سلام دوستان من آرمین هستم این داستان مال تقریبا اواخر سال ۹۶ هستش و داستان در رابطه با سکس من الهه هست بریم سر توضیحات من ۱۹ سالمه و بخاطر این که والیبال میرم ۱۸۵ قدمه و نمیگم هیکلی هستم ولی مثل همه یه سیکس پک ساده دارم خب بریم سر داستان تقریبا تابستون سال ۸۸ مادرم با یکی از همسایه ها دوست شده بود به نام فرح خانم که خیلی زن خوش اخلاقی بود و البته مادر عشق من الهه از الهه بگم مشخصات الآنش خیلی دختر لاغر و خوش اندامی هستش و از من یکسال بزرگتره و اینکه قدش هم ۱۷۰ هستش تقریبا و سایز سینه ۷۰ موقعی که تازه مادرم با مادرش دوست شده بود نزدیکای ماه محرم بود و من اون موقع ۱۰ سالم بود مادرش با مادرم میرفتن مسجد و منم مثل بچه های جو گیر دیگه که تو محرم میرن هیات بودم چون که مامانم با مامان الهه میرفت من باید با الهه میرفتم ولی اون موقع بچه بودم و نمیفهمیدم که باید جلو الهه خود نمیایی کنم جونم براتون بگه گذشت شد سال ۹۶ هر دومون بزرگ شده بودیم و مثل خواهر برادر بودیم جلو ی خانواده هامون باهم روبوسی میکردیم ولی هیچ مشکلی نداشت و حتی شب خونه ی هم میخوابیدیم ولی نه کنار هم من اون موقع ۱۸ سالم بود چون محصل بودم مفافیت تحصیلی داشتم و سربازی نمیرفتم و چون درسمم خیلی کیری بود اگه الهه کمکم نمیکرد و سر جلسه کنکور بهم نمیرسوند من نمیتونستم دانشگاه خوب قبول شم من دیگه گواهینامه گرفتم و یه ۲۰۶ خریدم و هر روز که میرفتم دانشگاه الهه رو هم میبردم اون موقع به خاطر والیبال هیکل رو فرمی داشتم و بخاطر صحبت های مربیم بدنسازی هم میرفتم فکر کنم روط ۲۳ اسفند بودکه با الهه قرار گذاشتیم از فردا نریم دانشگاه اینم بگم رشته جفمون مهندسی شیمیه و دانشگاه آزاد تهران مرکز درس میخونیم از دانشگاه که بر میگشتیم یکی از پسرای تخس دانشگاه به الهه تیکه انداخت و منم عصبانی شدمو تا حد مرگ پسررو زدمش که دیگه صورتش خونی شده بود که استادای دانشگاه اومدن جدامون کردن که منم الهه کرد تو ماشین خودش نشست پشت فرمون رفتیم اون موقع ها خیلی صمیمی بودیم و دیگه مثل دوست پسر دوست دختر بودیم به من گفت عشقم نباید میزدیش که منم خواستم خود نمایی کنم گفتم نمیذارم کسی بهت حرفی بزنه کمتر تو دانشگاه عشفه گری کن اونم گفت باشه عزیزم و چند دقیقه ساکت شد که گفت کسی خونمون نیست بریم خونه ی ما گفتم برای چی که گفت یکم باهم بازی کنیم بر خلاف دخترای دیگه عاشق بازی های کامپیوتری بود و منم قبول کردم رفتیم خونشون برام چایی اورد منم دستگاه رو روشن کردم داشتیم بازی میکردیم که من ۳_۲ باختم و اعصابم خورد شد و خاموش کردم قبلا با الهه مشروب خورده بودم بهم پیشنهاد داد منم قبول کردم رفت اوردو یه شیشه ی کامل رو خوردیم بعد ۱۰ دیقه مست شدیم که برگشت بهم گفت منو چند تا دوست داری منم بهش گفتم خیلی گفت یعنی چندتا که همه ی کسشراش از رو