سکس های تو در تو ۱

0 views
0%

سلام من یه چند وقته که داستانهای این سایت رو می خونم و از همه مهمتر کامنتهای اعضا رو که به نوعی در بعضی موارد از اصل داستان جذابتر و خوندنی تر هستند اما از دوستان خواهش می کنم که نسبت به داستانهای اشتراکی و نویسنده ی اون انقدر نامهربان نباشن هدف از اشتراک این داستانها لذت بردن اعضای سایت هست و کاری به راست و دروغش نباید داشت که از قدیم گفتن وصف العیش نصف العیش اما ماحرای عجیب زندگی خودم که مربوط به سالها قبل می شه من سرباز بودم و در یکی از پادگانهای جاده قدیم کرح خدمت می کردم هر چهارشنبه بعد از ظهر واسع رفتن به شهر و دیار خودم از مسیر کمربندی تا سر اتوبان تهران قم خودمو می رسوندم و از اونجا با هر وسیله ای که مسیرش می خورد می رفتم سمت شهرم یه روز که ایستاده بودم یه تریلی ایستاد و اتفاقا تا شهرم بروجرد هم مسیر شدیم راننده اسمش اصغر آقا بود آدم باحالی بود که زود با هم گرم شدیم وقتی رسیدیم بروجرد دعوتش کردم خونه و پذیرایی و بساط منقل و بافور رو جور کردم و سه روزی مهمون من بود و بارش رو که سنگ مرمر بود تحویل گرفت و با هم برگشتیم تهران آدرس منو با شماره پادگان گرفت و گفت که ساکن کرج هست و وقتایی که خونه هست و سرویس نداره میاد دنبالم بریم خونه تو همون هفته زنگ زد و گفت پنج شنبه ظهر جایی نرو میام دنبالت ظهر پنج شنبه با تریلی اومد دم پادگان و منم با همون لباس خدمت همراهش شدم و رفتیم خونه اش یه خونه ی دو طبقه که طبقه ی دوم منزل اصغر بود از صحبتهاش فهمیم که زنش به اسم زهره خانم که بچه دار هم نشدن سر راه یه مقدار خرت و پرت و با یه کمی هم جنس تهیه کرد و رفتیم خونه و با سر و صدا زنش رو صدا کرد و منم پشت سرش رفتم تو صدای زهره رو شنیدم که از تو خونه جواب داد و وقتی ما وارد پذیرایی شدیم زهره تو آشپزخونه بود چشمتون روز بد یا خوب این مدلی نبینه زهره یه سارافون آجری رنگ تنش بود که آستین حلقه بود و به زحمت تا روی باسنش رو پوشونده بود دم ظرفشوویی پشتش به ما بود و ولی انگار احساس کنه کسی پشت سرشه برگشت و تا منو دید بنده خدا مونده بود کجا فرار کنه منم سریعا رومو برگردوندم و به سمت راهروی خروجی رفتم اصغر آقا که از خنده ضعف کرده بود دویید پشت سرم و گفت فرشاد کجا میری گفتم اگه اجازه بدی من برم پادگان واقعا روم نمیشه تو چشم خانمت نگاه کنم از اون اصرار و از من انکار که دیدم زهره خانم با یه چادر رنگی اومد و سلام کرد و وقتی جریان رو فهمید گفت به خدا نمیزارم بری تو که مغصر نبودی این اصغر دیونه باید به من می گفت کسی همراهش هست تا من آماده گیش رو داشته باشم ااین اولین برخورد من و زهره بود در کنار اصغر روابط ما گرمتر شد و زهره هم راحتر شد یه وقت با تیشرت و شلوار یا ساپورت و یه وقتی هم با دامن و بلوز خلاصه خودمونی شدیم و من هفته ای یه شب یا دو شب میرفتم خونه شون و بساط تریاک به پا بود تا کم کم زهره هم پیش من یه چند دودی می گرفت از اونجایی که من لر هستم و حرمت نون و نمک رو به ارث برم تو هر وضعیتی که زهره رو میدیدم به هیچ عنوان فکر بد نمی کردم کم کم اصغر از علایق سکسی شون با من سر صحبت رو باز کرد و از من فیلم سوپر و این چیزا می خواست تا اینکه یه شب حرفی زد که موهای تنم سیخ شد همینطور که زهره داشت کارای خونه رو می کرد و من با اصغر پای بساط بودیم یه دفعه اصغر پرسید فرشاد زن با زن مگه محرم نیستن و اگه جلو هم لخت بشن اشکالی نداره منم بی خبر گفتن هیچ اشکالی نداره چطور مگه اصغر گفت خیلی دوست دارم یه زن با زهره جلوی چشم من سکس بکنه و من نگاه کنم من یهو مثل برق گرفته ها گفتم چی میگی اصغر اصغر بابا بازم لربازی و تریپ غیرت در