و مطالب طنز منم اد کردمش ب گروها خلاصه گذشت و طوری شده بود ک کار هرشب ما شده بود چت باهم و زدن و گفتن حرفهای چرت و پرت تا این ک بعد شیش ماه منو زهرا باهم صمیمی شده بودیم و باید هر روز باهم چت میکردیم و حرف میزدیم من توی این شیش ماه تونسته بودم حسابی اعتماد زهرا رو جلب کنم و گهگداری باهم توی کوچه یا جاهای خلوت قرار میزاشتیم و من فقط تنها کاری ک میکردم پیشونیش رو بوس میکردم این جریان و اتفاقات گذشت و من زهرا رو یه روز دعوت کردم بیاد خونمون اولش قبول نمیکرد و میترسید با من ب خونه خالی بیاد ولی من بهش گفتم بیا ما که مال همیم و قراره زیر یه سقف باشیم و اصرار همش میکردم تا این ک بلاخره عشق ما جواب مثبت داد و قرار شد بیاد خونه ما یه روز ک مامانم رفته بود مدرسه مامانم معلمه و بابام هم سرکار بود زنگ زدم ب زهرا خانومی تا بیاد یادم رف بگم من تک فرزندم من خودم کلاسمو پیچوندم اومدم خونه دیدم زهرا جلوی در منتظره منه کلید انداختم رو در رفتیم ب خونه زهرا رو جلو فرستادم تو خونه و گفتم خانوما مقدم ترن بعدش ک رف تو من از پشت بغلش کردم و در گوشش گفتم دوستت دارم بعدم یه بوس از لپش کردم و ولش کردم بهش گفتم چیکار کنیم عشقم بهم گف تو بگو منم از خدا خواسته گفتم اول یچی بخوریم ب عنوان صبانه من شکمم خالیه بعد قلیون بکشیم بعدم یکم بغل بغل کنیم اووووو ببخشید یادم رف از زهرا بگم زهرا جون من یه دختر 18 ساله قدش حدود 160 وزنش هم تقریبا55 کاملا گوشتی و تو پر هستش جیگرم یه نیمرو انداختم باهم خوردیم گفتم تو ظرفا رو بشور من قل چاق میکنم کارش ک تموم شد باهم یه قلیون کشیدم بعدش بهش گفتم بغل بغل کنیم اول یکم ناز کرد ولی خلاصه راضی شد رفتیم تو اتاق من روتخت دارز کشیدیم و بغلش گرفتم و همش بوسش میکردم من یکم گوشاشو خوردم و رفتم سراغ گلوش یکم هم گلوش رو ک خوردم بهش پیشنهاد سکس دادم گفت نه من بهش گفتم عشقم تو مال منی قرار باهم زندگی کنیم ما که قراره این کارو کنیم چرا الان نکنیم یا منو تو ک انقد باهم راحتیم و من بوست میکنم لبام ب لپات میخوره حالا اونجام ب ک و ن ت بخوره چ اشکالی داره ما واسه همیم خلاصه راضی شد و گف یجور باشه دردم نگیره منم گفتم چشم شلوارشو دراوردم یکم رونای سیفیدشو بوسیدم بعدم باز سرمو بردم بالا و لب میگرفتم با دستام هم مانتوش رو در اوردم سوتین و شرت مشکی پوشیده بود یه ست قشنگ یکم سینه هاشو خوردم بعدش باز ازش لب گرفتم و شروع کردم قربون صدقش رفتن دوباره سرمو اوردم پایین شکمش رو بوس میکردم و پایین میمودم و بهش میگفتم تو مال منی تا رسیدم ب شورتش دس انداختم درش بیارم گف نه من خودم درش میارم تو هم لباساتو در بیار خلاصه از این تنگ بازیا منم لباسامو در اوردم وقتی چشم ب کسش افتاد یه کس سفید و تپل ب قول بچه های ولایتمون دوتا پا بیل کس داشت بهش گفتم برگرد از اونجا ک دختر بود باید از عقب میکردم وختی برگشت منم بدون معطلی رفتم روش خوابیدم و بوس میکردم پشتش و گردنشو بعدش یکم خودمو جا ب جا کردم و یه تف انداختم رو کیرم کیرم 17 سانته دروغ نباشه بعدش سرشو ب سوراخ کونش ک نزدیک کردم و با یه فشار و ب زور سرشو کردم داخل اونجا خیلی تنگ و یکم داغ بود یکم وایستادم تا جا باز کنه ولی چشمم ک ب صورت زهرا افتاد ک از درد سرخ شده بود و اشک تو چشاش جمع شده بود کلا منصرف شدم قید همه چیو زدم و کیرمو کشیدم بیرون گذاشتم لای پاهاش و خودم روش خوابیدم و در گوشش گفتم من دنیامو میدم ولی نمیزارم سختی بکشی و ناراحت باشی بعدش یه پنج مینی لاپایی زدم و از پشت هم گردنشو میخوردم ک ابم اومد بعدش یه نیم ساعتی تو بغل هم لخت دراز کشیدیم و بعدش بلند شدیم لباس پوشیدم تا این ک اماده رفتن شد منم یه بوس از پیشونیش کردم و بهش گفتم مواظب خودت باش و خدافظی کردم الان هم میخوام دفترچه خدمتمو پست کنم و از خدمت ک اومدم برم خاستگاری خانومم دوستان اگه داستان بد بود حوصلتون سر رف ببخشید امیدوارم شاد و موفق باشید همه هم ب عشقای واقعیشون برسن نوشته
0 views
Date: May 6, 2019