سلام من احسان 25 سالمه و این خاطره مال یه سال پیشمه از وقتی خودم رو شناختم همش در حال درس خوندن بودم و بچه مثبت بودم الان ارشد مهندس شیمی دارم و داستانی که براتون مینویسم مربوط به تابستون بعد از فارغ التحصیلی منه من 6 سال دانشگاه تهران درس خوندم و همدانی هستم توی دوران لیسانس و سال اول ارشد با هیچ دختری هیچ رابطه ای نداشتم و سرم به درسم بود و اصلا پیدا کردن دوست دختر و دختر بازی بلد نبودم با این که چهره خوبی دارم پادادن دخترها رو نمیفهمیدم تا این که سال دوم ارشد تو خوابگاه وارد یه اتاق شدم که همگی دوست دختر داشتن و دختر باز بودن و من هم از لابلای حرفاشون تکنیک های دوست دختر پیدا کردن رو یاد گرفتم سال دوم ارشد دوست دختر پیدا کردم ولی چون تهران مکان نداشتم به سکس نرسید تا این که بعد فارغ التحصیلی تابستون برگشتم همدان و بعد از دفاع از پایان نامه و دادن مقاله از درس حسابی خسته بودم نرم افزار بیتاک رو گوشیم نصب کردم و چند روزی دنبال دوست دختر بودم با یکی به نام فرشته اشنا شدم و توی پارک قرار اولمون رو گذاشتیم و باهم یه سری صحبت معمولی کردیم و تا حدی همو شناختیم فرشته قدش 160 بود و کمی تپل بود و سرو چشم مشکی زیبایی داشت و چهرش خوب بود اون گفت از یه خونواده سنتی و مذهبیه و اصالتا اهوازی بودن البته من هویتم رو بهش دروغ گفتم و سیم کارتم هم از این ها که ثبت به نام یکی دیگه است خریده بودم جلسه اول گذشت و من با ماشین تا نزدیکای خونشون رسوندمش جلسه دوم بازهم تو پارک بود این بار ازش خواستم دستشو به من بده و باهم گشتی بزنیم گفت گناه داره من هم گفتم ادم دست کسی که دوستش داره رو بگیره ارامش بخشه و دستش رو گرفتم اون هم نگاهی کرد و چیزی نگفت تو پارک که نشسته بودم به رنگ لاک ناخن هاش گیر دادم و گفتم چقدر رنگ قشنگیه و از فرم ابروهاش و زیباییش تعریف کردم و به ابروهاش دست زدم اون هم ممانعتی نکرد و توی چت هم براش شعر میگفتم و میفرستادم چون من استعداد و طبع شعر هم دارم و حسابی مخشو زده بودم بازهم رسوندمش نزدیک خونشون و برای بار سوم گفتم بریم سینما اون هم قبول کرد من هم سانس 9صبح رو انتخاب کردم چون اونموقع سینما خلوته و فقط چند نفر اومده بودن که خب اونها دختر و پسر بودن و مشخص بود واسه شیطونی کردن تو تاریکی سینما اومدن توی سینما رفتیم اون اخر نشستیم دستش تو دستم بود و از زیر دسته صندلی دستم رو رد کرده بودم و روی پاش بود درحالی که دستم تو دستش بود شکمش رو هم لمس میکرد فرشته کمی تپل بود و من به شکم کوچیکش گیر دادم که به شوخی گفت نینی توشه از اونجا که اصالتا اهوازی بود شیطون بود من ازش خواستم ببوسمش و اون هم لپشو جلو اورد چند بار بوسیدمش من حس کردم خجالتش داره میریزه و بعدازش لب خواستم و اون هم داد تا که فیلم تموم شد و رفتیم بیرون و رسوندمش نزدیک خونشون بار بعد هم سانس صبح سینما رفتیم این بار ازش چندتالب گرفتم و گفتم از وقتی تو رو دیدم قلبم تند میزنه و خواستم نبضم رو بگیره و اون گفت چیزی حس نمیکنه من دستشو بردم زیر پیراهنم و گذاشتم رو قلبم اون هم گفت از اینجا تندی ضربان قلبت حس میشه من نبضش رو گرفتم و گفتم هیچی حس نمیشه و پررو شده بودم و دستم رو گذاشتم زیر سینه سمت چپش و گفتم بازهم چیزی حس نمیشه که اون به شوخی گفت چون کلی گوشت روشه من هم بی درنگ سینه اش رو تو دستم گرفتم و اون چیزی نگفت و من هم سینه اش رو مالوندم که دیدم داره نفس نفس میزنه فهمیدم داره داغ میشه دستم رو بردم واسه دکمه مانتوش و دکمه مانتوش رو باز کردم و گذاشتم رو سوتینش اون هم بند سوتینش رو شل کرد و من سینه اشو تو دستم گرفتم و میمالوندم مشخص بود که حشرش زده بالا و به من گفت داره حالش بد میشه من که دیگه حسابی پررو شده بودم و ازطرفی بد جور راست کرده بودم بهش گفتم الان اون پایین خیسه و اون هم گفت اره و من گفتم میخوام خیسی اون پایین رو حس کنم دکمه ی پایین مانتوش رو باز کردم و دکمه های شلوارش رو خودش باز کرد دستم رو کردم تو شرتش حسابی کسش خیس بود با کلوتوریسش ور میرفتم فرشته دیگه تو حال خودش نبود بعد از یه ربع پاهاشو به هم فشار داد و یه اه کشید که فهمیدم به ارگاسم رسیده بعد من دستش رو گذاشتم رو کیرم و کیرم رو از تو شلوارم در اوردم و اون برام جق زد و وقتی خواست ابم بیاد دستمال کاغذی که تو جیبم بود رو گرفتم رو سر کیرم در سالن سینما وسط بود و اگه راهنمای سالن میومد از نور چراغ قوه اش ما که اون اخر بودیم سریع میفهمیدیم که خوشبختانه تو اون مدت تقریبا 25 دقیقه ای حال کردن ما اصلا نیومد بعد از این که ابم اومد ازش خواستم بار بعد بیاد خونه که اون گفت میترسه و من گفتم به خاطر پرده ات میترسی اون هم گفت اره و گفت ازهمسایه ها هم میترسه که دردسر بشن گفتم پس میریم توی طبیعت از طرفی خونواده هم جایی نمیرفتن و من حسابی واسه مکان کلافه شده بودم پدربزرگم باغ دارند و تو روستا تو یکی از باغ هاشون خونه باغ دارن و خودشون الان همدانند یه دایی دارم که از خودم سه سال بزرگتره ازش کلید خونه باغ رو گرفتم و از روش یکی زدم این بار ماشین رو سوار شدم رفتم سراغش و سرظهر رسیدیم اونجا که پرنده هم پرنمیزد رفتیم تو باغ یکم انگور چیدم و بردم تو خونه از قبل تو جیبم اسپری تاخیری و کاندوم گذاشته بودم رفتم دسشویی اسپری زدم و اومدم بیرون باهم انگور خوردیم و بعد من به بهانه ی این که دسشوییم گرفته باز رفتم دسشویی و کیرم رو شستم چون موندن اسپری روی بیضه ها باعث سوزششون میشه اومدم بیرون از دسشویی ازش چندتا لب گرفتم و روسریشو دراوردم و گردنشو خوردم حسابی داغ شده بود مانتوش رو دراوردم دراز کشید و بعد سوتینشو دراوردم سایز سینه هاش هفتاد بود و پوست سفیدی داشت و نوک سینه هاش صورتی بود شروع کردم به خوردن سینه هاش و بعد شلوارش و شورتشو دراوردم کس صورتی خشگلی داشت و من که سینه و کسشو فقط تو تاریکی دست زده بودم از دیدنشون حسابی راست کرده بودم طوری که کیرم داشت شلوارو شورتم رو پاره میکرد خودم هم کامل لخت شدم شروع کردم به خوردن کس صورتی و خیسش و زبونم رو به کلوتوریسش میمالیدم و فرشته دستش تو موهام بود و با موهام از شدت لذت بازی میکرد و سرمو فشار میداد بعد از یه مدت که کسش رو خوردم ازش خواستم داگی وایسه و من بکنم کونش مقاومت کرد و بعد راضی شد من یه انگشت و بعد دوتا انگشتمو تو کونش کردم و با کونش بازی کردم مشخص بود دوست نداره کون بده من رو کیرم کاندوم کشیدم و یه خرده اش رو کردم تو کونش که دردش اومدم و برگشت گفت نمیذاره از کون بکنم و گفت برام میخوره من هم کاندوم رو از سر کیرم برداشتم و فرشته شروع کرد به ساک زدن و من هم از شدت لذت گر گرفته بودم بعد من یه کاندوم دیگه گذاشتم و ازش خواستم لاپایی بکنمش و اون هم قبول کرد کیر من رو کلوتوریسش میمالید و حسابی اه و اوهش دراومده بود اون زودتر از من ارضا شد تقریبا یه 20 دقیقه طول کشید تا ابم اومد و حسابی حال کردیم بعد از اون روز یه چندباری رفتیم تو خونه باغ و حسابی حال کردیم تا پاییز شد و من هم دفترچه پست کرده بودم و رفتم خدمت و فرشته رو پیچوندم نوشته
0 views
Date: May 1, 2022