این ماجرا برمی گرده به 2سال پیش من اسمم امیده بیست و شش سالمه اونموقع بیست وچهارسالم بود من تو یه خانواده مذهبی رشد کرده بودم یه خانواده پنج نفره بودیم من و یه برادر و یه خواهر و پدر ومادر خواهرم بیست سالش بود و برادرم که ده سالش بود پدرم چهل ونه سال داشت و مادرم سی وهشت سالش بود از مامانم بگم یه زنی تپل و مپل و دارای چربی قدش 170سانتیمتر است دورسینه اش 90سانتیمتر بود اسمش فریده بود چادری بود همش تو خونه لباسهای گشاد می پوشید طوری که نصف سینه اش معلوم بود و دامن میپوشید البته دامن بلند ولی هرچه قدر بلند باشه موقع جمع کردن پاها و بسیاری از مواقع دیگه دامن میره بال منم همش نگاهم بشون می اوفتاد و بعد از مدتی رفتم تو فکرش که چرا کاررو یکسره نکنم و بکنمش ولی نمیشد از یک طرف خانواده ما مذهبی بودن از یک طرف پدرم بیشتر اوقات خونه بود ازطرفی به خودم میگفتم مامانمه مارا محرم میبینه اینطوری میپوشه البته یه مواقعی خواهرم عاطفه بش تذکر میداد و اونم خودش را جمع وجور میکرد منم با خودم کنار اومده بودم تا دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم بازم شروع کردم به فکرکردن درباره فریده یه اسپری خریدم هر جایی میرفتم اسپری رو میبردم هراز چندگاهی به خودم میزدم که وقتی میبینمش کیرم شق نشه و جلو جمع ضایع شم یه هفته گذشت یه روز بعدازظهر بابام رفته بود مغازه عاطفه رفته بود خونه دوستش داداشم رفته بود باشگاه کونگ فو من و مامان فریده تنها تو خونه بودیم اون داشت لباس اتو میکرد منم رو مبل بودم داشتم سریال می دیدم مامان پشتش به من بود یه دفعه کمرش شروع کرد به خارش من بش گفتم میخوای بخارونم تو اتو کنی گفت خفه شو دوباره بش گفتم گفت بهت گفتم خفه شو دوباره گفتم گفت نه دوباره گفتم گفت باشه بیا چون میکنی چکارت کنم دیگه منم رفتم وشروع کردم به خاروندن بعد بم گفت صبر کن الان برمی گردم رفت تو اطاق منم چون اسپری همیشه بام بود 4 1 زدم به کیرم که اگه اتفاقی افتاد تا 3 2 ساعت مشغول باشم بهد رفتم درب را قفل کردم کلید را از پشت انداخنم و برق آیفون را کشیدم مامان فریده اومد نشست تا بخارونم شروع کردم دیدم کرست نداره بیخیال شدم به خاروندنم ادامه دادم تافکری به ذهنم رسید یادم اومد دوستم بم گفته بود اگه آروم پوست زنها رو نوازش کنی از خود بیخود میشوند منم بش گفتم میخوام دستم را ببرم تو پیرهنت بخارونم اونم گفت باشه اگه بهت نه بگم آنقدر میگی که میترسم حفظت شه دیگه حرفت را قطع نکنی وتا قیامت بگی بعد دوتائی مون خندیدیم دستم رو بردم تو پیرهنش و آروم نوازشش میکردم بعد از چندبار دیدم کمرش داره بالا و پائین میشه ادامه دادم تا اینکه صدای اه ازش بلند شد فهمیدم دوستم راست گفته دیگه تو حال خودش نیست منم لباسش را در آوردم لخت لخت بود عجب سینه هائی داشت مثل خربزه مشهدی شکمش چون چربی داشت افتاده بود جلو ولی گفتم عیب نداره لبسش رو پهن کردم رو مبل و خودش رو بردم روی مبل خوابوندمش شروع کردم به مالیدن و خوردن سینه هاش بعد چند دقیقه که قشنگ خوردمشون بش گفتم برام ساک میزنی اونم کیرم رو گرفت میخواست بذاره تو دهنش دید هم بزرگه هم کلفته 30سانتیمتر طول کیرم بود و کلفتیش اندازه مچ دسستم بود اولش قبول نکرد بعد بش گفتم آروم آروم مرحله به مرحله بخورش اونم همین کاررو کرد من که خیلی داشتم حال میکردم بعد از ده تا مک زدن خوابوندمش روی مبل و شروع کردم به خوردن کسش مثل قحطی زده ها میخوردم همزمان هم کسش رو میخوردم هم با چوچولش بازی میکردم با یه دستم هم سینه هاشو میمالوندم بعد از پنج دقیقه آبش اومد بش گفتم میذاری بکنمت گفت باشه میخواستم برم کرم بیارم ولی گفتم بذار خشک خشک بکنمش تا قشنگ جر بخوره کیرم رو میمالوندم رو کسش یهو بهم گفت بکن دیگه دارم میمیرم گفتم یکم التماس کن بعدش گفت بکن بکن تو من کیر میخوام بش گفتم میخوای چیکار کنی گفت میخوام به پسرم کس بدم منم معطل نکردم پاهاشو محکم فشار دادم یکی به چپ یکی به راست و با یه فشار همه کیرم رو کردم تو کسش یه آخ گفت و منم شروع کردم به تلمبه زدن اونم شروع کرد به آآآآههههه کردن بعداز پنج دقیقه دیدم داره صداش بیشتر میشه فهمیدم به اورگاسم رسیده و با جیغ برای دومین بار آبش ریخت منم مثل خروس داشتم تلمبه میزدم سرعتم را بیشتر کردم که برای سومین بار آبش اومد بعد من بردم ایستوندمش کنار دیوار پای چپش را بردم بالا و دوباره شروع کردم به تلمبه زدن هفت دقیقه بعد برای چهارمین بار آبش اومد پای چپش رو گذاشت رو زمین پای راستش رو برد بالا و دوباره شروع کردم به تلمبه زدن هفت دقیقه بعد برای پنجمین بار آبش اومد دیگه نا نداشت بایسته ولش کردم با سر محکم خورد به زمین بش گفتم کافیه گفت نه هنوز کیر میخوام منم که اسپری زده بودم 2ساعت دیگه میتونستم بکنمش منم گفتم باشه من خوابیدم زور بلند شد اومد روکیرم نشست روش به من بود منم با سینه هاش بازی میکردم یادمه یه لحظه وایساد که استراحت کنه خوابید روم منم با دندونام نوک پستوناشو گرفتم کشیدم و فشار دادم که زخم شد پنج دقیقه دیگه روکیرم بالا پائین رفت تا آبش اومد بش گفتم ذار استراحت کنم گفت نه من هنوز کیر میخوام منم بش گفتم آخه شش بار آبت اومده گفت عیب نداره بردمش رو مبل به پشت خابوندمش گفتم میخوام کونت رو افتتاح کنم بم گفت نه بش گفتم پس بلند شو گفت باشه ولی آروم که جر نخورم منم گفتم باشه ولی تو دلم گفتم الان یه جوری میکنمت که تا دوروز نتونی راه بری بعد آروم کیرم رو گذاشتم در کونش با یه دست جلوی دهنش رو گرفتم و با دست دیگم کمرش را گرفتم و با یه حرکت انفجاری همه کیرم رو کردم توکونش و شروع کردم به تلمبه زدن دستم رو ازروی دهانش برداشتم هی آآآخخخخخخخخخخخ آآآآخخخخخخخخخخخ میکرد و منم سرعتم رو بیشتر کردم دیدم از کونش خون داره می یاد ولی میریزه روی لباسای خودش صداش عوض شده بود داشت حال میکرد منم سرعت دادم به تلمبه زدنم بعد کیرم رو در آوردم رفتم خوابیدم رو زمین به زور اومد نشست روم ایندفعه کیرم را کرد تو کونش و بالا پائین میشد بعد چند دقیقه برای هفتمین بار آبش اومد بلندش کردم خابوندمش رو مبل شروع کردم به خوردن کسش ایندفعه خیلی طول کشید با آبش اومد منم هدفم هشت بار ریختن آب مامان فریدم بود بعد بلن شدم رفتم نشستم رو مبل اونم اومد شروع کرد به ساکزدن برام دیدم داره آبم مییاد فوری خوابوندمش و کیرم رو کردم تو کوسش بش گفتم کجا بریزم گفت بریز توم منم تمام آبمو ریختم تو کسش بعد دوتائی مون بی حال افتادیم رو هم مامانم یه لبخند رضایتی زد و ازم تشکر کرد گفت تو ازاین پس شوهر دوم منی هروقت خواستی فقط لب تر کن میخواستم برم قرص ضد بارداری براش بیارم که گفت نمیخواد مگه پسرتو نمیخوای ببینی بعد گفت شوخی کردم لوله هامو بستم این بود ماجرای من و مامان فریده از اونموقع تا حالا هفته ای 3الی2 بار با هم سکس داریم حالمون که خوب شد و دوش گرفتیم داداشم اومد توباشگاه بخاطر بی نظمی تنبیه شده بود پایان نوشته
0 views
Date: August 22, 2018