نم از عنوان داستان فهمیده باشید که این داستان خیالیه ولی فک میکنم برای دفعه اول خوب باشه البته بیشتر احساسی هستش تا سکسی و اما همه چیز فقط از شروع شد من داشتم تو یه وبلاگ دنبال جدیدترین عکسایه سلنا گومز میگشتم که آهنگ آنلاینش بود منم که اصلا تو خط انریکه نبودم ولی آهنگ اینقد احساسی و بامعنی بود که من دانلودش کردم و همیشه بهش گوش میدادم م و کار هر روز و هر شب و هر دقیقه و هر ثانیه ام شده بود گوش دادن به کم کم آهنگ های دیگه ش روهم گیر آوردم و از و خیلی خوشم اومد بعد از اون دنبال کلیپ هاش گشتم و یکی یکی پیدا شون کردم توی چند تاشون کار خاصی نمیکرد ولی توی موزیک ویدیو هرو کارای تحریک آمیزی میکرد خودتون خوب میدونید که انریکهخیلی جذابه و خیلی هم خوشتیپ و به خاطر همین به آقای جذاب دنیا معروف شده منم از اون موقع به بعد توی همه ی جمع های دوستانه اسم انریکه ورد زبونمشده بود و بعضی از دوستام یه جوری وبا یه حالت تمسخر نگام میکردن خیلیها بهم میگفتن درسته کهتو خیلی خوشگلی ولی خوب بلند پروازی هم حدی داره تو کجا انریکه کجا ولی یکی از دوستام بهم گفت صبا تو دو راه بیشتر نداری یا اینکه بری و به انریکه که خودت میدونی زن داره برسی و یا اینکه جلوی همه دوستا بهشون بگی که منچت زده بودم و حالا از دوست داشتن انریکه پشیمونم منمراه اول رو انتخاب کردم باید از همون موقع تلاشم روشروع میکردم اولین کاری که کردم این بود که ببینم کنسرت بعدیش کجا و کی قراره برگزار بشه حدود یه هفته تلاشهام بی نتیجه بود تا اینکه ت سایت رسمی خودش اعلام شد یه هفته دیگه تومیامی کنسرت داره منم که از خوشحالی داشتم میمردم يه بلیت واسه کانادا گرفتم که از اونجا برم میامی رفتم میامی و واسه روز کنسرت یه لباس شب بلند پوشیدم و خیلی هم جلف آرایش نکردم خیلی آروم و متین اون ردیف های جلو وایسادم که انریکه گفت آهنگ بعدی آهنگ و همه ما دخترا خوب میدونستیم که یکی از ما انتخاب میشه ولی من مطمئن بودم که انتخاب میشم آهنگ تقریبا شروع شده بود کهانریکه به من نگاه کرد و گفت منم که خدا بهم داده بود دست کسی که خیلی عاشقش بودم رو گرفتم و رفتم بالا ره دست انریکه رو گرفتم و رفتم رو استیج نمیدونید چه حس خوبی داشتم احساس میکردم فقط یه پله تا آرزوم فاصله دارم حالا کنار مردی وایسادهبودم که تمام قلبم متعلق به اون بود احساسم مال اون بود و حتی زندگیم حیف که اون اینو نمیدونست آهنگ شروع شد و انریکه منو بغل کرد حالا ضربان قلبشو حس میکردم خیلی هیجان داشتم و اگه انریکهمنو ول میکرد مطمئنم که میفتادم رو زمین صدای جادویی ش رو تو گوشم میشنیدم که آهنگ رو شروع کرد و زیر گوشم زمزمه کرد یه احساس جادویی و خاص داشتم آهنگ رو کهشروع کرد وقتی صداش رو میشنیدم که داره آهنگ رو میخونه و نفس های گرم و تندش که به گردنم میخورد بدنم مور مور میشد با تمام وجودم دستام رو دور کمرش حلقهکردم و خودم رو بهش چسبوندم نمیتونس تم این فرصت رو که آسون هم به دست نیومده بود از دست بدم آهنگ به نیمه رسیده بود که آهنگ به وسط هاش رسیده بود قلبم مثلهگنجشک میزد فک کنم انریکه هم فهمیده بود دستش رو از دور گردنم ول کرد و رفت عقب حالا دستم رو گرفته بود و می گفت دستم رو گرفته بود و مثله یه بچه بهچشمام نگاه میکرد یه قدم دو قدم آغوش و وای