سکس مادرزنم با دوست مردش

0 views
0%

سلام خدمت دوستان شهوانی این داستان که میخوام بگم از طرف مادرزنم میخوام بگم که واقعیت داره و برامن که دامادش هستم و الان پنج ساله باهاش رابطه سکس دارم و داستانهای سکسم باهاش برا دوستان نوشتم پس لطفا اگه باور نمکنید فحش ندیدن من بعد از ازدواج با زنم متوجه رابطه مادرزنم تو سن سی سالگی با یه مرد دیگه شدم که موقع ازدواج من سن مادرزنم ۳۷ سال بود وقتی فهمیدم این قضیه دوستی مادرزنم با یه مرد دیکه و رابطه سکس با اون مرد من پیش خودم گفتم مادرزتم اکه یبار تجربه دوستی با یه مرد غریبه و سکس تجربه کرده پس بازم دلش میخواد با یکی دیگه دوست بشه چون پدرزنم اصلا نمیتونست ارضاش کنه و بعد فهمیدن قضبه مادرزنم من نظرم بهش عوض شد ودر اخر بعد گذشتن سه سال از ازدواجم با زنم من با مادرزنم دوست شدم و رابطه مخفی سکسمون شروع شد و تا الان که ابان سال نودوشش هست ادامه داره بعد اینکه من با مادرزنم که اسمش زهرا هست سکس کردم روز به روز به هم وابسته شدیم و ازهم خحالت نمیکشیدیم و در طول این پنج سال دیگه خودش هم میدونست من رابطه قبلیش با یه مرد دیگه را میدونم ولی زباد در موردش حرف نمیردبم تا اینکه سال نودوپنح دی ماه من یواش یواش در مورد دوستی با اون مرد سوال کردم اولش میگفت نمیخواد زباد بدونی اون مال گذشته هست ولی من پافشارمیکردم و برا فهمیدن راز سکسش با اون مردکه اسمشو بعدا گفت منم برا امنیت اسمش عوض میکنم اصرار کردم و کفتم تعریف کنه چطوری باهاش دوست شده براش زباد خرج میکنم پول میدم زهرا هم قبول کرد از این به بعد از زبان زهرا مادرزنم مینویسم زهرا گفت یکی دوبار که از خونه مادرشوهرم برمیگشتم دیدم افتاده دنبالم تو یکی از این دنبالم اومدنها اومد جلو بهم شماره اشو داد زمان این اتفاق سال ۷۹ بوده وقتی شماره اشو داد گفت منتظرم زنگ بزن منم چنذ روز بعد بهش زنگ زدم برداشت شروع کرد احوال پرسی کردنو چرا دیر زنگ زدم گفت بعد احوال پزسی زهرا میگه من گفتم نمیتونم باهات دوستی کنم چون من شوهر دارم نمیشه میکه اونم همش اصرار کرد که تلغنی فقط حرف بزنیم بعدش از فردا خودش شروع کرد به تلفن زدن و صحبت کردن یواش یواش بهش عادت میکردم صحبت کنم باهاش چون با محبت صحبت میکرد ولی پدرزنت که شوهرم بود اصلا بهم اهمیت و محبت نمیکرد منم احساس نیاز داشنم برا محیت بعد ده روز صحبت کردن با مهدی گفت همش نمیشه که تلفنی صحبت کنیم دوستی فقط تلفنی صحبت کردن نیست که زهرا منم کفتم پس چی هست من تلفنی گفتم باهات صحبت کنم که مهدی گفت برا اینکه همدیگرو زیاد دوست داشته باشیم باید سکس کنیم بهم پیشنهاد سکس داد منم قبول نکردم گفت الان جواب نده روش فکر کن بعد قرداش ژنک زد باز درمورد سکس و علاقه حرف زد باهم تا بعد چهار روز قبول کردم برا یبار باهاش سکس کنم اونم خوشحال شد وقتی هماهنگ شدیم که برم خونه اش سکس کنیم خوشحال بود درصمن مادرزنم گفت دوست مرد زنش فوت کرده بود تنها با پسرش زندگی میکرد بخاطر همین خونه اش همیشه خالی بود مادرزنم میکه وقتی رفتم برا سکس تو خونه اش فوری بغلم کرد بوسم کرد منم اولم بوذ خجالت میکشیدم دیدم قشنگ تشک انداخته روش لحاف کشیده دستمال اینا اماده کرده گفتم معلومه همه چیو اماده کردی گفت اره میخوام زودتر شروع کنیم منم گفتم فقط این یباره که گفت اکه دوست نداشتی دفعه بعد باشه نیا وقتی لختم کرد همه جام خورد منم چون پدرزنت نمینونست ارضام کنه تحریک شده بودم وقتی کامل لختم کردگفت زهرا بیا لختم کن شلوارشو و پیراهنشو در اوردم وقتی شورتشو کشیدم پایین سرپا وایساده بود جلوم منم جلوی شورتش نشسته بودم وقتی شورتش کشیدم پایین با یه کیر گنده و کلفت روبرو سدم مهدی دید از دبدن کیرش جا خوردم گفت خدادادی بزرگ هست واقعا هم دراز و کلفت بوداز مال پدرزنت درازتر و کلفت تر بود که تو سکسهای بعد اندازه گرفتم درازیش حدود ۲۳ سانت بود کلفنیش هم وقتی انکشتهامو حلقه میکردم بهم نمیرسید ازهم جدا میموند وقتی منم مهدی و لخت کردم شذوع کردیم باهم بازی کردن اون منو میخورد کیرشو میزد به بذنم و مبداد دستم تا اینکه خواست از کوس بکنه منم اولین بارم بود میخواستم به یه مرد غریبه کوس بدم وقتی خواست کیرسو بکنه تو کوسم گفتم مهدی یواشترکیرت بزرگه گفت نترس حال میکتی عوض اش کوسم مادرزن منم هم طوری هست که امروز بکتی فردا بازم بخوای بکنی سوراخش جمغ میشه و سر کیر یکم با زحمت میره توش تا گشادشه مادرزنم میکه وقتی خواست کیرشو بکنه تو کوسم چون سر کیرش بزرگ بود و پدرزنتم که زیاد نمیتوتست ارضام کنه باهم سکس کنه کوسم تنگتر شده بود وقتی خولست سر کیرشو بفرسته تو دید به راحتی کیرش نمیره تو کوسم با زحمت و فشارزیاد کیرس رفت تو کوسم منم یکم داد زدم بعد یکم با سرش تلمبه زدن بدنه کیرسو فرستاد تو کوسم منم داشتم هم حال میکردم بخاطر بزرکی و کلغتی کیرس هم درد بعد ده دقیقه تلمبه زدن مادرزنم میگه کیرسو در اورد و کاندوم کشبد رو کیرش و دوباره با زحمت فرستاد تو کوسم اینبار بخاطر کانذوم درد کیرس زباد سده بود پنج دقیقه هم با کانذوم کرد و ریخت تو کانذوم داخل کوسم بعد هم بخاطر حال دادن یهش ازم تشکر کرد و اومدم خونه این اولین سکس من با مهدی و شروع سکسمون بود که مادرزنم زهرا میکه از سال ۷۹ تا سال ۸۱ باهم دوست بود و باهم سکس کردیم و سکس از کون هم امتحان کردم باهاش و ادامه دادیم سکس از کون تا گشاد شدن کونم این داستان سکس مادرزنم با یه مرد دیگه تو جوانی بوذه اگه دوستان نظرات خوب بگن داستان سکس از کون و روش گشاد شدن کون مادرزنم میگم که الان هم بخاطر اون گشادی منم زهرا را راحت ازکون همیسه سکس داسته باشبم میکنم درضمن الان اون مهدی همون سال ۸۲ فوت میکنه شاید الان زنده بود احتمالا باز مادرزنمو میکرد و من نمیتونستم زهرا را بکنم نوشته

Date: March 13, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *