سلام اسم من امیر ه ده ساله ازدواج کردم و از زندگی زناشوییم خیلی راضی ام چون منو همسرم ورزشکار هستیم وهمسر خوشگلی دارم وخییلی هم سکسی داستان من از یه اتفاق ساده شروع شد که من وقتی یه روز به طور تصادفی وقتی حاظر شده بودم برم باشگاه اخه ۱۵ساله که بدنسازی کار میکنم رفتم در خونه ی خواهر زنم ساناز تا سوییچ ماشین و عز زنم پگاه بگیرم یهو ساناز اومد تعارف کرد که امیر بیا تو یچیز بخور حالا میری گفتم نع باید برم شاگرد دارم که یهو یکی از اون ته خونه بلند گفت امیر خان شاگرد خصوصی قبول نمیکنین به پگاه گفتم کیه گفت خواهر باجناغته معصومه راستش من فقط معصرمه رو تو عکسا و فیلما دیده بودم دختر خیییییلی خوشگل خوش هیکل اونم ورزشکار بود واز بچگی همبازی خانومم بودش و با هم خییلی ندار بودن راحت حرفاشونو به هم میزدن اینو پگاه همیشه بهم میگفت خلاصه دیدم یه خانوم خیلی خوشگل خوشهیکل سکسی با ارایش غلیظ اومد جلوی در سلام کرد دست داد وقتی دست داد نمیدونم چرا ولی برای چند ثانیه جفتمون یجوری شدیم من اون روز یه تیشرت استرج مشکی پوشیده بودم وهمبشه یه زنجیر کلفت طلا هم گردنم بود اینم بگم من عز وقتی که ازدواج کردم خدا وکیلی به زنم خیانت نکردم چون از نظر سکس تو زندگیم پگاه برام کم نزاشته بعد یه خوش و بش کوتاه رفتم باشگاه تمرین کردم مثل همیشه برگشتم خونه یه چند روزی گذشت با پگاه همینجوری صحبت میکردیم که یهو گفت امیر ناکس چیکار کردی که معصمه تو رو اون روز دیده بود دیونه شده بود جا خوردم گفتم چطور مگه گفت هیچی بابا همش از تو تعریف میکرد میگفت پگاه خوشبحالت امیر خیلی خوش هیکله کیرشم مثل خودش من خندم گرفت گفتم بابا بیخیال پگاه گفت اخه میدونی خاطر خاط شده از اون روز تاحالا زنگ میزنه همش در باره تو حرف میزنه اینم بگم اونجور که میدیدم پگاه با معصومه خیلی راحت بودن اینو از صحبتهای تلفنی میفهمیدم حتی سکس خودشون با شوهراشون حرف میزدن خلاصه من اصلا جدی نگرفتم شب داشتم یه دل سیر با پگاه سکس میکردم که پگاه گفت میخواد باهات سکس کنه گفتم کی گفت معصومه گفتم این حرفا چیه گفت راست میگم از کیرت تعریف کردم گفتم موقع سکس امیر رحم نداره یجوری منو میکنه تا دو روز نمیترنم راه برم اونم اونم گیر داده که میخوام تو سکس عون شب همش پگاه میگفت امیر منم بدم نمیاد ها حال میده ۳نفری تو ما رو بکنی منم که نگاه معصومه از اون روز تو ذهنم مونده بود بدم نمیومد خلاصه از اون روز همش پگاه میگفت معصومه ولم نمیکنه میگه کیر امیرو میخواد یه چند ماهی گذشت شنیدم که معصومه با شوهرش اومدن تهران خونه مادرش چنتا خیابون با ما فاصله داشتن شوهرش بخاطر کارش معصومه رو گذاشت خونه مادرش رفت طبق شواهد پگاه خیلی خوشحال بود همش بمن میگفت میخوام سوپرایزت کنم منم خبر نداشتم چخبره یه روز که از باشگاه داشتم میومدم خونه پگاه گفت کلی خرید کن که مهمون داریم گفتم کی گفت خودت میفهمی رفتم تو فکر خرید کردم رفتم خونه زنگ زدم دیدم خدایا معصومه تنها بچش خونه مادرش بود شب اومده خونمون چه ارایشی یه شلوارک تنگ سفید وا چه کونی داشت من عاشق کون قامبه ام پگاه ام یه تیپ سکسی زده بود من جا خوردم رفتم اتاق پگاه اومد گفت اینم سوپراز گفتم پگاه یعنی چی گفت حالا میفهمی راستش پاهام میلرزید قلبم داشت کنده میشد ولی اصلانمیدونستم چه شبی در انتظارمه رفتم دوش گرفتم اومدیم شام خوریم پگاه و معصومه همش پچ پچ میکردن منم حواصم مثلا نبود ولی همش صحبت عز