خدای من چه اتفاقی داره میوفته چرا مردم جیغ میزنن و دست میزنن چه حرارتی چشمام رو باز کردم باورش یه کم سخت بود ولی نه خیلی اون حرارت لب های انریکه بود دوست نداشتم اون لحظه هیچ وقت تمومبشه دوست داشتم دستاش تا ابد رو گونه هام بمونه و لب هاش رو لب هام این لحظه هدیه ی خدا بود به من توصیف ش از این بیشتر خیلی سخته ولیمن عشق رو با تموم وجودم احساس میکردم لب هاش مثله چشمه ای بود که من تا ابد ازش سیر نمیشدم با این که این بوسه ی شیرین و رویایی 5یا 6 ثانیه بیشتر طول نکشید ولی واسه من چند قرن بود لحظه ای بود که باتمام وجودم انتظارش رو میکشیدم یه دفعه لباش رو از رو لبام جدا کرد بهمگفت منم بهش گفتم و دوباره بغلم کرد دلم میخواست تا ابد بین اون بازوهای مردونه ش شب هام رو صبح کنم هر وقت که دلم میخواد بپرم بغلش و بهت بگم عاشقتم آهنگ تموم شد و ما ابا بالابر استیج کهانریکه رو بالا آورد رفتیم پایین بهم گفت دیگه جوابی بهش ندادم سرم داشت از سوألش گیج میرفت سوار ماشین شدیم و رفتیم به سمت هتلی کهاونجا اقامت داشت تو دلم غوغا بود غوغا از اتفاقاتی که ممکن بود امشب تو اتاق شماره 48 اون هتل بیوفته انریکه کارت رو تو قفل گذاشت و در سوییت باز شد خدای من عجب جایی بود حتی یه دیوار هم وجود نداشت دستشویی حمام اتاق خواب و همه ی دیوار ها از شیشه بودن از فکر سکس با انریکه تو اون اتاق تنم لرزید خیلی دوستش داشتم وخوشحال بودم که تونستم تو یه نگاه جذبش کنم خوب داشتم میگفتم رفتیم توی اتاق و من از خستگی روی کاناپه افتادم یادم نیست دقیقا چه ساعتی بود وای حدود دو نیمه شب بود که انریکه یه تیشرت و شلوارک پوشید توی بالکن داشتم به میامی که زیر پام بود نگاه میکردم که حس کردم یه نفر از پشت دستش رو انداخت دور کمرم و خودش رو به من چسبوند صورتش رو آورد جلو و زیر گوشم گفت تمام حرف های انریکه از این به بعد فارسی هستش یعنی فارسی مینویسم که راحت تر باشه فک نکنید منظورم اینه که انریکه فارسی حرف زد ها نمیخوای بخوابی برگشتم و بغلش کردم دستام رو انداختم دور گردنش و گفتم هنوز زوده عزیزم باشه واسه یه ساعت دیگه من میرم لباس هام رو عوض کنم یادم رفت که بگم سر راهمون رفتیم اون هتلی که من بودم و وسایلم رو آوردم رفتم و تمام لباس هام رو در آوردم و یه لباس خواب دکولته یاسی رنگ که خیلی نازک بود با یه شرت فانتزی پوشیدم و موهای مشکیم رو باز کردم و ریختم رو شونه هام آرایش غلیظ روی صورتم رو پاک کردم و یه رژ لب صورتی کم رنگ زدم که به نظر خودم با اون هیکل باربی که دارم و اون لباس خواب خیلی سکسی شده بودم رفتم توی بالکن که خیلی بزرگ بود و روی کاناپه کنار انریکه نشستم و سرم رو گذاشتم رو شونه ش و اون دستم رو گرفت بهم گفت میدونی تو خیلی زیبا و جذابی و من وقتی دیدمت یه احساس خاص نسبت بهت پیدا کردم و فک میکنم دلیل انتخاب تو هم همین بوده امیدوارم که تو هم دوستم داشته باشی بهش گفتم الآن موقع این حرف ها نیست الآن فقط باید از با هم بودن لذت ببریم و به هیچ چیز دیگه فک نکنیم و دستم رو فشار داد نا خودآگاه احساس کردم که باید سرم رو روی پاهاش بزارم پس رو کاناپه دراز کشیدم و سرم رو گذاشتم روی پاهاش تو صورتش نگاه کردم و گفتم فک نمیکنی این کاری که تو میخوای امشب بکنی یه جور خیانت به آناس بهم گفت خوب ممکنه که این طور باشه ولی هر آدمی یه فرصت هایی تو زندگیش داره که باید ازشون استفاده کنه و همین طور اون فرصت یه راز باقی بمونه جوابی بهش ندادم بلند شدم و خواستم برم داخل سوییت که گفت کجا میری گفتم میرم بخوابم گفت باشه تو برو منم الان میام نمیدونم چرا همچین فکری کردم که اون دوست داره از پشت سر به پارتنرش نزدیک بشه و نه از جلو به هر حال خودم رو دیگه در حال گاییدن شدن توسط انریکه میدیم و تو رویا بودم روی تخت دراز کشیدم و به آینده فکر کردم با خودم گفتم يعنی چی میشه خوب آره انریکه منو میکنه ولی بعدش چی همیشه مال من میشه ولی نه این یکی یه ذره گیجم کرد قدرت تصمیم گیری نداشتم خوب جایی بودم که هر دختری آرزوش رو داره و همین طوری هم نمیتونستم ازش صرف نظر کنم دهنم خشک شده بود چون خیلی مضطرب بودم پا شدم رفتم یه لیوان آب بخورم ولی شراب قرمز رو به آب ترجیح دادم دو گیلاس پر شراب ریختم و رفتم پیش انریکه ودادم بهش و اون یه دفه گفت به سلامتی عشقمون منم گفتم آره به سلامتی شراب ها رو خوردیم و بعد پنج دقیقه مست شده بودیم رفتم تو سوییت که انریکه پشت سرم اومد و گفت کجا میری و منو برگردوند صفت منو به خودش چسبوند و ازم لب میگرفت باید اعتراف کنم که میدونست چه جوری باید سکس رو شروع کنه و استاد این کار بود لبم رو میخورد و استادانه دستش رو از پشت به کمرم میمالید حس کردم کیرش داره راست میشه میدونستم تو سکس وحشی نیست یه دفعه ولم کرد و رو تخت نشست و بهم زل زد راستش منم خیلی غافل گیر شده بودم ولی به روی خودم نیاوردم روی تخت دراز کشیدم و پشتم رو کردم بهش یه جور حالت قهر وای اون کنارم دراز کشید و منتظر واکنش من شد اولش کاری نکردم خیلی عادی ولی ته دلم میخواستمش احساس میکردم اونم همین حس رو داره ولی غرورش اجازه نمیده که منو بغل کنه و بهم بگه که منو میخواد خیلی خسته بودم و کم کم داشت خوابم میبرد که یه دفعه حس کردم دست های انریکه دور کمرم حلقه شد راستش واقعا اون شب حالش رو نداشتم ولی خوب دیگه راه برگشتی هم نبود شهوت داشت به عقلم غلبه میکرد غلت زدم و بغلش کردم پاهاش رو توی پاهام غفل کرد سرم رو توی گردنش فرو کردم بوی عطره آزارو ش داشت دیوونه م میکرد اصلا تو حال خودم نبودم که احساس کردم دستاش رو از دور کمرم آزاد کرد و صورتم رو کشید عقب و بازم دوباره همون حرارت خواستنی هنوز هیچی نشده بود تو آسمون ها بودم کی فکرش رو میکرد که شب همون کنسرت به جای آنا که استرالیا مسابقه تنیس بود یه دختر ایرانی بغل انریکه بخوابه لبای داغش رو با لبام مماس کرد و بازبونش لب هام رو که انگار به هم چفت شده بودن رو از هم جدا کرد لبامو میمکید و هر بار که مک میزد انگار جونمو از بدنم بیرون میاورد دوباره دستاش رو برده بود پشتم و داشت گره لباس خوابم رو که به جای زیپ با گره بسته شده بود باز میکرد گره رو که باز کرد سرش رو آورد پایین تر و زیر گردنم رو بوسید جای لبای داغش حالی به حولیم میکرد لباس خواب نازک و دکولتم رو تا زیر سینه هام با دندون کشید پایین و سرش رو فرو کرد بین سینه هام وسط سینه هامو بوسید حالا با یه دستش یه سینم رو میمالید و با دست دیگه ش موهام ی مشکیم رو ناز میکرد اون سینه م رو هم گرفته بود تو دهنش و منم که خیلی تحریک شده بودم یه چیز های رو به فارسی بلغور میکردم که خوشبختانه انریکه نمی فهمید چی میگم حالا نوبت اون یکی سینه م بود جای دستاش رو عوض کرد و اون یکی سینه م رو میخورد بر خلاف من اون موقع سکس هیچ حرفی نمیزد و من هم اینو دوست داشتم دهنش رو از سینه م جدا کرد و شکمم رو لیس میزد دیگه رو تخت بند نمیشدم و کمرم نیم متر رفته بود رو هوا وایساد میدونستم نمیخواد زود ارگاسم بشم زبونش رو دوباره دور نافم چرخوند و سرش رو آورد پایین تر ولی سراغ کسم نرفت روی کوسم رو ماچ کرد و خط های کنار کوسم رو لیسید دوباره وایساد ولی من اینبار به هر زبونی که بلد بودم التماسش کردم که ادامه بده رفت سراغ کشاله های رانم که خودم خیلی حال کردم یه دفعه و با این که هیچ نشونه ای از ارگاسم من نبود کارش رو ول کرد و گفت شیطون میخوای کار خودت راه بیوفته فقط منم متوجه منظورش شدم تیشرتش رو که عطرش دیوونه م میکرد از تنش درآوردم و شلوارک ش رو کشیدن پایین که بقیه ش رو خودش در آورد حالا من لخت و عور جلو انریکه وایساده بودم و اون فقط یه شرط آدیداس خاکستری تنگ که کیر راست شدش کاملا داشت شورت رو میترکوند دو تامون با دیدن کیرش زدیم زیر خنده من دستم رو بردم و گذاشتم رو کیرش که هر لحظه ممکن بود منفجر بشه شورتش رو کشیدم پایین و سر کیرش رو گذاشتم تو دهنم دیگه طاقت نیاورد و سرم رو گرفت و کیرش رو فشار داد تو دهنم تا ته حلقم فقط کیر بود اولش یه ذره بهتر بود ولی هر لحظه بزرگ و بزرگتر میشد داشت به اسپانیایی یه فحش هایی میداد و آه و اوه میکرد که یه دفعه تو دهنم سیل اومد آب کیرش با فشار تمام تو دهنم خالی شد که منم نزاشتم حروم بشه و تا قطره آخرش رو قورت دادم دیگه دو تا مون جون نداشتیم من دیگه رو تخت افتادم و اونم خودش رو کشید رو من احساس میکردم الانه که تو تخت گم بشم یکی نبود بگه آخه آقای ایگلسیاس شما که 80کیلویی و ماشاللاه قدتم کوتاه نیست چه جوری میتونی خودتو بندازی رو یه دخترو60 کیلویی لاغر و نحیف ولی از شوخی که بگذریم کیرش که رفت رو کوسم دوباره داشت باد میکرد منم که خیس شده بودم دیگه طاقت نداشتم یه دفعه انریکه سر کیرش رو گذاشت دم سوراخ تنگ کوس من و لبام رو گرفت تو دهنش که دیگه جیغ و داد نکنم و یه ذره یه ذره هل داد تو منم که از درد تمام اتاق تو دهنم بود تنها کاری که میتونستم بکنم گاز گرفتن لب های انریکه بود و از پشت هم تمام بدنش رو چنگ انداخته بودم تو همین موقع داشتم ارگاسم میشدم و انریکه هم هر ضربه رو با شدت بیشتری میزد و فک کنم خون و آب کیر و کوسمون با هم قاطی شده بود نامرد خیلی خوب تلمبه میزد وقتی میدید نزدیکه ارگاسم بشم یواش یواش وقتی هم نه مثله وحشی ها دیگه کمرم نصف شده بود و از تخت جدا شده بودم که من و انریکه با هم ارضا شدیم دو تامون خیس عرق بودیم کنار هم رو تخت افتادیم واین بار من بودم که خودم رو کشیدم رو اون دیگه من زن شده بودم زن انریکه درسته که رو کاغذ نبود ولی پشیمون هم نبودم و با خودم عهد بستم که به جز انریکه تا آخر عمرم با هیچ مرد دیگه سکس نکنم خودم رو انداختم بغل انریکه یه لب طولانی ازم گرفت و بهم گفت ممنونم عزیزم نزدیکای صبح بود و هر دومون خوابمون برد درست بود که زنش نبودم و اون پرده م رو زد ولی همه اتفاقات اون شب یه خواب شیرین آخرش تو بغل انریکه می ارزید نوشته
0 views
Date: July 27, 2018