سکس من با زن دوستم

0 views
0%

سلام دوستان عزیزم قبلابگم که خیلی به کاری که انجام دادم فکر می کنم و واقعا پشیمانم ولی چاره ای نداشتم دلیل اینکه خواستم داستانم رو تعریف کنم این هست که می خوام نظر شما دوستان رو بدونم و آیا اینکه من اشتباه کردم یا خیر لطفا داستانم رو بخونید چندین سال قبل کاوه با خانومش به تازگی مستاجر همسایه بغلی ما شده بودند من هم چند سالی بود که ازدواج کرده بودم چند ماهی گذشت و رابطه من با کاوه صمیمی شد و این رابطه به همسرامون هم سرایت کرد کاوه پسر خوب و آرومی بود خیلی هم جک های زیبایی می گفت تو شب نشینی هامون خیلی می خندوند همسر کاوه که مورد اصلی داستان هست زن بسیار زیبایی بود نمی دونم این چه زنی بود که آفریده شده بود تا حالا زنی به زیبایی اون ندیدم زنی بود خوش اندام با قد حدودا 170 سینه های معمولی با یک کون تپل که وقتی دامن میپوشید فوق العاده تکون می خورد اسمش ثریا بود و مثل همسرش من هم ثوری صداش می کردم من حسابدار یک کارخانه آرد هستم البته ناگفته نماند که همسر من هم زن زیبایی بود ولی ثوری بی نظیر بود من خیلی رابطه ام با کاوه صمیمی شده بود واگر روزی یک بار نمی دیدمش آروم نمی گرفتم و همین رابطه باعث شده بود که هر هفته خونه همدیگه شب نشینی بریم ولی همسرم با ثوری خیلی رابطه خوبی نداشت به خصوص به من اصرار می کرد که ثوری صداش نکنم و باهاش صمیمی رفتار نکنم ولی من برخلاف نظر همسرم خیلی باهاش صمیمی بودم و همسرش هم مشکلی از این بابت نداشت این رو هم بگم که این صمیمیت من با ثوری فقط به دلیل دوستی من با همسرش بود و مثل خواهر برام عزیز بود چند ماهی از صمیمیت من و کاوه می گذشت همسرم حامله بود و در ماه هشتم مادرش برای مراقبت اون رو پیش خودش برد که در شهر دیگه ای بودن چند روز اول که تنها بودم خیلی بهم سخت نمی گذشت ولی بعدا خیلی احساس تنهایی می کردم و میرفتم خونه کاوه تقریبا هر روز به بهانه ای می رفتم اونجا و کاوه و همسرش با این موضوع مشکلی نداشتن ولی یکی از روزهایی که برای شام رفته بودم خونه کاوه احساس کردم ثوری گریه کرده چند ساعت گذشت و چیزی نگفتم و اونها هم پیش من مثل همیشه برخورد کردن چند روز گذشت وقتی دوباره رفتم خونشون دیدم چشم ثوری باد کرده کاوه گفت بریم خونه شما ثوری کمی ناخوشه و من هم چیزی نگفتم و با هم برگشتیم خونه من فردای اون روز ساعت تقریبا 5 غروب بود و من خونه بودم که تلفنم زنگ خورد دیدم شماره همراه ثوری هست گوشی رو برداشتم و سلام کردم که ثوری زد زیر گریه هر چی هم گفتم چی شده پاسخی نداد من هم که کلافه شده بودم تلفن رو قطع کردم و رفتم خونشون چون فکر کردم برای کاوه اتفاقی افتاده وقتی که در رو زدم اومد در رو باز کرد و با اشاره گفت بیا داخل رفتم تو خونه پرسیدم چی شده کاوه کجاست گفت کاوه سر کارشه این اولین باری بود که وقتی کاوه خونه نبود تو خونش بودم ازش پرسیدم چی شده که ماجرا رو با گریه تعریف کرد اون طور که ثوری می گفت کاوه با یک دختر و مادرش که جنده بودن رابطه پیدا کرده و هر روز میره اونجا و کلی هم خرجشون میکنه چون طولانی میشه نمی گم چطور فهمیده بود من هم آرومش کردم و از اونجا که حتی عکسش رو هم گرفته بود بهش گفتم از