نیار خب چه اشکالی داره من آخه مگه میشه اصغر مثل اینکه زهره زنته هااا اصغر بابا تو مجردی حالیت نیست من عاشق زهره هستم و دوست دارم موقع سکس تمام جزییات چهره و اندامش رو ببینم لذت میبرم از لذت بردن زهره موقع سکس خودمون نمیشه چیز زیادی دید واسه همین میگم زهره با یه زن حال کنه و من نگاه کنم خلاصه بحث این موضوع خیلی بینمون داغ شد سؤال اصلی من بعد از مسایل غیرت و ناموس این بود که اگه زهره خوشش نیاد چی مثل اینکه من از همجنس بازی متنفرم اصغر گفت فهمیدنش سخت نیست پرسیم چطور گفت از این فیلمای سکس زن با زن یا دوتا زن و یه مرد واسم گیر بیار تا با زهره ببینیم اگه تحریک شد که معلومه خوشش میاد خلاصه بنا شد طبق نقشه ی اصغر پیش بریم و من از بچه های تهران هم خدمت فیلم بگیرم و گرفتم و دادم اصغر اگه بخوام خصوصیات زهره و اصغر رو بگم باید اینجوری بگم که زهره زنی گندمگون و حدود سی و یکی دو ساله بود و قد متوسط و اندام توپر و لوندی داشت سینه های درشت و برجسته که همیشه از زیر لباسش کاملا مشخص بود و باسنی فوق العاد خوش فرم و بزرگ و که موقع راه رفتن کاملا تی تی تاک تیک تاک میزد ساق پاهای و بازوهای گوشتالوووویی داشت و خودش هم که فوق العاده هات و مهربون و خون گرم بود و مدل راه رفتنش که سر و سینه رو بالا می گرفت و با حرکات کپلهای خوش فرمش ناخودآگاه چشم رو خیره می کرد اصغر هم یه مرد میانسال سی چهار پنج با اندامی لاغر و کمی ریزه میزه بود که معلوم بود توان تأمین زهره رو نداره این مسایل رو در مدتی که باهاشون خودمونی شدم به دست آورده بودم اما به خاطر نون و نمک به هیچ وجه با چشم بد به زهره نگاه نمی کردم و این به هر دوتاشو کاملا اثبات شده بود خلاصه فیلم رو تهیه کردم و دادم اصغر راستش خودم خیلی هول ولا داشتم که نتیجه رو بدونم و عکس العمل زهره رو متوجه شم اما نمی شد سؤال کرد و معمولا بحث سکس رو خود اصغر پیش می کشید تا یه روز اصغر شروع کرد به تعریف که یا دیدن فیلم چه شب داغی رو گذروندن و چقد زهره رو و حشری کرده یکی از علاقه های اصغر این بود که از ماجراهای سکسی و مخ زدن و خلاصه کار گرفتن م واسش تعریف کنم و من هم از این اتفاقات واسش حرف میزدم و لذت تو چشماش رو می خوندم یکی از ماجراهای سکسی من مربوط به زن همسایه مون بود که وقتی واسه اصغر تعریف کردم حسابی خوشش اومد و یه شب که سه تایی با هم نشسته بودیم بی مقدم بهم گفت فرشاد اون قضیه ی زن همسایه تون رو واسه زهره تعریف می کنی من کدوم قضیه اصغر همون زهرا بود که گفتی باهاش رابطه داشتی من که تا بناگوش قرمز شده بودم گفتم اصغر بیخیال این چه حرفیه می زنی بابا تو که حیثیت ما رو پیش زهره خانم بردی حسابی شاکی شده بودم و جدا قصد بیرون رفتن داشتم که دوباره زهره با دخالتش جلوی منو گرفت و گفت فرشاد جان من درک می کنم که تو هم جوونی و این رابطه ها واسه رفع نیازت پیش میاد بعد هم خیلی دوست دارم داستان این رابطه ها رو با جزییات بشنوم پس ناراحت نشو و فکر نکن دید ما بهت عوض میشه خلاصه منو آروم کرد و نشستیم و این دفعه خود زهره ازم خواست که ماجرا رو تعریف کنم با جزییات کامل دوستان گلم ماجرای من و زن همسایه مون که مربوط به قبل از خدمتم بوده رو در آینده واستون با جزییاتی که برای زهره و اصغر تعریف کردم می نویسن که با تعریف اون ماجرا فصل تازه ای تو ارتباط من و اصغر و زهره ایجاد شد منتظر ادامه داستان باشید البته عذر می خوام که این مقدمه طولانی بود و رنگ و بوی سکسی نداشت ولی واسه ادامه داستان عجیب زندگی من خیلی حیاتی بود تا یک سلام دیگه بدرود عزیزانم ادامه نوشته

Date: February 23, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *