سکس من با دوست پسر دوستم

0 views
0%

سلام من نفس هستم ۲۳ ساله من اصلا داستان نویسی بلد نیستم و آب و تاب دادن هم همینطور این اولین خاطره منه اگه دوست داشتین بگید بازم بنویسم اصلا اهل دروغ نیستم و از دروغ متنفرم سابقه سکس چت و نوشتن خاطره هم ندارم پس به بزرگی خودتون ببخشید اگر بد نوشتم اما کاملا واقعیه ۴ سال پیش که ۱۹ ساله بودم و واسه کنکور میخوندم دوستم نازنین اومد خونمون تا با هم دیگه درس بخونیم ما یه سوییت داریم طبقه پایین خونمون که من اونجا درس میخوندم که کسی مزاحمم نشه نازنین هم چند بار اومده بود اونجا اون روز از مدرسه با هم رفتیم ناهار رو بالا خوردیم و رفتیم توی سوییت من گفتم قبل از درس یکم میخوابم و نازی هم اجازه گرفت که اگه عیب نداشته باشه بره حمام بعد از یک ساعت که بیدار شدم دیدم نازی کلی به خودش رسیده و یک تاپ زرد خیلی قشنگ پوشیده با تعجب نگاهش کردم گفتم خبریه نازنین اومد کنارم خوابید و گفت نه خبری نیست چه عجب بیدار شدی یه عطر خیلی خوش بو به خودش زده بود مظلومانه نگام کرد گفتم چیه یه خواهش کنم جان میشه به پیمان بگم نیم ساعت بیاد اینجا هم رو ببینیم پیمان دوست پسر نازی بود و نزدیک خونه ما زندگی میکرد بهش اجازه دادم که پیمان نیم ساعت بیاد و زود بره یه دفعه پرید رومو شروع کرد ماچ کردن لپم و به پیمان داد که بیاد و همینجوری ماچم میکرد منم خندم گرفته بود از دست کاراش که یهو لبم رو بوسید گفتم این کارارو باید با پیمان کنی دوباره لبم و بوسید و شروع کرد لب گرفتن من خشکم زده بود هیچ کار نمیکردم فقط ترسیده بودم اونم لب و گردن و گوشم رو میخورد بعد از ۵ دقیقه بدنم شل شد که دستش رو از زیر تاپم برد روی سوتینم و شروع کرد مالیدن سینه هام که صدای اه اه من بلند شد اما بازم نمیتونستم عکس العمل نشون بدم تمام بدنم داغ شده بود و نازی بی وقفه منو میمالید اومد تاپم رو دربیاره که پیمان به موبایل نازی زنگ زد و گفت پشت دره میخواستم خودم رو لعنت کنم که اجازه دادم بیاد و نازی دیگه بهم ور نره پاشدم خودم رو جمع و جور کردم و یه شال انداختم رو دستام که دیده نشه پیمان اومد و بعد از احوالپرسی شروع کرد لب گرفتن از نازی اونم جلوی من سرم رو انداختم پایین اما داغ داغ بودم تا اون روز هیچ کس دستش بهم نخورده بود واسه همین خیلی حشری بودم پیمان نازی رو برد توی اتاق و در رو بستن دیگه میخواستم گریه کنم بعد ۵ دقیقه یکم شهوتم خوابید که نازنین جیغ خیلی بدی کشید بی اختیار در اتاق رو باز کردم که ببینم چی شده دیدم هر دو نفر لختن و پیمان رو نازی خوابیده با دیدنم از جاش یک متر پرید و حسابی ترسیده بود شروع کرد به عذرخواهی منم یه عذر خواهی کردم و در رو بستم و خواستم بیام بیرون که نازی گفت بیا تو نفس عیب نداره سرم رو انداختم پایین و خجالت کشیدم تشکر کردم و خواستم برم بیرون که نازی بلند شد و شروع کرد لب گرفتن ازم شل شل شدم دوباره نازی لخت لخت منو میمالید منم دستم گذاشتم رو سینه نازی و شروع کردم مالیدن سینه های سفید و خوبی داشت نازی تاپم رو در اورد و با سوتین میمالیدم پیمان هم که شهوتی شده بود نازی رو به حالت سگی نشوند تا سینه منو بخوره خودشم شروع کرد کون گذاشتن نازی وقتی تلمبه میزد و هردو آخ آخ میکردن سینه های نازی بالا پایین میشد که خیلی شهوتیم کرده بود پاشدم و لباسام رو کامل در اوردم پیمان همه حواسش به من بود از توی نازی در آورد و شروع کردن لب گرفتن از من و مالیدنم تنم دیگه داغ داغ شده بود منم کیر پیمان رو گرفتم و مالیدم کیرش زیاد بزرگ نبود البته کوچیکم نبود یه دفعه پاهام رو داد بالا و کیرش رو هل داد توی کونم منم یه جیغ خیلی بد زدم بی اعتنا شروع کرد تلمبه زدن من فقط درد حس میکردم و سوزش نازی هم شروع کرد مالیدن کسم یکم دردم آروم شد اما بازم وحشتناک بود جیغ میزدم اما هیچ کاری نمیتونستم کنم شاید یه ۱۰ دقیقه ای بی وقفه تلمبه میزد کونم داشت جر میخورد اما خیلی حال داده بود بهم که یه دفعه چشمام سیاهی رفت و سرم گیج رفت و شکمم شروع کرد بی اختیار بالا پایین شدن نازی سریع تر کسم رو مالید و من کاملا حس کردم ارضا شدم پیمان هم یهو کیرش رو کشید بیرون یه عالمه آب ازش اومد و ریخت روی سینه نازنین نوشته _68

Date: August 22, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *