سلام خدمت دوستان شهوانی این اولین داستان سکسی منه که براتون مینویسم ضمنا دختر داییم و شوهرش که پسر داییم هست باهم دختر عمو و پسر عمو هستن داستان از جایی شروع میشه که من و پسر داییم مجید از بچگی باهم بودیم هر جا میرفتیم باهم بودیم و از همه چی هم با خبر بودیم حتی ده دوازده سالمون بود با هم گی میکردیم سوپر میدیم سیگار میکشیدیم تو همه چی با هم بودیم تا این که بزرگ شدیم و پسر دایی من مجید رفت خواستگاری دختر عموش صبا وباهم ازدواج کردن صبا دختر دایی من میشد اینا ازدواج کردن و من باهاشون رفت امد داشتم شام میرفتم خونشون باهم بیرون میرفتیم تا این که مجید با دختر خواهر زنش صبا میریزه رو هم و میکنش من این موضوع را از زن داداشم که بهم تعریف میکرد فهمیدم چون صبا فهمیده بود و میخواستن جدا بشن که مجید گفت اشتباه کردمو فلان تا ازهم جدا نشن و گذشت تا این که مجید گوشی اندروید دار برا صبا خرید ومن تو برنامه های مجازی باهاش چت میکردم تا این که پیام های عاشقانه و سکسی و غیره رد و بدل شد و زنگ زد به من گفت منظورت کلا از این پیام ها چیه گفتم من ازت خوشم اومده و دوست دارم و مجید هم بهت خیانت کرده بیا با هم باشیم گفت من نیستم و من گفتم دارم میام خونتون گفت نیای ولی من رفتم مجید کارش شیفتی هست اونروز صبح کار بود و من رفتم خونشون زنگ زدم صبا در رو باز کرد مثل همیشه شلوار و پیراهن و روسری سرش بود نشستم گفتم شروع کنیم که گفت نه من نیستم و بیایی طرفم داد میزنم منم راست کرده بودم داشتم از شق درد میمردم ولی اجازه نداد باهم حال کنیم منم زوری دوست نداشتم گذاشتم از خونشون اومدم بیرون نزدیک خونمون بودم که دیدم زنگ زد گفت پاشو بیا و من هم سریع رفتم خونشون یه تاپ و شلوارک پوشیده بود و ارایش هم کرده بود تا رفتم تو وایستادم لباشو خوردن مشخصات صبا قد 170 وزن 55 مو بلند و سینه 70 ومن عاشقه زن لاغرم تو سکس به همین خاطر تو نخ صبا بودم مشخصات خودم قد 178 وزن 65 وکیرم 16 و کلفت و شروع کردیم لب گرفتن بردمش رو تخت خواب تو اتاق خوابشون و شروع کردم به لخت کردنش چنان شهوتی شده بود چشماش بسته لختش کردم شروع کردم به لیس زدنش از نوک پاش تا سینه هاش بد جوری حال کرده بود گفت بکن منم لخت شدم گفتم ساک بزن گفت نه منم نمیخواستم زوری باشه و دیگه بهم نده طاق باز کردمش و کیرم را گذاشتم تو کسش شروع کرد به ناله کردن کس کوچیکی داشت و من تلمبه میزدم و مدل عوض کردم سر پا از پشت کذاشتم تو کسش جلو اینه دیگه طاقت نداشت بیست دقیقه بود میکردمش تا این که گفت طاقت ندارم ابمو بیار منم خوابوندمش رو تخت و شروع کردم چوچولش را با دست مالیدن و با زبون خوردن تا ابش اومد منم برشگردوندم واز پشت میخواستم بزارم کونش نزاشت گفت درد داره و من کردم تو کسش تند تند تلمبه میزدم و دوتایی عرق کرده بودیم تا این داشت ابم میومد گفتم کجا بریزم گفت بریز رو سینه هام منم از کسش در اوردم ابمو خالی کردم روسینه هاش بعد ابم را مالید به سینه هاش و من ازش لب گرفتم و لباس پوشیدم اومدم خونه و این سکس ما ادامه داشت تا این که یه شب مجید شب کار بود صبا شب کاریا میرفت خونه داییم اینا میخوابید اونشب دیدم مجید زنگ زد گفت من شب کارم بیا پیش صبا من کارمو دو ساعته انجام میدم و میام و صبا کار خیاطی داره دیگه نره خونه باباش اخه صبا اموزشگاه خیاطی میرفت منم قبول کردم تو دلم گفتم این نقشه صبا هستش رفتم خونه مجید گفت من میرم ساعت دو سه شب میام خدا حافظی کرد و رفت صبا هم وسایل خیاطی وسط خونه بود و با رفتن مجید منو و صبا لخت شدیم دیگه رو تخت نرفتیم همین تو حال مشغول لب بازی مالوندنش شدم همیشه اول طاق باز میکنمش اون شبم طاق شروع به تلمبه زدن کردم کیرم از کیر مجید بزرگتره صبا بخودش میپیچید همزمان با تلمبه زدنم سینه هاش ور میرفتم گاز میگرفتم بعد بلندش کردم داگی استایلش کردم موهاشو گرفتم تو دستم تلمبه های تندی میزدم صداش درامده بود بعدش که کمی خسته شدم رو مبل نشستم امد نشست رو کیرم خیلی وارد بود تا تهش میکرد تو کسش و همزمان لب میگرفتم با بالا و پایین کردن رو کیرم و مالوندن چوچولش ابش اومد منم دیگه طاقت نداشم به پهلو خوابوندمش گذاشتم تو کسش دوباره تلمبه زدن هام شروع شد قربون صدقش میرفتم دیگه داشت ابم میومد بهش نگفتم خالی کردم تو کسش وقتی داغی ابم را احساس کرد فهمید تو کسش خالی کردم صبا گفت کسم اتیش گرفت ابت خیلی داغه بعد همون جوری از هم لب گرفتیم که بخوابیم مجید زنگ زد گفت نگه داشتن تا صبح نمیاد وتو بغل هم خوابیدیم که دم دم های صبح بود دیدم یکی با کیرم ور میره دیدم صبا هست وایستاد برام ساک زدن برا اولین زیاد وارد نبود ولی خوب بود من دراز کشیده بودم نشست رو کیرم شروع تلمبه زدن دیگه نذاشت مدلی دیگه بکنم خودش همه کاری کرد تا ابم را اورد بعدش لباس پوشیدیم اون تو اطاق خوابید من تو حال خوابیدم تا مجید بیاد وبعد از مدتی که گذشت تا زن داداشم فهمید من با زن داداشم یه سه چهار سالی سکس داشتیم و باهاش رفیق بودم و زن داداشم میگفت با من هستی نباید با کسی باشی و به صبا گفت که میدونه من باهاش سکس دارم ولی از سکس من با خودش به صبا نگفت صبا هم از ترسش دیگه جواب من را نداد و دعوتم نکردن خونشون دوبار بهش پیام دادم که به مجید گفت که من دارم پیام میدم و مجید برا من قاطی ولی من جمع و جورش کردم چون مجید نمیدونست تو فضای مجازی با هم بودیم زن داداشم هم گفته هر کی میتونی بکنی جز اون چون ازش بدم میاد منم موندم چکار کنم یه عکس لختی از صبا دارم نمیدونم تهدیدش کنم دوباره سکس کنیم فقط تنها راه همینه ولی با زن داداشم الانم سکس دارم شما راهنمایی کنید نوشته
0 views
Date: February 27, 2020