کاوه متنفر شدم و گفتم چطور تونسته زن زیبایی مثل تو رو با اون زن خیکی چاق عوض کنه ولی یک دفعه چون عصبی بودم گفتم داشتن تو برای هر مردی یک آرزویه اولین باری بود که اینطور حرف می زدم ثوری همینطور هاج و واج بهم نگاه می کرد یکدفعه گفت داشتن من برای تو هم آرزویه نمی دونستم چی بگم گفتم تو مثل خواهر من که حرفم رو قطع کرد و گفت برای تو هم یک آرزویم گفتم الان که فکرش رو می کنم بله گفت زنت چطوره گفتم خوبه گفت چند بار تا حالا بهش خیانت کردی گفتم باور کن چه زمان مجردیم و چه الان با هیچ زنی نبودم گفت من حالم خوب نیست گفتم بلند شو ببرمت دکتر گفت روحم خوب نیست گفت میدونی چند ماهه فقط دارم نقش خوب بودن رو بازی می کنم چند ماهه که پیش تو سعی می کنم با کاوه خوب باشم خیلی تعجب کردم و گفتم تو واقعا این همه مدت نقش معشوق کاوه رو بازی می کردی گفت ازش متنفرم چند ماهه که دور ازش می خوابم باز گفت حالم بده گفتم استراحت کن اگر می خوای بلیط می گیرم برو خونه پدر مادرت گفت نه می خوام با کاوه زندگی کنم ولی قبلش می خوام بهش خیانت کنم خیلی نصیحتش کردم و از خونه اومدم بیرون دیگه کاوه برام شده بود یک سگ خودش هم فهمیده بود که ازش متنفر شدم ولی براش اهمیتی نداشت و هیچ تماسی با من نمی گرفت 1 ماه گذشت و بچه من بدنیا اومد غروب بود ثوری دوباره بهم زنگ زد و گفت خونه هستم گفتم آره زنم می خواد برگرده و دارم خونه رو تمیز می کنم خداحافظی کرد و بعد از چند دقیقه دوباره زنگ زد و گفت در رو باز کن پشت درم اومدم کمک در رو باز کردم نمی دونم چرا ولی این کار رو کردم این رو بگم که چند ماه بود هیچ سکسی با همسرم نداشتم و بینهایت بهم فشار اومده بود ثوری اومد تو و نشست گفتم زحمت نکش خودم تمیز می کنم گفت باشه ولی من اومدم که کمکم کنی گفتم دوباره چی شده اومد جلو و بغلم کرد من قدم 195 هست و اون سرش روی سینه هام بود همینطور فقط من رو بو می کرد و هی می گفت جان دیگه نمی دونم چرا نصیحتش نکردم فورا دستم رو انداختم دور گردنش و فشارش دادم گفت جان اینجای داستان رو خیلی خوشم نمیاد که تعریف کنم ولی چون این بخش داستانهای سکسی هست و فحش بارم نکنید و چون نظرتون رو می خوام بدونم کاملا مثل اون غروب هر چی اتفاق افتاد رو براتون می نویسم آخ جون دستم داشت موهاش رو نوازش می کرد نشستم روی مبل لباش رو گرفتم و مکیدم آخ آه آه آم آم هم هم هم عزیزم اوخ لباساش رو با یک ولع خاصی کندم و لخت کامل شدیم شروع کردم به خوردن سینه هاش چشماش رو همچنان بسته بود کیرم رو دادم دستش و گفتم بماله اون هم شروع کرد به مالیدن کیرم توی بغلم گرفته بودمش زیباترین زنی که در زندگیم دیدم داشت تو بغلم حال می کرد دیگه صداش در نمیومد من هی داشتم سینه هاش رو میخوردم و با یک دستم کسش رو می مالیدم کسش شده بود رودخونه خیس خیس همینطور که داشت کیرم رو میمالید یکدفعه آبم اومد و ریخت روش و ارضا شدم گفت چقدر کم طاقتی گفتم خیلی بهم فشار اومده چند ماهه زنم رو نکردم گفت پس زود راستش کن و اونقدر که دوست داری من رو بکن می خوام به کاوه چنان خیانتی کنم که اعصابم آروم بشه کیرم با صحبتهاش سریع شق شد بصورت برعکس خوابیدیم شروع کردم کسش رو لیسیدم و اون هم خایه هام رو می مکید کیرم رو دادم دهنش که خواهش کرد و گفت حالش بهم می خوره گفتم بی خیال همینکه کس تو رو میلیسم کافیه چه کسی داشت تپل خوشگل ولی بزرگ تیغ زده بود سوراخ کونش هم کوچیک و خوشگل بود کونش رو گاز گرفتم و کسش رو هم میلیسیدم دیگه تحمل نداشتم گفتم می خوام بکنم تو کست گفت اول کونم رو جر بده وازلین زدم و برای اولین بار کیرم رو کردم تو کونش کیرم خیلی بزرگ نیست و کوچیکه و همین دلیلی بود که خجالت می کشیدم زمان مجردیم دنبال دختر برم چون کیرم کوچیک بود خیلی دردش نگرفت و فقط چند ثانیه جیغ کشید باور نمی کردم که کیرم تا آخر رفته تو کونش گفت برای اولین بار از پشت داره می ده بد جور سکسی شده بود چند دقیقه تلمبه زدم و یک دفعه آبم ریخت اعصابم خورد شد چون کسش رو نکرده بودم گفت باز هم شقش کن من شوخی ندارم باید ارضام کنی چند دقیقه صبر کردم و میوه خوردم و کسش رو لیسیدم و کمی کیرم شق شده بود به زور کردم تو کسش چون شق کامل نشده بود با زحمت رفت داخل ولی وقتی کردم تو کسش کیرم شق شد هی تلمبه زدم اون هم می گفت کس کش جرم بده عشق من جرم بده فدای کیرت بشم جان اوف بکن بکن کاوه کثافت ببین کسم داره جر می خوره اینها رو با گریه می گفت من هم هی جرش می دادم بالاخره هر دو ارضا شدیم و خوابیدیم وقتی بلند شدم دیدم رفته فردای اون روز زنم برگشت و ثوری هم اومد دیدنش ولی فقط بهم نگاه می کرد یک هفته گذشت خیلی دلم براش تنگ شده بود رفتم جلوی در خونشون به بهانه کاوه در رو باز کرد و گفت میدونستم میای ولی پریود شدم گفتم فقط می مالمت گفت باشه رفتم تو و چون وقت اومدن کاوه نزدیک بود همون پشت مالیدمش یک ماه و دو ماه و سه ماه گذشت و من هر هفته یکی دو بار می کردمش خیلی بهش علاقه مند شده بودم و می خواستم بهش بگم که از کاوه جدا بشه و با من ازدواج کنه ولی شدنی نبود ماه محرم رسید 10 روز ازش خبری نبود و به تماسهام جواب نمی داد بعد از محرم رفتم جلوی خونش و در رو باز کرد گفتم چرا 1 ماهه تحویلم نمی گیری گفت توبه کرده گفتم بیجا کردی من بهت علاقه مند شدم و با زور رفتم تو خونه و بهش چسبیدم شروع کرد به گریه و خدا رو صدا زدن ای خدا من که توبه کرده بودم کمکم کن تو رو خدا دیگه همه چیزو فراموش کن ولی من که غاطی کرده بودم و کسش رو می خواستم چادرش رو از سرش کشیدم و سینه هاش رو کردم تو دهنم اون فقط ایستاده بود و قرآن می خوند ولی من شهوتی شده بودم دامنش رو دادم بالا و شرتش رو کشیدم پایین و خمش کردم و کیرم رو کردم تو کس خوشگلش چه کسی بود ولی هیچ حرفی نمی زد و فقط می گفت توبه خیلی زود آبم اومد و شاید فقط چند بار تلمبه زدم بعد از اون جریان 1 بار دیگه با تهدید هم که بود به زور کردمش ولی دیگه با من حرف نمی زد و من هم به اشتباهم پی برده بودم و ناراحت بودم و توبه کردم که دیگه به زن شوهر دار کاری نداشته باشم ولی حالا همسرم برای مشکلات مالی که پیدا کردم از من جدا شد خودم هم آواره شهر دیگه ای شدم نمی دونم این اتفاقات به دلیل این بود که به توبش گوش ندادم یا خیر منتظر نظراتتون هستم میدونم طولانی شد ولی دوست داشتم به کسی تعریف کنم که بهتر از شهوانی ندیدم نوشته

Date: July 27, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *