سکس من و همسرم و دختر باجناغم

0 views
0%

سلام به بچه های شهوانی داستانی که براتون تعریف میکنم کاملا واقعی وحدود یک هفته پیش برام اتفاق افتاد برام مهم نیست نظر بدید یا ندید اسمم پیمان و29 سال دارم واسم همسرم زهرا 26سال ولیلا دختر باجناغم 21 سال موضوع از زمانی شروع شد که برای دیدن خواهر زنم تو بیمارستان بستری بود رفتم یعنی مادر لیلا قبل از هر چیز باید بگم من و همسرم خیلی خوشبختیم واز این نوشتن موضوع سکس هم خبر داره منو زهرا حدود 4 سال ازدواج کردیم وزن قد زهرا 165ووزنش 60 وسینه های درشت و باسنی که هر مردو دیونه میکنه و لیلا که بی نهایت زیبا سفید با بدنی که واقعا حتی یک خال در بدن نداره با چشمان عسلی وموهای بلند در ضمن هیکل لیلا از زهرا درشتره بگذریم اون روز در بیمارستان من با همسرم رفتم تا اون همراه باشه وشب بمونه پیش خواهرش موقع برگشت زهرا بهم گفت پیمان لیلا رو با خودت ببر دیشب اینجا بوده گفتم مگه شهرام شوهر لیلا نمیادش دنبالش گفت نه گفتم شهرام ناراحت نشه لیلا با من تنها میادش گفت نمیفهمه شهرام خیلی شکاک وغیرتی بود وحدود یکسال بود با لیلا ازدواج کرده بود ومرتب با هم دعوا داشتن با جناغ من به زور لیلا رو داد به شهرام لیلا سال دوم دانشکاه هنر بود که پدرش که حکم پدرمو داره لیلارو وادار به ترک تحصیل کرد خلاصه اون روز منو لیلا با هم راهی خونه شدیم قرار شد من لیلارو برسونم بد برم خونه راستی تا یادم نرفته پدر زن ومادر زن من حدود 10 سال پیش مردن و زهرا با لیلا تو خونه با جناغم بود که من اونو خواستگاری کردم تو ماشین بین منو لیلا تا یه مدت کوتاهی سکوت بود هرز گاهی من زیر چشم به لیلا نگاه میکردم لیلا به خاطر شوهرش چادری شده بود و همیشه پوشیده بود وبا حجاب اما تو ماشین اون روز لیلا چادرشو گذاشت کنار با یه مانتو تنگ و کوتاه وجذب ویه جوراب شلواری من مرتب چشمم پیش لیلا بود که یه دفعه به لیلا گفتم شهرام بفهمه ناراحت میشه گفت اقا پیمان به جهنم خسته شدم اگر شما ناراحت نمیشدید اینم باز میکردم گفتم یعنی شهرام اینقدر اذیتت میکنه گفت اقا پیمان قول میدی چیزی نگی گفتم خیالت راحت گفت همیشه من به خاله زهرا یعنی همسر من حسودیم میشه گفتم چرا اخه راحته هرجا بخواد میره با لباس پویشیدنش شما کاری نداری بابام همیشه میگه شما زهرا و خیلی ازاد گذاشتی ولی به نظر من این اطمینان مرد وثابت میکنه خندیدمو گفتم یعنی شهرام بهت اطمینان نداره اونم یه نیش خنده ای زد و گفت اطمینان اون به خودشم شک داره فقط اقا پیمان تور خدا چیزی به کسی نگید من با شما در و دل کردم گفتم خیالت راحت تو با زهرا برام فرقی نداری و بعدش یه دفعه پرید گفت کاشکی میشد راحت باشم مثل زهرا گفتم خوب راحت باش اونم گفت یعنی واقعا خیالم راحت باشه مانتومو با ز میکنما گفتم خوب باز کن مانتوشو باز کرد ومن فقط چشمم به لیلا بود تا حالا اون توری ندیده بودمش کیرم بلند شده بود وگفتم راحتی دختر زهرا که کی تو ماشین اینتوری نشسته گفت اخه اقا پیمان اون خودش برا م گفته گفتم چیرو گفته گفت حالا گفتم نه جدی چی گفته من با زهرا چند بار تو مسافرت شب موقه رانندگی برا خنده برا تفریح کیرمو میدادم