سکس میکردن بعد شام پگاه شلواشو در اورد باشرت شد من گفتم پگاه چته معصومه گفت امیر خان بزار راحت باشه خونشه خوب خندم گرفت سرمو انداختم پایین پگاه صدام کرد تو اتاق گفت امیر دیدی گفتم کیر میخواد گفتم پگاه چیمیگی گفت شوهرش خوب ارضاش نمیکنه میگه یه کیر کلفت میخواد من خیییلی خجالت میکشیدم که این پگاه که این حرفارو میزنه گفت برو اون قطره جادویی تو بیار به معصومه بدم راستش دوستم برام از چین یه قطره اورده بود برای سکس بود وقتی میخوری شهوت میزنه بالا زن مرد میتونن بخورن زنم به مصی گفته بود امیر یه قطر داره وقتی میخوریم چند ساعت منم میکنه اونم تحریک شده بود برگشتم اتاق دیدم مصی ام شلوارشو در اوره با یه شورت تنگ تو اشپز خونه داره قلیون میچاقه چشم به عون کون قلمبش که افتاد کیرم داشت راست میشد تو دلم گفتم یعنی مثل تو فیلما دو به یک میکنمشون مصی گفت امیر خان از اون قطره به منم میدی بخرم ببینم چجوریه با خنده گفتم باید با شوهرت بخوری گفت الان میخوام زنم گفت امیر بده بخوریم تو ام بخور تهوت تو چشاشون داد میزد همش چشم به اون کون و سینه های مصی بود بلخره رفتم اتاق قطره رو اوردم براشون ریختم خوردن خودمم بیشتر عز همیشه خوردم که ابم دیر بیاد قلیون بردیم نشستیم چایی رو که خوردیم قطره کار خودشو کرد دیدم مصی یه حالی شده اخه کسی که اولین بار میخوره دیونه میشه از سکس زنم یه نگاه به من کرد اشاره کرد بغلش کن من روم نمیشد دست مصی گرفت نشوند کنار من خودشم اینور من باورتون نمیشه انگار داشتم خواب میدیدم کیرم راست شده بود وای چه حالی داشتیم زنم بیشتر ذوق داشت یهو دیدم مصی سرشو گذشت روشونم زنم شرو کرد کیرمو خوردن تا ما رومون باز بشه کیرمو داشت میخود یهو مصومه به چه ولعی کیرمو گرفت گفت پگاه امشب امیر ماله منه من امشب کیر میخوام داشت از شهوت میمرد مصی و پگاه افتادن به جون کیر من چنان میخوردن که وای چه حالی میداد دستمو کردم تو کس مصی دیدم خیس خیس زنم گفت امیر امشب ما دو تارو یجوری بکن که نتونیم راه بریم منم دیگه روم باز شده بود دیگه حالیم نبود زنم گفت کسشو بخور بفهمه سکس ینی چی منم مصی 69شدیم زنمم از پایین وای که چه حالی میداد صداشون از ناله اخ اخ بکن بکن هنوز تو گوشمه شهوت مصی خیلی بالا بود زنم بلندش کرد دو تایی دولا شدن دیدم دو تا کون خوشگل و قلمبه کسشون از اون وسط زده بیرون میگن بکن زود باش سر کیرم دعوا بود مصی میگفت اول من زنم میگفت من دستم رو کون مصی بود اون کون نرم و ژله ایش وای چه حالی میداد تا کردم توش یه ایی کشید گفت اخیش به این میگن کیر شروع کردم تلمبه زدن اونام داشتن لب میگرفتم مثل فیلما یکم مصی رو میکردم یکم زنمو وای که چحالی داشت مصی فرصت نمیداد پگاهو بکنم باهم شروع کردن کیرمو خوردن یهو زنم رفت عقب شروع کرد با کسش ور رفتن انگار از سکس ما دوتا بیشتر لذت میبرد فقط میگفت بکنش مصی رو بکن جرش بده از کون که مصی رو میکردم اون کون خوشگلش چنان میلرزید وای خدا هیچ وقت یادم نمیره خلاصه ما تا صبح سکس کردیم سه بار ابم اومد هرسه بارم ابمو میخوردن وای که چه حالی میداد قطره کار خودشو کرده بود کارمون که تموم شد سه تایی لخت خوابیدیم صبح که پا شدیم از هم خجالت میکشیدیم ولی خوب بود خیییلی حال داد از اون به بعد هر وقت میومد خونه مادرش خونه ی ما هم میاد سه تایی حال میکنیم دوستان اینم داستان من همش واقعی بود ببخشید اگه حاشیه زیاد داشت نوشته
0 views
Date: August 23, 2018