مستی بود گفتم نمیدونم قبلا هم با هم لب بازی کرده بودیم من روپاش خوابیده بودم که یه دفعه گفت اگه من میخواستم شوهر کنم دوست داشتم شوهرم تو بودی که منم از خوش حالی نمیدونستم چیکار کنم یع دفعه دیدم منو از رو پاهاش بلند کردو ازم لب گرفت منم کیرم به فاصله ی ۲ ثانیع شق شد و چسبیدم بهش از رو مبل بلندش کرم چسبوندمش به دیوار بهش گفتم الهه تو مثل خواهر نداشتمی نیمتونم بهت دست بزنم مگر این که ازدواج کنیم یه دفعه گفت من راضیم منم هی داشتم خودمو نگه میداشتم که اعصابم خورد شد و کف دستمو یکی دوبار کوبیدم به دیوار و بهش گفتم نمیشه و رفتم رو مبل نشستم دوباره اومد سعی کردم ازم لب بگیره که منم هی جلوشو میگرفتم که یه دفعه گریش گرفت با هق هق میگفت ارمین ما این همه ساله باهم دوستیم منم تو حسرت لمس بدن تو موندم گفتم منو تو مثل خواهر برادریم من مادرتو مثل مادر خودم دوست دارم نمیتونم همچین کاری کنم که گفت ازت خواهش میکنم اول یکم مقاومت کردم ولی بعدش بغلش کردمو ازش لب گرفتم یه شلوار لی گله گشاد پوشیده بودم بخاطر همین هر چقدر میخواست کیرمو بماله دستش به کیرم نمیرسید منم داشتم ممه هاشو میمالیدم که یه دفعه ای گفت لش کن رو مبل رفت پایین خیلی سکسی شلوارمو کشید پایین و کیرمو کرد تو دهنش خیلی حرفه ای نمیخورد ولی خیلی خوب میکرد تا ته توش دهنش کیر من تقریبا یه ۱۷ سانتی هست بهش نمیتونستم بهش نگاه کنم عذاب وجدان داشتم یه دفعه ای بلند شد گفت از جلو یا عقب منم از رو عذاب وجدان گفتم میشه هیچ کدوم گفت امکان نداره اومد رو کیرم و گذاشت تو کسش بالا پایین شد تا ته یه دفعه رفت تو که یه جیغ بلندی کشید که یه دفعه از لای کسش خون اومد و فهمیدم پردش پاره شد دیگه احساس کردم ای کاش الان میمردم که یه دفعه گفت خودتو ناراحت نکن منم اعصابم خورد شد و از رو خودم بلندش کردم سرش داد زدم گفتم میدونی چیشد من به درک خودت دیگه پرده نداری که گفت پرده ی من حلالت عشقم که دیگه منم حشری شدم اومدم سگی خوابوندمش و گذاشتم دم کسش انقدر تلمبه زدم داشت آبم میومد گفتم داره ابم میاد سریع خودشو کشون کنار و کیرمو گرفت تو دستم شروع کرد برام جق زدن ابم اومد همشو ریخت رو سر صورتش که بهش گفتم تو ارضا شدی گفت وسط سکس ارضا شدم بعد ازش یه لب مشتی گرفتم رفت خودشو شست و بعدش بردمش رستوران گرون غذا خوردیم و وسط غذا گفت میای ازدواج کنیم منم بهش گفتم هرچی بخواد بشه مال بعد عیده قرار گذاشتیم که روز پنجم به خانوادمون بگیم پدر و مادر من گفتن باشه و مال اون گفتن کی بهتر از آرمین مات ۲۰ فروردین ۹۷ عقد کردیم و ۱ اردیبهشت ازدواج کردیم و الان هم من پیش داییم کار میکنم داییم یه خونه تو تهرانپارس داشت و به ما رهن داد نصف قمیت ما هم الان سر خونه زندگیمون هستیم و خیلی خوشحالیم ببخشید که طولانی بود دوست دار شما
0 views
Date: December 18, 2018