زهرا میخورد و به قول خودش میگفت تا ابتو نیارم ول نمکنم بگذریم من ساده خبر نداشتم که زهرا همه چیزو به لیلا گفته به لیلا گفتم به نظرم درست نیست که دور از چشم شوهرت این کارو کنی گفت ناراحت شدید گفتم نه تازه خوشمم میادش راستشو بخوای ولی زهرا اگر بفحمه ناراحت میشه گفت قرار نیست بفهمه ترسیدم وبه لیلا گفتم زشته ببند دگمه مانتوتو پیش خودم گفتم این کار باید کار زهرا با شه میخواد منو محک بزنه منو زهرا خیلی با هم را حتیم با هم دوتای فیلم سوپر نگاه میکنیم زهرا عاشق سکس زن با زنه هر بار با حاش سکس میکنم دوست داره منو انگشت کنه ومنم بدم میادش ولی به خاطر اون اجازه میدم چون وقتی انگشتم میکنه من دردم میادش ولی زهرا اب کسش چند برابر میشه به طوری که شره میکنه وباید اب کوسشو بماله به من بدش لیس بزنه منم عاشق اب کوس زهرام که بماله بهم اب شفاف ولیز راستی زهرا با همون اب کوسش باید منو انگشت کنه منم بدم میاد ولی به خاطر زنم دوتا انگشتشو میکنه تو کونم تا بیشتر بهش حال بده ومنم تحمل میکنم ولی خوب اولش درد داره بعدش با کارای که زهرا میکنه خوشم میادش زهرا میگه وسط سکس منو بزن سر سینهامو گاز بگیر یبار چنان زدم تو سورتش جای دستم مونده بودش از تو فیلم سوپر ماهواره سایرروس خیلی چیزای سکسی یاد میده خلاصه اون روز تموم شد و فرداش از سر کار برگشتم خونه زهرا خونه بودش بعد از استراحت همش تو فکر بودم که بگم بهش یا نه دل زدم به دریا چون لیلا گفته بودش به کسی چیزی نگم ولی اگر کلک بود چی پیش خودم گفتم زهرا زنمه باید بدونه زهرا تو اشپزخونه بود رفتم پیشش ودست انداختم دور گردنش وگفتم زهرا یه چیزی بگم باور میکنی گفت چیرو گفتم دیروز جلو بیمارستان لیلا چادرشو برداشت وبا یه مانتو وتمام جریانو گفتم اونم گفت تو چی کار کردی گفتم هیچی منم اجازه ندادم وسریع اونم دکمه مانتوشو بست زهرا گفت چی کار داشتی تو نگاه نمیکردی گفتم زهرا معلومه چی میگی گفت بابا لیلا با شوهرش مشکل داره گفتم چون مشکل داره باید لخت بشه جلو من زهرا سریع گفت تو زن نیستی بفحمی وقتی مردی که نتونه زنشو راضی نگه داره یه زن چقدر اذیت میشه چقدر عذاب میکشه تو چی کار داشتی گفتم زهرا تو خودتی گفت ببین لیلا برام از سکسش با شهرام گفته لیلا مثل ما نیست گفتم یعنی شهرام لیلارو نمیکنه گفت بابا منو تو باهم فیلم سوپر نگاه میکنیم وخیلی چیزای دیگه من تورو انگشت میکنم اونا این کارارو نمیکنن گفتم مگه همه زنو شوهرا این کارارو میکنن قرار نیست مسایل سکس همه با هم یکسان باشه گفت پیمان اشتباه کردی اون میخواست جلو تو راحت باشه فردا اگر به راه دیگه بره چی اگه با کسی دیگه راحت بشه چی گفتم خوب چیکار کنم گفت از دلش در بیار گناه داره گفتم زهرا لیلا شوهر داره گفت مرده شور شوهری رو ببرن که دست رو زن بلند میکنه شیشه مصرف میکنه بعدش با بدن بوی گند انتظار کوسم داره بعدش لیلا برا طلاق داره اقدام میکنه گفتم عزیزم حالا چیکار کنم خوب اصلا ولش کن به ما چه گفت پیمان لیلا مثل خواهرمه حتی لازم باشه خودم بحش حال میدم گفتم تو واقعا گفت اگر تو بزاری گفتم یعنی چی گفت تو اول بحش زنگ بزن نگو من خونم بلند شدم رفتم سرتلفن به زهرا گفتم زهرا شهرام خونه نباشه گفت فکر نکنم الان در مغازست به لیلا زنگ زدم بعد از حال واحوال گفتم لیلا از دستم ناراحت شدی دیروز گفت نه اقا پیمان حالا من از شما معذرت میخوام ببخشید گفتم نه ولی لیلا این کارا جاش تو ماشین نیست گفت اقا پیمان خوب چیکار کنم گفتم ببین یه روز بیا خونه ما گفت واقعا گفتم اره گفت پس زهرا چی گفتم زهراو یه کاری میکنم گفت شهرام نمیزاره تنها جای برم گفتم ببین حالا یه کاری بکن گفت باشه وتلفنو قطع کردم به زهرا گفتم زهرا اگه بیاد چی زهرام از خدا خواسته گفت خوب بیاد ش گفتم میدونی واسه چی میاد گفت واسه کوس دادن تو بدت میادش خوب بکن گفتم زهرا معلومه چی میگی گفت پیمان دوست دارم جلو من بکنشی منم گفتم بحت حال میده گفت حتی حرفزدنشم بهم حال میده یحو دامنشو زدش بالا زهرا تو خونه شورت پاش نمکنه دیدم وای کوسش خیسشده دستشو مالید به کوسش بعد کرد تو دهن من گفت پیمان برگرد کونت لیس بزنم گفتو دیونه دسشتشوی بودم کثیفه گفت برگرد انگشتت کنم گفت اول من کوس بکنم گفت از کون زهرا خیلی از کون دوست داره برعکس همه وسط کون کردن زهرا بهم گفت پیمان منم میخوام با لیلا حال کنم گفتم دوست داری گفت خودت میدونی من عاشق زن با زنم گفتم برام فرقی نداره باشه خلا صه سکسمون تازه تموم شده بود که دیدم موبایلم زنگ میخوره زهرا تا شماره رو دید گفت لیلا ست جواب بده بگو من حمومم جواب دادم گفتم بله گفت لیلا هستم بعد احوال پرسی گفت پس فردا شما خونه هستید گفتم خوب چه ساعتی گفت من از ساعت 10صبح به شهرام گفتم باید با خواهرم برم دکتر با سمانه هم هماهنگ کردم بهش گفتم باید برم دانشگاه دنبال یه کاری هم به شهرام وهم به سمانه این طوری کلک زدم سمانه خواهر لیلاست که دوتا هم بچه داره گفتم 10تا چند گفت دیگه تا 2 3 باید برگردم یه مقدارم دارو ور میدارم میگم دکتر داده گفتم باشه گفت زهرا چی ترسیدم بگم زهرا تشنه کوس تو و گفتم زهراو میفرستم دنبال نخود سیا اون با من گفت فقط اقا پیمان بیام چیکار کنیم گفتم نمیدونم هرچی تو بخوای به زهرا گفتم بفرما اینم کوس برا پس فردا جور شد گفتم زهرا حالا میخوای چیکار کنی گفت تو درو باز کن بزار بیاد تو من تواون اطاقم اون روز زهرا صبح زود بلند شد با هم رفتیم حموم تمام جاهامونو با تیغ زدیم زهرا یه لباس تونیک بندی شبیه لباس خواب از جنس ساتن شیر رنگ با شورت لامبادای بدون سوتین راستی زهرا نوک پستوناش بزرگه طوری بود که از لباسش زده بود بیرون دور گردنشم یه نوار چرمی داره که ماله کمر کیفه خودش درست کرده وشبیه قلاده شده ناخوناشو دست وپا لاک سورمه ا ی زدشو بعدش ارایش وحشتناک زهرا استاد خط چشمه بلنده که کشیده بود من حمونتری نگاش میکردم ابم میومد ساعت دهونیم لیلا اومد زنگ زد وجواب دادم اومد بالا گفتم لیلا با چادر اومدی گفت اره گفت زهرا کجاس گفتم خونه نیست گفت اگه بفحمه تیکه تیکم میکنه گفتم لیلا خوب پشو چادرت و در بیار گفت اقا پیمان رو نمیشه گفتم تو ماشین روت شد گفت خوب تا رفتم چای بیارم برگشتم اومدو دیدم با یه لباس تاپ مشکی ویه شلوار لی تنگ اندامی نشسته گفتم کاشکی زهرام اینجا بود گفت شما تو خونه هم با این لباس بیرون مچرخید گفتم نه ولی خوب اگر بخوای در میارم بعد از تقریبا نیم ساعت حرف زدن در مورد همه چیز الا سکس بالاخره گفتم لیلا فیلم سکسی نگاه میکنی گفت راستش فقط با زهرا نگاه کردم گفتم کجا گفت تو خونه شما که یه دفعه زهرا اومد تو وای قلبم داشت وایمیستاد لیلا خشکش زد یه دفه زهرا رفت پیش لیلا ولیلا سریع خودشو جمع کرد وپته پته کنان رنگش شد مثل گچ زهرام گفت لیلا جان با ما هم لیلا چیزی نگفت زهرا رو به من کرد و گفت پیمان عزیزم چرا ماهوارهرو روشن نمیکنی منم سریع پریدمو روشن کردم لیلا هنوز شکه بود گفتم لیلا زهرا تورو دوست داره لیلا که اصلا نمی تونست حرف بزنه زهرا بلندش کرد وگفت بیا تو اطاقم کارت دارم زهرا لیلا رو برد تو اطاق خواب و دیدم بعدش لیلا با ارایش غلیظ وبا قلاده زهرا که بسته بودش به گردن لیلا وبا یه بند دیگه تو دست زهرا اومدن بیرون لیلا رو اولین با ر بود لخت مادر زاد دیدمش بدنش مثل برف سفید پشم کوسشم مدل دار زده بود وزهرا گفت پیمان جان کوس برات اوردم بد شروع کرد جلو من کوس لیلارو لیس زد سوراخ کون لیلا لیس زد رو نوک پستونشو لیلارو گیره لباس زده بود زهرا براش لیلا اب کوسش مثل شیر اب باز شده بود زهرا رفت از اون اطاق یه پارچه اوردش چون هم اب کوس خودش شره میکرد وهم اب کوس لیلا اونقدر همدیگرو لیسزدن که لیلا کوسش پوف کرده بود وششولش بزرگتر شده بود کوس لیلا وبدنش از زنم خیلی سر تر بود بعد از تقریبا ده دقیقه یربع اودن دوتای پیش من منم که لخت شده بودم وکیرم مثل فنر شده بود هی زنم ساک میزد ویا لیلا زهرا دهن سمرارو برد تو سوراخ کونم ولیلا چنان لیس مزدش که وحشت ناک یه دفعه یه سوزش حس کردم ومتوجه شدم لیلا انگشتم کرد زهرا بهم چشمک زد وگفت من بحش گفته بودم و لیلا هم به من گفت پیمان اون روز تو ماشین گفتم همه چیزو میدونم لیلارو اونقدر از کون کوس دهن کردم که دیگه کیرم بیحال شده بود چون دوبار پشت سر هم با فاصله نیم ساعت ابم اومد وهر دوبارشم لیلا خورد وریختو دهن زهرا چون لیلا یه حالت اوق زد وزهرا گفت بریز از دهنت تو دهن من وزهراو هیچ وقت اونتوری ندیده بودم من دی گه بیحال رفتم کنار زهرا رو مبل دراز کشیده بود ولیلا کوسشو گذاشته بود تو دهن زهرا یه دفعه لیلا گفت زهرا شاشم میگیره دیونه نکون زهرام گیر داد الا باید بشاشی تو دهنم به زهرا گفتم دیونه مبل فرش نجس میشه تازه برا عید دادیم شستن گفت عزیزم یباردیگه میدیم بعدش لیلا با کلی زور زدن شاشید تو دهن زهرا دیونه هم تمام شاش لیلا رو ریخت رو فرش منم گفتم پس منم شاش دار م زهرا گفت بیا اینج وشروع کرد کیرمو با لیلا دوتای خوردن یدفعه شاشدم تو بدن جفتشون و خلاصه بلند شدیم وسه تای رفتیم حموم زهرا تو حمومم ول نمی کرد فرشارو تازه دیروز از قالیشوی اوردن من این داستان و چون زهرا گفت بزار تا درسی باشه واسه تمام زن وشوهر ها ادم میتونه با زنش بهترین سکسو کنه شاید باور نکنید ولی تمامش راست بود الان هم هر دوتا دیونه زهرا ولیلا پیشم هستن که براتون فرستادم امشب لیلا پیش ماست وبه شوهرش گفته زهرا تنهاست وچون میترسه باید اینجا باشه بای نوشته

Date: August 22, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *